#یادداشت_شماره_هشت
١٢ ذی الحجه ١۴۴٣،مصادف با ٢١ تیرماه، روز حجاب و عفاف و سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد در اعتراض به کشف حجاب
🔴 پیشنهاد یک پلتفرم برای حل مسئله به اندیشکده ها بر اساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی با تطبیق بر مسئله حجاب و عفاف
بعد از تجمع اردیبهشت ماه ضد انقلاب در دانشگاه علم صنعت، به بهانه حجاب و عفاف، یکی از دانشجویان با من تماس گرفت و گفت: «برای حل مسئله بدحجابی و ارتقای عفاف، چه باید کرد؟»
نتیجه گفتگوی ما این شد که باید الگویی از زنان موفق را به جامعه معرفی کرد. درحالیکه مثلاً وقتی شبکه نسیم، بازیگران بد حجاب سینما و تلوزیون را از طریق سلبریتی سازی، تبدیل به الگو و امام مردم می کند تا جاییکه چندین میلیون نفر از مردم صفحه های این سلبریتی ها را درشبکه های اجتماعی دنبال می کنند، آنگاه مردم هم از این بدحجاب ها، الگو گرفته و شرایط حجاب، به طور روز افزون بدتر خواهد شد. لذا قرار شد آن دانشجو از یک طرف با مسئولین صدا و سیما مذاکره کند تا عزم مسئولین امر را برای اصلاح برنامه هایی مثل دورهمی و خندوانه، جزم کند. از طرف دیگر با برخی جوانان حزب اللهی که در امر رسانه دخیل هستند صحبت کرده و از آنها برای فرم برنامه ایده بگیرد تا با آن فرم، بتوان مردم را جذب کرد و از طرف سوم با علمای نظام ساز قم بنشیند و محتوای کلی و جهت گیری برنامه جایگزین خندوانه و دورهمی را معین کند.
آن شب را با همین فکر خوابیدم، صبح که بیدار شدم، دیدم می توان براساس ٩ فقه که زیرساخت هدایت انسان ها است و شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، آن ٩ فقه را برای نظام سازی، پیشنهاد داده است، یک بسته پیشنهادی جامع در بحث حجاب و عفاف، ارائه داد. آن ٩ فقه عبارتنداز فقه الامام، فقه الفرقان، فقه العبرة، فقه نفی سبیل، فقه المکاسب، فقه النظم، فقه التزکیة، فقه العلم و در نهایت، فقه البیان.
🔻 🔻 جدول تنظیم، بهینه کننده روابط انسان ها با یکدیگر
نتیجه گفتگوی دیشب من و دوستم، ارائه پیشنهاد در زمینه فقط یکی از زیرساخت های هدایت (فقه الامام) بود. به طوریکه قرار شد، برای دختران و زنان، ائمه یا الگوهای مناسب را از طریق برنامه های پرمخاطب به مردم معرفی کنیم. اما برای هدایت مردم از طریق نظام سازی اجتماعی که منجر به خود تنظیمی روابط انسانی مردم، ٨ زیرساخت دیگر هم وجود دارد. منظور از خودتنظیمی روابط انسانی، عبارت است از تنظیم کردن و بهینه کردن روابط بین انسان ها، با اختیار و تمایل خود آن ها، به طوریکه مردم به دلیل رضایتی که از روابط خود با دیگران دارند، ولو با برخورداری مادی کم، زندگی و حال خوشی خواهند داشت. ٨ زیر ساخت دیگر عبارتنداز:
دومین زیرساخت هدایت، فقه الفرقان یا بحث شاخصه های ارزیابی است. شاخصه های ارزیابی دختر و زن موفق باید علی المبنای اسلام، معین شود و آنگاه بر اساس این شاخصه ها، اولا وضعیت زنان جامعه ارزیابی و جهت دهی کلی شود و ثانیا برای زنان موفق تجلیل، صورت گیرد. چون ارزیابی یک مجموعه، بر اساس هر دسته از شاخصه ها که صورت بگیرد، آن مجموعه به سمت چشم انداز خاصی جهت دهی می شود. همچنین، ارزیابی ها، ابزار تحقیر و تجلیل هستند. مثلا وقتی شما شاخصه خانه داری و فرزندآوری را ملاک قرار دهید و جایزه های محلی، منطقه ای، استانی و ملی در این زمینه تدارک ببینید، جامعه زنان را به یک سمت رهنمون شدید. اما اگر از شب تا صبح و از صبح تا شب گفتید مثلا ما قبل از انقلاب تیم تکواندو و فوتبال زنان نداشتیم و الآن داریم و یا گفتید این مقدار زنان شاغل و تحصیل کرده نداشتیم و الآن داریم، آن وقت شما زنان جامعه را به سمت یک چشم انداز دیگری رهنمون شدید.
البته شاخصه های ارزیابی، موارد گسترده ای است. از جمله اینکه باید حدالمقدور، فضاهای آموزشی دختر و پسر را جدا کرد که تحقیقات نشان داد، این تفکیک به کیفیت تحصیل محصلین نیز کمک می کند. مثلا به عنوان اولین حرکت که هیچ هزینه مالی هم ندارد، می توان در دانشگاه های صنعتی تهران که رشته های مشابه و سطح علمی تقریبا یکسانی دارند، مثلا امیرکبیر را دخترانه و علم و صنعت را پسرانه کرد و به همین ترتیب، خواجه نصیر و تربیت مدرس و شریف و دانشکده فنی دانشگاه تهران، در هر یک از این دانشگاه ها، از سال بعد، فقط دانشجوی دختر یا پسر، پذیرش کرد تا ظرف چهار سال، این دانشگاه ها تفکیک شده و نگرانی خانواده های شهرستانی که به امید تحصیل علم برای آینده ای درخشان، فرزندشان را به تهران می فرستند، برای فرزندان و به خصوص دختران خود، مرتفع شود. و به عینه می بینیم که در این دانشگاه ها، اختلاط دختران و پسران مجردی که در اوج جوانی هستند، چه مشکلات عدیده ای را برای آنها و به خصوص دختران به وجود آورده و می آورد.
