eitaa logo
💚 موعـود 💚
2.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
•♡• {نشوم به جز از تو گداۍ ڪسۍ بۍ ولاۍ تو من نڪشم نفسۍ ڪه تو لیلاۍ من مجنونۍ همه هست من دلخـــونۍ💫} ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @arahmane 🔻کپی از رمان حرام و پیگرد قانونی دارد🔺️
مشاهده در ایتا
دانلود
این دوتا راحت حرف میزنن. وبا هم سر بچه تو شکمش کل کل میکنن اما ساره خجالت زده به آشپز خونه پناه میبره. هنوز کسی غیر از سلیمه در مورد بچه چیزی بهش نگفته چه قدر مردا بی پروا هستن! واین برای ساره هنوز هضم شدنی نیست از آشپز خونه با یه سینی شربت بیرون میاد و اونو جلوی هر دو شون میذاره. یوسف با خوشحالی از داخل کیفش، یه عروسک بوقی سبز رنگ، شکل دایناسور در میاره و اونو به طرف ساره میگیره. _ بیا اولین هدیه بچتون. یادت باشه من واسش خریدم. همین دور برا پیک بودم. گفتم بیام ازت یه سر بزنم. ساره نگاهش روی احسانه نمیدونه چرا اخماش بیشتر تو هم دیگه میره. این جوری که نمیشه، یعنی به خاطر حرفای بقیه هم که تازه موردی نداره ساره باید جواب پس بده.؟ هدیه داده باید تشکر کنه نه این که اخم وتخم کنه! حرصش میگیره که نه معذرت خواهی کرده و هم طلبکارتر شده ساره تشکر میکنه ودوتایی به موجود سبز هدیه میخندن یه ربع هم یوسف میمونه. وقتی فضای خونه ساره رو میبینه ترجیح میده زودتر بره. نمیدونست احسان خونه است. اگهمیدونست به دیدن ساره نمیومد