#درس_های_کرونا
شب اول که برای ضدعفونی کردن وارد محله شدیم برای خیلیها ملموس نبود که بسیجی ها را با سمپاش ببیند.
انتهای ۱۸متری که رسیدیم راننده یک نیسان صدایم زد. به طرفش که میرفتم در ذهنم گذشت احتمالا میخواهد سر کارم بگذارد. چهره اش که این را می گفت. مثل ما ریش نداشت! و لباس جذب تنش بود!
بعد از سلام گفت: داداش اگه ماشین میخواستید ماشین من هست، جدی اش نگرفتم و ارجاعش دادم به بچه ها.
شماره اش را داد و رفت.
اتفاقا فردا نیسان لازم شدیم، و شماره اش را گرفتم تا ببینم می آید یا نه.
بدون هیچ چون و چرایی قبول کرد و دقایقی بعد خودش را رساند و تا وقتی که لازم بود ماند.
از آن شب به بعد شرمنده ترمان کرد. هر موقع که زنگ زدم آمد.
پمپ را می گذاشتیم پشت ماشینش و محله را ضدعفونی میکردیم. داخل شهر و بیرون شهر هم نداشت. بنزین هم از خودش بود. جهادیه جهادی...
میگفت: درسته کار و کاسبی تعطیل شده، اما وظیفه ما سرجاش ...
اینجا بود که معنی این جمله امام خامنه ای برایم مشخص شد:
بسیجی بودن به کارت بسیجی داشتن نیست، به تفکر بسیجی است.
حسین آقای داستان ما هرچند یکدفعه هم پایش به پایگاه باز نشده بود، اما موقع بحران بسیجی تر از بعضی از ما بسیجی ها عمل کرد.
از این دست افراد کم نیستند، فقط کافی است که از ما صداقت ببیند...
🇮🇷 @moontazeraan
#درس_های_کرونا
داستان دوم
اول پسرش جلو آمد، بعد هم خودش.
میگفت ما افغانستانی ها در این کشور نون و نمک خورده ایم، باید حقش را ادا کنیم. هم خودش سوریه رفته بود و هم همسایه اش که یکی از فرمانده گروهان های فاطمیون بود.
میگفت حاضرم مثل شماها بیایم برای خدمت رسانی به مردم، مثل شما ها لباس بسیجی بپوشم و پابهپای شما کار کنم...
اما چرا ما افغانستانی ها را در بسیج راه نمی دهید؟ چرا بین ما و شما فرق میگذارند؟ ما هم مثل شما شیعه ایم، حسینیه داریم، اربعین در طریق کربلا موکب داریم، عاشق رهبری هستیم و...
حرف هایش حق بود، مثل همین غربالگری سلامت که برای اتباع انجام نمی شد. و من شرمنده از بعضی برخوردهایمان و اینکه چرا دامنه ی دیدمان را بسته به خودمان کرده ایم.
از فعالیت های فرهنگیِ آتش به اختیارش که گفت فهمیدم چقدر بسیجی است!
و دوباره یاد اون جمله ی امام خامنه ای افتادم که فرمودند: «بسیجی بودن به داشتن کارت بسیج نیست، به تفکر بسیجی است.»
🇮🇷 @moontazeraan