سومین زیرساخت هدایت، فقه العبره یا بحث نشان دادن عواقب دوری از حجاب و عفاف است. همه ما می دانیم که در گذشته، کشیدن سیگار و قلیان، در تمام جامعه و حتی در م
حافل مذهبی و در میان علما، مرسوم بود. اما هم اکنون اهل
دود و دم بودن، مذموم و یک رفتار پرخطر اجتماعی شمرده می شود. سوال این است: چه شد که ورق برگشت؟ علت اصلی را باید در نشان دادن بدبخت شدن معتادها و متضرر شدن سیگاری ها، به مردم جستجو کرد. مثلا چند سال پیش در تلوزیون، برنامه ای به اسم «شوک» پخش می کردند. موضوع برنامه این بود که با یک سری افرادی که معتاد شده بودند، مصاحبه می کردند و سرنوشت بد آنها و بلاهایی که سرشان آمد را روایت می کردند. نام برنامه، موسیقی برنامه، اینکه تصویر افراد را شطرنجی می کردند، همه و همه در ایجاد عبرت و منکر نمودن اعتیاد، موثر بود. حقیقتاً عنصر عبرت آفرینی، البته نه فقط توسط صدا و سیما، بلکه توسط مجموعه های کوچک و غیرمتمرکز مردمی، علت اصلی تبدیل شدن سیگاری بودن و اعتیاد، از یک امر مرسوم به یک عامل به شدت منفی است. حال آیا کسانیکه با رها کردن حجاب و عفاف، آسیب های جدی دیده اند، کمند؟ چرا این حوادث فقط در صفحه حوادث روزنامه هاست که کسی آنها را نخواند؟ باید این عبرت ها را جلوی چشم گذاشت و روایت کرد. اما جای این روایت، آنچنان در جامعه ما خالی است که، اگر یک بی عفتی سبب شود، پدری دختري را بکشد یا همسری، زنش را بکشد، جبهه غربگرای منافق، از این حادثه هایی که به دلیل مذموم بودن بی عفتی در فرهنگ ما اتفاق می افتد، برای ترویج بی عفتی و بدحجابی، سوء استفاده کرده و جبهه حق منفعل می شوند.
چهارمین زیرساخت هدایت، فقه نفی سبیل یا بحث آگاه سازی مردم از توطئه دشمنان آنها برای به استعمار و استثمار کشیدن مردم است. این هم فصل مشبعی است و مثال های متعددی از این دست وجود دارد. از جمله اینکه، کشیش های مسیحی، از بین چند هزار پیشنهاد که در پاسخ به فراخوان آنها برای نابود کردن اسلام، به دستشان رسیده بود، در نهایت، بعد از یک پالایش طولانی، به یک راهبرد اصلی رسیدند و آن اینکه زنان مسلمان را بد حجاب کرده و در جامعه اسلامی، در منظر مردان قرار دهند. همین امر خود سرآغاز دومینوی است که به خیال آنها به نابودی اسلام منجر می شود. از این دست برنامه ریزی ها و عملیات هایی که انجام می شود، باید برای مردم افشا شود.
همچنین باید برای مردم تبیین شود که اساسا علت سرگرم نمودن جوانان دنیا به شهوت و سکس، این است که از آنها عنصری دون همت و سست اراده در زمینه تحولات اجتماعی بسازند، تا یک وقت در برابر نظام انحصار طلبانه ضد مردمی، هم در اقتصاد سرمایه سالارانه و هم در سیاست کثیف احزاب که با استفاده از پیوندهای قدرت و ثروت، بر گرده مردم سوار می شوند، قیام نکنند و گوسفندان خوبی باشند که سقف خواسته شان این باشد که حالا که با دختران سکس داریم، باید سکس با همجنس را هم آزاد کنند. و بعد از آن همین طور اینها را در این مسیر، دنبال نخود سیاه بفرستند. لذا حقیقتاً، این «اباحی گری» است که افیون توده هاست و نه آنگونه که مارکسیست ها می گفتند، «دین» که «یقوم الناسُ بالقسط - سوره حدید».
پنجمین زیرساخت هدایت، فقه المکاسب یا بحث مشاغل و اقتصاد مربوط به حجاب و عفاف است که این را می توان در دو سطح پیگیری کرد.
یک سطح این است که طبقه بندی مشاغلی که زنان در آن مشغول هستند، می تواند به گونه ای باشد که جامع «سود اقتصادی» در کنار «فرزند آوردی و خانه داری» باشد. همچنان که زن در گذشته، در خانه بود و ضمن فرزند آوری و جوان نگهداشتن کشور، با اشتغال به مشاغل خانگی، سود اقتصادی می آفرید و چون عمدتا در خانه بود، کانون خانواده ها، گرم، بی عفتی و بدحجابی، کمتر و آمار طلاق هم اندک بود، برعکس الآن.
سطح دوم بحث این است که باید مکاسب مربوط به حجاب و عفاف، مورد توجه و حمایت قرار گیرند. نه اینکه زنان جامعه ما باید بعد از کلی بازار گردی، یک مانتوی دکمه دار پیدا کنند. یعنی هم باید لباس های نامناسب محدود شود و هم لباس های مناسب ترویج گردد.
ششمین زیرساخت هدایت، فقه النظم یا بحث قانون گزاری و نیز سنت ها و آداب و رسوم است که در این زمینه باید از یک طرف، به نحو سلبی، نهی از منکر و حدود و تعزیری که برای کشف حجاب و بی عفتی های گوناگون، پیش بینی شده است، بدون مسامحه و انفعال، اجرا شود. و از طرف دیگر به نحو ایجابی، سنت ها و آداب و رسوم مثبت شهر ها و اقوام را مثلاً در زمینه لباس و ازدواج، احیا کرد.
هفتمین زیرساخت هدایت، فقه التزکیة است. علاوه بر ایجاد فضا برای رشد افراد به قله های معنوی که از طریق گسترش هیئات مذهبی، کلاس های اخلاق، اردوهای راهیان نور، اعتکاف و غیره حاصل می شود، شورای راهبردی، برای تأمین تزکیه افراد، مجموعه ای از نظریات را ارائه داده است. از جمله این نظریات نظریه مدیریت شهری محله محور و نیز مقررات فقهی ساختمان است. مثلا از رعایت حریم خانه و عدم اشراف خانه ها بر یکدیگر و وجود فضای تفریح در حیات خانه گرفته تا طراحی خانه به صورت اندرونی و بیرونی، نه اینکه آشپزخانه که محل فعالیت زن خان
ه است، بدون دیوار و متصل به پذیرایی باشد که محل حضور مهمان است و مواردی از این دست، همه تعدادی اندک از موارد متعددی است که در تزکیه افراد تأثیر دارد.
هشتمین زیرساخت هدایت، فقه العلم یا بحث آموزش عمومی است. در واقع آموزش عمومی می تواند تمام زیرساخت های دیگر را لجستیک کند. چراکه فرزندان مردم ١٢ سال از دوران کودکی تا جوانی را در این فضاهای آموزشی می گذرانند. لذا باید در آموزش عمومی از ارائه یک سری مطالب در کتب درسی فراتر رفته و به گونه ای ب نامه ریزی کرد که تمامی تصمیمات پیش گفته، لجستیک شود. مثلا اگر می گوییم در فقه المکاسب، باید زمینه برای وفور لباس های مناسب و کمیاب شدن لباس های نامناسب فراهم شود، پس باید بخش مهمی از دانش آموزان دختر را در این مسیر هدایت کرد.
نهمین زیرساخت هدایت، فقه البیان یا بحث تبلیغات، منابر، برنامه های تلوزیونی و غیره است. اگرچه ٨ زیرساخت قبل، اصطلاحاً غیربیانی بوده اند. اما واضح است که یکی از زیرساخت های مهم هدایت، بیان و تبیین است. در این زمینه از بنر و تبلیغات شهری گرفته تا رعایت حجاب زنان در تلوزیون و غیره و تا تأکید روی عفاف و حجاب بر سر منابر و برنامه های گفتگو محور تلوزیون، همیشه کارهای خوبی می شده است. نکته اینجاست که این امور باید طبق قواعد نه گانه فقه البیان، اصلاح شود تا یک تبیین مناسب در بحث حجاب و عفاف صورت گیرد. این قواعد نه گانه میگویند، محتوای ارائه شده باید ٩ ویژگی داشته باشد: اولا متناسب با فهم و عقل مخاطب، تنظیم شود، دوما در مخاطب تأمل ایجاد کرده و فکرش را به خودش مشغول کند، نه اینکه تا ببیند مثلا تلوزیون دارد در این زمینه حرف می زند، کانال را عوض کند. ثالثا باید ضمن ارائه حدود حجاب و عفاف و احکام آن، فواید و فلسفه این احکام نیز بیان شود. رابعا محتوا باید مبتنی بر مقایسه باشد. یعنی باید ابتدا گفت که آن جمعیتی که به این موارد عمل نکردند، چه خسران هایی کرده و چه چالش هایی را به خود تحمیل کردند و آنگاه حرف خود را زد تا در فرد اثر بیشتری داشته باشد. خامسا نحوه بیان و ارائه مطلب باید در فضای رفق باشد و به مخاطب القای محبت و رفق شود تا گارد نگیرد. سادسا هر محتوایی در بحث حجاب و عفاف باید در جای خودش گفته شود. چراکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یک مطالبی برای پسران خوب است، برخی برای مادران و پدران، برخی برای دختران و غیره. سابعا محتوا باید اولین مهره بحثی خود را از یک مفهوم غیرتشکیکی شروع کند. مفهوم تشکیکی، به مفهومی گفته می شود که مثل آزادی، برای آن مفهوم، تعاریف مختلفی در جامعه وجود دارد. لذا اگر اولین مهره بحثی خود را از لزوم آزادی بگذاریم، نمی توانیم با مردم، تفاهم کنیم. دوما اینکه وقتی بحث را از یک نقطه غیرتشکیکی شروع کردیم، باید مباحث، در هم تنیده و ساختارمند باشند. در این صورت محتوای ما راه خود را در ذهن مخاطب پیدا کرده و حتی قادر است، ساختارهای غلط ذهن او را تغییر دهد. درحالیکه تنازع و عدم ارتباط بین مهره های بحثی در محتوای ارائه شده، سبب فشل شدن و غیرشبکه ای شدن محتوا شده و درنتیجه مهره های بحثی محتوای ما، در ساختار ذهنی مخاطب، هضم می شود،نه اینکه ذهن او شکل بدهد یا حتی در ذهنش اثر مهمی بگذارد. ثامنا محتوا باید منسجم و برخوردار از یک سیاق منطقی باشد و نه منقطع و به گونه ای که از هر دری سخن بگوییم. تاسعا میزان و تعداد ارائه محتوا و زمان های ارائه باید تنظیم شود. در اینجا باید مجموعه ای از اعداد و کمیات را در نظر گرفت. مثلا اینکه، برای جا انداختن یک مطلب برای مخاطب باید ۴٠ روز به او زمان داد و او را دیگ زودپز فرض نکرد. یا تعداد بنرها و مکان آنها، حجم برنامه های تلوزیونی و منبرها و زمان آنها و غیره باید تدبیر شود. همه این قواعد نه گانه که در اینجا فقط فهرست کردیم، در مباحث فقه البیان، به تفصیل ارائه شده است.
اینها ٩ فقه برای فراهم کردن خودتنظیمی روابط انسان ها با یکدیگر است. مجموعه نظریاتی که ذیل این ٩ فقه قرار می گیرند، جدولی از نظریات را شکل می دهند به نام «جدول تنظیم». حال نکته اینجاست که انسان ها، علاوه بر رابطه با دیگر انسان ها، سه نوع رابطه دیگر هم دارند. یکی رابطه با طبیعت، دیگری رابطه با خدا و سومی رابطه با ماوراء الطبیعة. مجموعه شورای راهبردی، برای بهینه کردن هر یک از این سه رابطه نیز ده ها نظریه از متن دین ارائه داده است. براساس این نوع روابط، پیشنهادات سازنده ای در معارف دینی برای ارتقای وضعیت حجاب و عفاف جامعه پیشنهاد شده است که در ادامه به اندکی از آنها اشاره می شود.
🔻 🔻 جدول تسبیح، بهینه کننده رابطه انسان با خداوند
آنچه که در تمامی رشته های به اصطلاح علوم پایه و فنی مهندسی و نیز طب سلولی، تدریس می شود، مبتنی بر داروینیسم، طبیعت گرایی یا ماتریالیسم است. یعنی اراده خدا در آن هیچ تأثیری ندارد بلکه این دست طبیعت است که دارد کار میکند. تدریس همین امور در م
دارس و دانشگاه ها، از دوران کودکی تا بزرگسالی به مردم، سبب شده است که انسان های حتی مومن، در عمل از خداوند، یعنی مهمترین عامل و قدرتی که می تواند پشتیبان آنها باشد، به نحو عالمانه و هدفمند استمداد و استفاده نمی کنند. این در حالی است که حقیقت این است که «لا حول و لا قوّة الا بالله العلی العظیم» یعنی خداوند یک حضور تام دارد و این دست خداوند است که دارد کار میکند و هر دستی هم که دارد کار میکند، در طول اراده خداوند است. حال که این طور است، پس باید نحوه ارتباط بهینه با خداوند را دانست تا از حمایت های خداوند نهایت استفاده را برد و از نقمت او در امان بود و این کاری است که جدول تسبیح، عهده دار آن است.
به عنوان مثال خداوند قادر متعال برای تأمین عفاف و حفظ نوامیس مردم، یک عامل بازدارنده قرار داده است و آن اینکه حدیث داریم که هر کس که به ناموس مردم نگاه کند، پس منتظر تعرض به ناموس خودش توسط دیگر مردم باشد. این صفت منتقم بودن خداوند است که اگر هر انسان با آبرو و خانواده داری با این صفت خداوند آشنا باشد، آنگاه حواس خودش را در برخورد با ناموس مردم جمع خواهد کرد.
یا مثلا خداوند که صادق الوعد هست، به دختران و پسرانی که فعلا امکان ازدواج برایشان وجود ندارد گفته است که باید عفاف پیشه کنند «وَلْیَستَعفِف الذّین لایَجِدون نِکاحاً» که در این صورت خداوند آنها را از فضل خودش بی نیاز خواهد کرد «حتی یُغنیَهُمُ اللهُ مِن فَضلِه»
این دو مثال بود که توجه به آنها، رابطه انسان با خداوند را به گونه ای تنظیم میکند که از مواهب خداوند استفاده کرده و از عذاب الهی در امان بمانند و از این طریق، سطح عفاف و حجاب نیز در جامعه ارتقا می یابد.
🔻🔻جدول تسخیر، بهینه کننده رابطه انسان با طبیعت
رابطه انسان با طبیعت عبارت است از تسخیر و به زیر در آوردن امکاناتی که خداوند حکیم، این احسن الخالقین، برای برطرف کردن نیازهای واقعی انسان ها، مهیا کرده است که فرمود: «وَ سخَّرَ لَکُم ما فی السماواتِ وَ ما فی الأرضِ جمیعاً مِنه إنَّ فی ذلک لَآیاتٍ لقومٍ یَتَفَکَّرون - سوره جاثیه آیه ١٢» این تصرف شیء پایه، در برابر تصرف سنتز پایه ای است که در شیمی مطرح شده و برای برطرف کردن نیازهای واقعی و کاذب انسان، به طور روز افزون، اشیاء جدیدی سنتز می کنند که هم برای سلامتی انسان مصر است و هم در جریان سنتز این اشیاء در کارخانجات، چنان چالش های محیط زیستی به بار آورده اند که می رود کره زمین را به منطقه ای غیر قابل سکونت تبدیل کند. ما در این پلتفرم پیشنهادی، اشیای عالم را به چهار دسته جمادات، گیاهان، حیوانات و غذاها تقسیم بندی می کنیم. آنگاه برای هر یک از این دسته ها، مثال هایی که می تواند موجب ارتقای وضعیت حجاب و عفاف شود، از متن دین پیشنهاد می شود که لازم است، با تفحص در آیات و روایات، بر غنای این مثال ها افزود. مثلا از بین گیاهان، سنجد و از میان غذاها، سرکه شهوت حرام را کنترل میکند و از این طریق وضعیت حجاب و عفاف را در جامعه ارتقا می دهد. بنابراین مثلا در دانشگاه ها می توان از این اشیاء استفاده کرد.
🔻🔻جدول غریب، بهینه کننده رابطه انسان با ماوراء الطبیعة
موضوع نظریات جدول غریب این است که ما را با اسباب باطنی عالم (اجنه، ملائکه، ارواح اموات و غیره) که روی زندگی ما تأثیرات شگرف مثبت و منفی، آشنا می کند و ما را توانمند می کند که از این اسباب، استفاده کنیم و از گزند آنها در امان بمانیم. نظریات جدول غریب تا کنون برای عموم ارائه نشده و لذا اینجا نمی توانم، راهبردهایی برای ارتقای عفاف و حجاب، براساس جدول غریب، پیشنهاد دهم. اما این جدول با نظریات متعددش تولید شده است و مانند سه جدول دیگر، می تواند در حل مسائل، یاری گر ما باشد.
🔻🔻هندسه پلتفرم پیشنهادی
بنابراین پر کردن خانه های جداول چهارگانه فوق، براساس معارف اسلامی، ما را به مجموعه ای همه جانبه و کاربردی از تصمیمات در زمینه حجاب و عفاف می رساند. در هر زمینه دیگر و برای حل هر یک از مسائل، با تفحص در آیات و روایات و آشنایی با نظریات هر یک از جداول چهارگانه فوق، راه حل های اسلامی ارائه داد. این یافتن راه حل برای مسائل جامعه اما یک بخش میانی است. به طوریکه قبل از آن باید مسئله یابی کرد. یعنی باید مسئله و معضل بودن یا نبودن یک وضعیت را نیز با توجه به اسلام تشخیص داد.
مثلا برای ما بدحجابی و بی عفتی مسئله است، در حالیکه برای غیرمعتقدین به اسلام، این اصلا معضل و مسئله نیست. حال برای شناسایی مسائل جامعه، یک نظریه اسلامی تدوین شده است تحت عنوان «هسته های توازن فرهنگی». حال تسلط به این نظریه و آشنایی با نقطه مطلوب و اسلامی جامعه به نحو تفصیلی که از طریق تسلط بر نظریات موجود در جداول چهارگانه میسر است، می تواند ما را در شناخت معضلات و مسائل حقیقی جامعه یاری دهد. پس ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، نه اینکه مبنای ما پیگیری مسائلی باشد که فلان
مسئول بی اطلاع از نظریات اسلامی، به ما می دهد. همچنین، بعد از
یافتن راه حل برای یک مسئله خاص، لازم است نحوه پیاده سازی آن راه حل ها را پیگیری کرد. از آنجا که ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، لذا باید فکر مسئولین را با خود همراه کنیم. برای همین، یک چرخه چهار بخشی برای تحریک فکر مسئولین، جهت حل یک مسئله خاص از معارف دین استخراج شده است. این چهار بخش عبارت است از مدیریت خبر، تضارب، کتابت و نمونه سازی. یعنی ابتدا باید افراد را از تولد یک نظریه با خبر کرد و مزایا و برتری های آن را برشمرد. آنگاه در جلسات تضارب، تحریک فکر بیشتری صورت میگیرد. در ادامه با کتابت آن جلسات، مباحث تدوین و شکل یافته می شود، به طوریکه قابل تدریس و تدارس هم هست و می تواند بدنه کارشناسی را با خود همراه کند. در نهایت با نمونه سازی روی زمین، بیشترین تحریک فکر صورت می گیرد.
@mountazer
#یادداشت_شماره_نه
٢٢ ذی الحجه ١۴۴٣
🔴 تشریح «جدول تصمیم» یک نظریه برای حل مسئله براساس قواعد نه گانه فقه البیان
🔻🔻ضرورت ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم»
در یادداشت قبل، پلتفرمی برای حل مسئله های جامعه پیشنهاد داده بودیم. در این پلتفرم، مجموعه ای از تصمیمات برای حل یک مسئله خاص، پیشنهاد داده می شد. دیدیم که این پیشنهادها براساس نظریاتی اسلامی که ذیل جداول چهارگانه «تنظیم، تسخیر، تسبیح، غریب» قرار دارند، ارائه می شود و دیدیم که هر یک از این جداول به ترتیب متکفِّل بهینه سازی روابط انسان با «انسان های دیگر، طبیعت، خدا، ماوراء الطبیعة» هستند. به طوریکه با تسلط بر نظریات موجود در هر یک از این چهار جدول، می توان برای حل مسائل مختلف، پیشنهاداتی را ارائه داد. در حقیقت آن پلتفرم، وقتی تکمیل شود، به این معنی که از طریق فحص گسترده در آیات و روایات، حداکثر پیشنهادات را روی آن پلتفرم سوار کنیم، آنگاه در آن نقطه اوج، این پلتفرم، تبدیل به یک «جدول پیشنهاد» می شود. حال سوال اینجاست که آیا ما فقط باید «پیشنهاد» را ارائه بدهیم و یا اینکه نه، ما باید شرایط زمانی و مکانی و انسانی و اجرایی و غیره را برای عملیاتی شدن یا «اقامه» یا به تعبیر نارسا و نامأنوس شورای راهبردی، «پردازش» پیشنهاداتی که ارائه می دهیم، در نظر بگیریم؟ مسلم است که اگر از لحاظ کردن این شرایط زمانی و مکانی و... غفلت کنیم، آنگاه این «جدول پیشنهاد» به این معنا خواهد بود که ما تعدادی از تصمیمات و پیشنهادات خوب را برای حل یک مسئله، روی هوا پرتاب کرده ایم. بدیهی است که چنین تصمیمات بدون پشتوانه ای، نمی تواند اجرا شود و لذا نمی توان نام این جدول را جدول تصمیم گذاشت، چون تصمیم از جنس عمل بوده و امری است که یک مدیر در مقام اجرا می گیرد. و بدیهی است که باید شرایطی برای اجرا شدن، به آن پیشنهادات خوب، پیوست شود تا آن پیشنهاد تبدیل به تصمیم شود که وقتی این متن را مطالعه بفرمایید، منظور ما بهتر منتقل می شود.
حال در این متن نشان می دهیم که قواعد فقهی فقه البیان و ٩ فقه موجود در فقه نظام، چگونه «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد.
🔻 🔻 الگوی ساخت نظامات اسلامی، «جدول پیشنهاد» را به ما می دهد
بحث تشریح اجزای «جدول تصمیم» را از اینجا شروع می کنیم که هر یک از نظریات الگوی پیشرفت که برای حل مسائل جامعه ارائه می شود، دارای سه بخش هست، تعریف، تصویر و تصمیم. این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، خود یکی از قوائد فقه البیان است تحت عنوان «قاعده مکث». این تقسیم بندی سه بخشی نظریات، توسط الگوی ساخت نظامات اسلامی به این صورت تشریح شده است که:
تعریف، متکفل ارائه یک تعریف جدید در برابر تعریف غلط یا ناقص موجود هست، مثلاً فرض بفرمایید ما مشکل مسکن مردم را می خواهیم حل کنیم. حالا بحث را از کجا شروع می کنیم؟ آیا می آییم همین تعریف مسکن را به آپارتمان یا خوابگاه می پذیریم و بعد برای حل مشکل مسکن مثلا از غربی ها تقلید کرده، روی خانه های خالی مالیات می بندیم، تا افرادی که خانه احتکار کرده اند، مجبور شوند خانه هایشان را اجاره دهند و از طریق افزایش تقاضای خانه در بازار خانه های استیجاری، قیمت اجاره پایین بیاید؟ یا اینکه نه ما تعریف مسکن را از آپارتمان با کاربری خوابگاه، به دار واسعه با ده کاربری ارتقا می دهیم که نه تنها مردم را از اجاره نشینی نجات می دهد و خوابگاهی که مال خودشان است را در اختیارشان قرار می دهد، بلکه حداقل ٩ مزیت دیگر علاوه بر خوابگاه بودن هم به آنها می دهد؟حال این مزیت ها را در بخش دوم نظریه، تشریح می کنیم، به طوریکه تصویری از مزایا و برتری های تعریف اسلامی را نسبت به تعریف موجود ارائه می دهیم. ارائه این تصویر، موجب می شود افراد برای پذیرش تصمیماتی که دار واسعه را محقق می کند، ترغیب شوند. حال زمان آن است که تصمیمات خود را برای عملیاتی کردن دار واسعه ارائه دهیم. خب حالا اگر ما بیاییم همان ده تا کاربری دار واسعه را بگوییم. مثلا بگوییم خانه علاوه بر خوابگاه بودن، باید محل تفریح و بازی کودکان، محل نگهداری حیوانات خانگی، محل کشت سبزی و صیفی و برخی درختان، محل مدیریت پسماند و دیگر کاربری ها هم باشد، آنگاه این که دیگر جدول تصمیم نمی شود. بلکه ما باید با در نظر گرفتن ٨ قاعده دیگر فقه البیان، مواردی را به این پیشنهادات، پیوست کنیم تا «جدول تصمیم» مقررات فقهی ساختمان متولد شود. البته این ٨ قاعده را علاوه بر اینکه می توانیم به قسمت تصمیم نظریه پیوست کنیم، به قسمت تصویر و تعریف هم می توانیم پیوست کنیم و بدین طریق، تصویر و تعریف نظریه را نیز ارتقا دهیم. اما ما در این متن صرفاً این پیوست را به قسمت تصمیم می زتیم تا جدول تصمیم را متولد کنیم.
🔻🔻الگوی تفصیل، «جدول پیشنهاد» را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد
الگوی تفصیل می گوید برای عملیاتی شدن یا اقامه پیشنهادات مطرح شده در «جدول پیشنهاد»
، باید موارد هشتگانه زیر را به پیشنهادات پیوست کنیم:
اولاً قاعده ظرفیت.
ببینید ما وقتی می خواهیم یک پیشنهادی را در یک منطقه، پیاده کنیم باید وضعیت آن مکان و زمان و نیروهای عمل کننده در آنجا را به خوبی بشناسیم. از این رهگذر می توان، ظرفیت سنجی یا امکان سنجی کرد. حال ما پیشنهاد می دهیم که براساس ٩ فقه، یک ظرفیت سنجی منظم و ذو ابعاد داشته باشیم. در واقع ما از طریق اندراج، تعبیه یا جایگذاری ٩ فقه در قاعده ظرفیت، به شرح زیر ظرفیت سنجی می کنیم:
اولاً براساس «فقه الامام»، باید مسئولین، اشخاص رسانه ای و افراد یا دانشگاه های مرجع، متنفذ و مرتبط با «جدول پیشنهاد»، شناسایی و ارزیابی شده و برای نحوه تعامل با آنها، سناریوی مناسب، طراحی شود.
ثانیاً براساس «فقه البیان»، مجموعه های تبلیغاتی که روی فکر مردم اثر دارند باید شناسایی شوند. مثلا در هر منطقه ای ما گروه های مجازی از طیف های مختلف داریم، احیانا مساجد و ائمه جماعات را داریم، مراسمات محرم و سخنرانان آن را داریم و غیره، باید با آنها رابطه گرفت. مثلا اگر می خواهیم مدیریت شهری محله محور را در سرخس جلو ببریم، باید با مسئولین این گروه ها در فضای رفق جلساتی بگیریم که این در ادامه بیان می شود، ولی در این مرحله باید آنها را شناسایی کرد و ظرفیت یا قدر عقل ایشان و جهت گیری آنها را دانست تا بتوان بهترین تعامل را با آن داشت.
ثالثاً بر اساس «فقه نفی سبیل»، باید موانع و معارض های اجرایی شدن «جدول پیشنهاد» را شناخت. ما برای پیشبرد انقلاب اسلامی در ایران در یک جزوه ای، سرجمع ۵ عدد مانع را برشمردیم که بر این اساس می توان یک ارزیابی و دسته بندی از موانع داشت. این موانع پنجگانه عبارتنداز: ١- مقدس نماهای نفهم. این لقب و القاب رساتر دیگر، اسمی است که امام خمینی (ره) بر سر آن دسته از آخوندهایی گذاشتند که نه تنها هیچ وظیفه ای برای پیاده سازی اسلام و قدرت دادن به اسلام و مسلمین برای خود قائل نیستند، بلکه تمام هم خود را مصروف در گوشه نشستن و نق زنی، تولید متن هایی از دین برای اثبات ما نمی توانیم، ما هیچ منبع مستندی نداریم می کنند و به قول امام چنان تیشه زدن به ریشه دین و انقلاب می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. ٢- جبهه غربگرای منافق. این منافقینی که قبله آمالشان غرب است، چون هیچ اعتقادی به پیاده سازی اسلام ندارند، در هر سطحی از مسئولیت باشند، یک مانع هستند. ٣- سکولارهای پنهان. این هم تعبیری است که رهبری برای طیفی از مسئولین که شعار اسلام و انقلاب می دهند ولی وقتی در عمل و برنامه ریزی ها که وارد می شویم، همان غرب است، همان سکولاریسم است. اینها از جبهه غربگرای منافق خطرناک ترند. ۴- متدینین بی تفاوت. اینها بخش عمده متدینین ما هستند که برخلاف انبوه آیات و روایات و نیز سیره معصومین علیهم السلام، وظیفه ای برای خود مبنی بر جهاد در راه خدا و پیاده کردن اسلام، قائل نیستند. همین که نمازی و روزه ای است کافی است و نیازی نمی بینند که از حطام دنیا بگذرند. ۵- صهیونیسم بین الملل که خود را در قامت سازمان های تخصصی وابسته به سازمان ملل، رشته ها و تحقیقات دانشگاهی و غیره نشان می دهد، پنجمین مانع هست. مصادیق هر یک از این موانع را، مصادیق جریانی و انسانی، باید در منطقه ای که می خواهیم «جدول پیشنهاد» را عملیاتی کنیم، بشناسیم.
رابعاً براساس «فقه النظم»، باید اولاً سنت های شهری مثبت و معارض و ثانیاً قوانین و مقرارت مثبت و معارض با جدول پیشنهاد را شناسایی کرد.
خامساً براساس «فقه الفرقان»، باید برای اجرای صحیح جدول پیشنهاد، اولاً شاخص گذاری کمی و کیفی شود و ثانیاً رسیدن به هر یک از هدفف های مرحله ای و نهایی هر یک از پیشنهادات «جدول پیشنهاد»، زمان مند شود.
سادساً براساس «فقه العبره»، باید شکست هایی که همین طرحی که می می خواهیم اجرا کنیم، قبلاً داشته است، دقیقا بررسی شود و از آن عبرت گرفت. ما تجربه های شکست خورده و عقب گرد، چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه ای کم نداشتیم. بررسی این موارد ما را به درک بهتر و واقعی تری می رساند.
سابعاً براساس «فقه العلم»، باید تحقیقات و کتاب های مخالف و موافق با «جدول تصمیم» و همچنین افرادی را که این متون را تولید کرده اند، رصد و بررسی کرد. علاوه بر متون مخالف که الی ما شاء الله در رشته های دانشگاهی فراوان وجود دارد، یک سری متون موافق با نظریات اسلامی، هم براساس مفاهیم دانشگاهی و خم در حوزه مباحث دینی تولید شده است و طرفدارانی دارد. لازم است هم آن معارضین را شناخت و خم با این طرفداران، هم افزایی کرد که حالا در «قاعده مقایسه» باز به این مورد می پردازیم.
ثامناً براساس «فقه المکاسب»، باید شرایط اقتصادی موجود و مورد نیاز که احیاناً با «جدول پیشنهاد» ما مرتبط است را بررسی کرد.
تاسعاً براساس «فقه التزکیه»، باید هم مجموعه ها و هم افراد را از نظر تزکیه ای بررسی کرد و دید چه کسی دوست ا
ست و چه کسی دشمن. و طبقه بندی دوست و دشمن را نیز باید مشخص کرد. باید دید چه کسی مزکّی هست و چه مجموعه ای اینطور نیست.
همان طور که دیدید، با اندراج ٩ فقه در قاعده ظرفیت، یک ظرفیت سنجی ذو ابعاد برای اجرای «جدول پیشنهاد» حاصل می شود. حال به قواعد دیگر فقه البیان که اجزای دیگری از جدول تصمیم را برای ما تکمیل می کند و از وجوه دیگری، «جدول پیشنهاد» را به گونه ای ارتقا می دهند تا در نهایت به «جدول تصمیم» برسیم، می پردازیم.
ثانیاً قاعده تأمل.
مثلا فرض بفرمایید که ما می خواهیم مدیریت شهری محله محور را که در جدول پیشنهاد آن، صد پیشنهاد وجود دارد، در روستاهای شهرستان سرخس اجرا کنیم. از کجا شروع می کنیم؟ قاعده تأمل می گوید باید از جایی شروع کنید که افراد را به تأمل فرو ببرید یا آنها را درگیر کنید. یعنی شما باید آن پیشنهاد و آن نظریه ای را ابتدائاً مطرح کنید که مشکلی که اکنون مردم را درگیر کرده است، از بین ببرید. به عنوان مثال الآن ٣ سال است که در سمت شهرستان سرخس که ده ها روستا دارد، خشکسالی شده است. درنتیجه این خشکسالی، مردمی که شغل عمده آنها دامداری گوشفند بود، مجبور شدند گوسفندان خود را بفروشند. مثلاً در روستای چشمه شور که یکی از روستاهای سرخس است، مردم حدوداً ١۶٠٠٠ گوسفند داشتند، ولی الآن به حدود ١٠٠٠ گوسفند رسیده است. حال در اطراف همان روستا، یک کوهی است که از زیر آن و در نزدیکی یک امامزاده، یک چشمه ای می جوشد. همچنین در آن مناطق، کوه هایی وجود دارد، حالا ما در الگوی مدیریت آب خود داریم که خداوند زیر کوه آب قرار داده است. پس ما باید یک بررسی میدانی کنیم و ببینیم چطور می توانیم آب زیر کوه را برای مقابله با این خشکسالی به کار بریم. اگر این کار را کردیم، آنگاه مردم به ما اقبال خواهند یافت، چون خشکسالی آنها را برطرف کرده ایم. یا مثلاً در آن اطراف، زمین های وسیعی از باغ های پسته وجود دارد که اینها وقف امام رضا علیه السلام است. ولی آستان قدس این زمین ها را عمدتاً به صورت متمرکز به افراد کمی اجاره می دهد. پس اگر آنجا از الگوی تولید غیرمتمرکز شروع کنیم، این می تواند برای مردم سودآور باشد. یا یکی از مشکلات دامداران آنجا این است که دامدار، چون تجارت بلد نیست یا تجارت نمی کند، گوسفند خود را به بازار مال می برد و آنجا به دلال یا قصاب می فروشد. حال آن قصاب می دهد به کشتارگاه و می برد در قصابی خود با سود بالا به مردم می دهد. درحالیکه اگر دامدار خودش بفروشد، تقریبا دو برابر سود می کند. پس اگر ما در اینجا برای مردم روستا تعدادی حجره قصابی در مشهد تهیه کنیم که اینها خودشان عرضه مستقیم کنند، آنگاه خیلی به سود آنها خواهد بود و این الگوی توزیع غیر متمرکز یا تجارت همگانی است. پس قاعده تأمل می گوید مثلاً اگر ما برای روستاهای سرخس، از الگوی مدیریت آب، الگوی تولید و الگوی توزیع شروع کنیم، می توانیم با مردم ارتباط بگیریم و مرجع شویم و از این رهگذر بقیه نظریات اسلامی را در آنجا پیاده کنیم.
ثالثاً قاعده مقایسه.
ما در قاعده ظرفیت، کتب و متون موافق و مخالف با «جدول پیشنهاد» خود را شناختیم. حال نکته اینجاست که برای اینکه بتوانیم، این پیشنهادات را اجرا کنیم، باید به گونه هم متن و هم کارشناس در این زمینه تولید و تربیت کنیم که بتواند با متون، رشته ها و کارشناسان ناکارآمد دانشگاهی، موازنه کند. این مهم از طریق برگزاری جلسات تخصصی نظریات مرتبط در مجامع تخصصی و اصلاح جهت این مجامع حاصل می شود. به گونه ای که ما با اصلاح دانشگاه که امام می گویند اگر اصلاح شود مملکت اصلاح می شود، آنگاه توسط خود دانشگاه، متون و کارشناس مورد نیاز برای مقایسه با متون و کارشناسان غربی را خواهیم داشت.
رابعاً قاعده رفق.
ما در قاعده ظرفیت کفتیم که باید موثرین و منبرداران و مسئولین یک مجموعه را شناخت و از طریق جلساتی، پیام اسلام را به آنها رساند. تکمیل این نکته می شود قاعده رفق. انصافا ما انقلابیون، سلطان دوقطبی سازی هستیم. این درحالی است که با حلم (جنبه یا ظرفیت) بالا باید حرف همه راشنید و با قول حسن و سدید، حرف اسلام را روی میز کارآمدی زد و آنگاه بسیاری از این نیروهای اجتماعی که می بینیم در طیف مقابل هستند، ای بسا به ما کمک می کنند یا حداقل سنگ اندازی نمی کنند.
خامساً قاعده منزلت.
نکته دیگر اینکه ما وقتی پیشنهاداتی را ارائه می دهیم باید تقسیم کار کنیم و معین کنیم
که هر کاری را چه کسی یا نهادی یا مجموعه یا مجموعه هایی باید انجام دهند و نحوه هماهنگی این منزلت ها و جایگاه ها چگونه باید باشد. چون ما الحمدلله در جمهوری اسلامی، برای هر امری، شونصد تا متولی داریم. این امر باید در قاعده ظرفیت در بخش فقه النظم که قوانین معارض و معاضد را نیز بررسی می کند، مدنظر قرار گیرد.
سادساً قاعده انفتاح.
نکته دیگر اینکه «جدول پیشنهاد» ما باید به گونه ای باشد که مجموعه پیشنهادات، همدیگر را
پوشش داده و حمایت کنند. یعنی به گونه ای منسجم و شبکه ای باشند که اجرای اولین پیشنهادات که براساس قاعده تأمل انجام می شود، بتواند راه را برای انجام دیگر پیشنهادات باز کند.
سابعاً قاعده سیاق.
قاعده سیاق می گوید «جدول پیشنهاد» نباید کشکولی از پیشنهادات خوب باشد. بلکه این پیشنهادات باید با یکدیگر مرتبط باشند و دسته ها یا سیاق هایی از پیشنهادات را تشکیل دهند. آنگاه این سیاق ها هم باید در ارتباط با یکدیگر، ما را به هدف نهایی برسانند. لذا نباید پراکنده کاری شود.
ثامناً قاعده کمّ.
در نهایت در قاعده کمّ باید تمامی کمیات و اعداد مورد نیاز برای اجرای «جدول پیشنهاد» را پیوست کنیم. مثلاً از بودجه و پول مورد نیاز برای اجرای پیشنهادات تا تعداد نیروی انسانی مورد نیاز برای هر پیشنهاد و تا زمان مورد نیاز برای اجرای هر پیشنهاد. ببینید مثلاً ما در نظریه مدیریت شهری محله محور، پیشنهاد می دهیم که حمام های چهار مزاجی ساخته شود. اولاً مثلا در شهر سرخس چه تعداد حمام و در چه مناطقی با ساخته شود؟ ثانیاً این حمام ها چقدر پول می خواهد و پولش از کجا بناست تأمین شود؟ ثالثاً این حمام چه تعداد نیروی انسانی می خواهد که دلاکی بلد باشند یا به طب اسلامی مسلط بوده و بتوانند اخلاط ناصالح را از بدم افراد خارج کنند؟ آیا این افراد را داریم؟ اگر نداریم چه کسی و طی چه مدتی بناست اینها را آموزش دهد؟ پس ببینید اینها مثال هایی است از انواع کمیات و اعداد که باید اینها را لحاظ کنیم تا آن پیشنهادات ما روی زمین بتواند بنشیند و تبدیل به یک تصمیمی شود که یک مدیر می گیرد و اجرا می شود.
در جمع بندی و به عنوان کلام آخر، گفتنی است پیوست کردن ٨ قاعده فوق به پیشنهادات خوب و کارآمدی که از بطن اسلام برای حل مسائل ارائه می دهیم، آن پیشنهادات ما را به «جدول تصمیم» ارتقا می دهد. جدول تصمیمی است که علی المبنای نظریه ای که اسم آن را الگوی تفصیل گذاشته اند حاصل می شود. ولی حاج آقا متأثر هستند که تا الآن دو بار اسم الگوی تفصیل را پیش بچه ها آورده اند و برای کسی سوالی مطرح نشده است. این در حالی است که شورای راهبردی وارد دوران اقامه نظریات شده است و اقامه نظریات، بدون ارتقای «جدول پیشنهاد» به «جدول تصمیم»، قابلیت تحقق ندارد.
پس بچه های الگو باید براساس توضیحات همین متن، برای هر نظریه، برای هر شرایط زمانی و مکانی مختلف، جدول تصمیم بنویسند تا این نظریات بتواند اجرایی شود. البته می دانم که تکمیل بخش هایی از جدول تصمیم باید با تعامل با مسئولین و دست اندر کاران باشد و نمی شود در قم نشست و جدول تصمیم نوشت. اما راه نوشتن و اجزا و خانه های این جدول مشخص شده است.
@mountazer
#یادداشت_شماره_ده
٢۴ ذی الحجه ١۴۴٣
🔴 از طبیعت چگونه استفاده کنیم، «تسخیر» یا «تغییر»؟
دمیتری ایوانوویچ مندلیف، وقتی جدول تناوبی عناصر را تدوین کرد و گفت تمام عناصر موجود در کل دنیا، عبارتنداز همین تعداد عناصر موجود در جدول مندلیف که کشف شده اند یا در آینده کشف خواهند شد، شاید نمی دانست که رویکرد او موجب می شود، بشر براساس این جدول، به نحو عنصرپایه و با سنتز، به گونه ای در زمین تصرف می کند که عالم و آدم را در معرض خطرات روز افزون تشدید شونده قرار می دهد.
مثلاً بشر براساس تصرف عنصرپایه، برای مواد شستوشوی بدن و لباس، انواع و اقسام شوینده ها را سنتز کرده و می کند. می دانیم که وقتی می خواهیم یک ماده شیمیایی را با استفاده از سنتز تولید کنیم، به دلیل پساب ها، گازهای اگزوز، تولید مواد شیمیایی ناخواسته، مواد اولیه مصرف نشده و غیره، آب و هوا و خاک به چالش کشیده شده و می شود.
دیگر اینکه چون انسان، برخلاف خداوند، اِشراف ندارد و فقط جنبه شویندگی آن شوینده را اصل قرار داده و اثرات این شوینده را بر سلامت نمی تواند به طور کامل تحلیل کند، لذا وقتی یک شوینده را از طریق تغییر در مواد اولیه، طی واکنش شیمیایی، سنتز می کند، همین شوینده ای که در فرآیند سنتزش، عالم (محیط زیست) را به چالش کشیده بود، در حین استفاده، سلامتی آدم را هم به چالش می کشد. نمونه آن شوینده هایی که بیماری اگزما (خشکی پوست) را به ارمغان آورده اند.
این در حالی است که در آیات و روایات ما ١١ نوع شوینده معرفی شده است. مثلاً پیامبر اسلام (ص) فرمودند تمامی پیامبران سر خود را با سدر می شستند. خب سدر و دیگر شوینده ها و تقریباً تمام موادی که اسلام به واسطه آن ها، نیازهای بشر، از جمله نیاز به شوینده را برطرف می کند، یک شیئی هستند که خداوند حکیم، حکمتش اقتضا کرد که چون نیاز به شست و شو را آفرید، پاسخ به نیاز را نیز با آفرینش آن شیء خلق کند و کرد. وقتی سدر، به عنوان یک گیاه، یک شیء موجود در طبیعت است، یعنی چه؟ یعنی سنتزی نیست و مانند تصرف عنصرپایه عالم را به چالش نمی کشد. همچنین وقتی خداوندی که اشراف دارد، می گوید از سدر برای شستن سر استفاده کنید، دیگر مثل ساینتیست ها، بعد از چند سال متوجه نخواهد شد که این سدر برای سلامتی انسان ضرر دارد. چون خالق، تکیه به اشراف دارد. لذا خداوند کار ما را راحت کرده است و برای برطرف کردن همه نیازهای واقعی بشر، اشیائی را خلق کرده است یا نحوه تهیه آن شیء را از طریق پیامبران به ما آموزش داده است و از ما خواسته تا این اشیائی که در آسمان ها و زمین هست را تسخیر کنیم. یعنی از این ها استفاده کنیم. در آیه ١٢ سوره جاثیه می خوانیم:
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ - و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد همه از اوست قطعا در اين [امر] براى مردمى كه مى انديشند نشانه هايى است.»
در مقابلِ تسخیر الهی اشیائی که احسن الخالقین، آفریده است، شیطان گفته است که انسان ها را امر به تغییر مخلوقات خداوند می کند. تغییری که به واسطه سنتزها و اصلاح ژنتیک ها، تراریخته ها و غیره، هر روز که به دامنه آن افزوده می شود، در عین حال ناکارآمدی های آن هم بیشتر به بشریت تحمیل می شود. آنجا که در سوره نساء خداوند می فرماید که شیطان گفته است:
«لَعَنَهُ اللَّهُ ۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا ﴿١١٨﴾
وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا ﴿١١٩﴾
خدا شیطان را از رحمتش دور کرد؛ و [او] گفت: سوگند می خورم که از میان بندگانت سهمی مُعیّن [برای پیروی از فرهنگ ویرانگرم] برخواهم گرفت.
و یقیناً آنان را گمراه می کنم، و دچار آرزوهای دور و دراز می سازم، و آنان را وادار می کنم که گوش های چهارپایان را بشکافند، و فرمانشان می دهم که آفرینش خدایی را تغییر دهند و هر کس شیطان را به جای خدا سرپرست و یار خود گیرد، مسلماً به زیان آشکاری دچار شده است [ با تحمیل ناکارآمدی به خود، دچار ضرر شده است]»
یک مجموعه نظام ساز در قم، نحوه درست تصرف در طبیعت را که در اسلام آمده است، مبتنی بر تصرف شیء پایه، بیان کرده است (👇پایین👇)
@mountazer
#یادداشت_شماره_یازده
۴ محرم ١۴۴۴
🔴 نکاتی کاربردی در زمینه فقه نفی سبیل
١- وقتی استکبار جهانی به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم عمل می کند.
آمریکا که بزرگترین ارتش جهان را دارد، ۴١ سال قبل، یک مسابقه هیجان انگیز تیراندازی را اختراع کرد به اسم پینت بال و هم اکنون مسابقات متعدد سالانه پینت بال، از جمله مسابقات ملی NXL ،PSP و NPPL را برای آمریکایی ها برگزار می کند. مسابقه ای که در آن، دو گروه از افراد مسلح، با گلوله های پلاستیکی که حاوی رنگ محلول در آب هست، با اسلحه های تقریبا واقعی، با هم درگیر می شوند. این مسابقه، هم تیراندازی است، هم یک رزم واقعی. ٢٠ سال بعد این مسابقه به ایران آمد و اکنون ده ها زمین پینت بال در تهران وجود دارد و این ورزش برای خودش فدراسیون دارد. اما وقتی به معارف دینی نگاه می کنیم میبینیم این ورزش باید به اندازه فوتبال، بین مردم عمومیت داشته باشد. چه اینکه خداوند فرمود «کُتِبَ علیکم القِتال» جنگ از واجبات مسلمانان است. به همین دلیل پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «مسابقه (به معنای برد و باخت و شرط بندی) جایز نیست، مگر در تیراندازی یا شتر دوانی یا اسب دوانی.» و فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی را بیاموزید.»
چه چیز بهتر از شنا و اسب دوانی برای ارتقای آمادگی جسمانی و چه چیز برای آمادگی جهت رزم فردی، بهتر از تیراندازی.
بنابراین وزارت ورزش و جوانان باید به مسابقات پینت بال، شنا و اسب دوانی، اهمیت زیادی بدهد. برایش خرج کند، سالن بسازد، انواع مسابقات شهرستانی و استانی و کشوری را راه اندازی کند. نه اینکه در هر کوی و برزنی که وارد می شویم سالن بدنسازی ببینیم، آنوقت در شنا، رتبه پایینی در دنیا داشته باشیم.
بنابراین توجه به فقه نفی سبیل مردم را تندرست و آماده رزم می کند.
@mountazer