eitaa logo
مدرسه طیِّـب آباد | شفقت
51 دنبال‌کننده
13 عکس
7 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حتی شگفت آور اینکه مبادله با طلا را ممنوع کرده اند که تا الآن (۴٣ سال بعد از سرنگونی پهلوی) هم همین طور است، چراکه طبیعت «کودتا و حرکت های دفعی، سطحی، احساسی و غوغا سالار» با «نظام سازی اسلامی» و طبیعت «چکمه دیکتاتور» با «نَعلِین» فقیهی که می خواهد در زمانه فراگیری ژورنالیسم و پوپولیسم، با ظرفیت سازی، نظامات کارآمد اسلامی را پیاده کند فرق دارد. لذا از آن زمان تا کنون پول چاپ می کنند و اقتصاد مبتنی بر انحصار و تضاد طبقاتی لیبرال را گسترش می دهند. اما سهل اندیشی در بحث تورم و پیاده نکردن پول-طلا که موجب پرواز قیمت ها شده و می شود، فقط یک نمونه است. یک نمونه از رویکرد سطحی دولت های انقلابی در زمین نظامات ناکارآمد غربی. نظاماتی که اگر انقلابیون، اسلامی اش را نیاورند، نمی توانند کارآمدی پایدار و همه جانبه را به ارمغان آورند. حال چرا مسئولین انقلابی در زمین نظامات غربی بازی می کنند؟ چون مبتلا به کلی گویی هستند و مثلاً کتاب نظریه پول-طلا را که موسسه متا نوشته است نمی خوانند. البته پیاده کردن پول-طلا پیچیدگی هایی دارد که به آن می پردازیم إن شاء الله.
٧ شوال ١۴۴٣ کلی گویی چگونه راه انقلاب اسلامی را سد کرده است؟ 🔴 ٣- کلی گویی سبب شده که انقلابیون در جهت بسط و گسترش نظامات ناکارآمد غربی عمل کنند 🔻 وجه اقتصادی تمدن ناکارآمد غرب را می توان با یک کلمه توصیف نمود. برده داری. دوره غرب باستان، دوره برده داری عریان بوده است، دوره ای که فقط طبقه آریستوکرات (اشراف) مصداق دموس (انسان) بودند و لذا در تالار شهر جمع شده و با اعمال سازوکار دموکراسی (دموس+کراتوس یا انسان سالاری) برای اداره جامعه تصمیم گیری می کردند. اما بعد از آنکه قیام های بردگان طبقه آریستوکرات را تحت فشار قرار داد، تمدن غرب، از کلیسایی که توسط پولس یهودی، منحرف شده و دیگر منادی دین مسیح نبود، به عنوان رنگ و لعابی برای بازسازی نظام برده داری استفاده کرد. به طوریکه شاه که از کلیسا مشروعیت می گرفت، اقتصاد را در ذیل خود، به نحو فئودالیستی سامان می داد. فئودال ها، همان اربابان بودند و رعیت این اربابان، همان بردگان قرون وسطی. البته چون مشاغل آن زمان عمدتاً دامداری و کشاورزی بود، فئودال ها، در آن زمان صاحبان زمین های بزرگ بودند. اما بعد از امواج انقلاب صنعتی و ایجاد کارخانه های تولید انبوه، تعداد زیادی از این رعیت ها، به شهر (بورژ) رفتند. جایی که بورژواها، صاحبان صنایع بودند و این رعیت ها، تحت عنوان کارگر، برده داری نوین را سامان دادند. در ادامه که صنایع بیشتر شده و شهرها توسعه یافت، بورژواها دست به انقلاب بورژوازی به اصطلاح کبیر فرانسه و به اصطلاح با شکوه انگلیس زدند. با این انقلاب ها، نظام شاهنشاهی-فئودالیستی را کنار زده و یک دولت بروکراتیک متمرکز را به جای آن قرار دادند. آنگاه کلیسا را محدود و پارلمان را جایگزین آن کردند. بنابراین نظام قدرت مبتنی بر دولت-ملت (دولت بروکراتیک و ملتی که فکر می کرد دارد با ارسال نمایندگان خود به پارلمان، حق حاکمیت ملی خود را به جای خدا اعمال می کند) را به عنوان پشتوانه نظام سرمایه سالارانه بورژواها در نظر گرفتند و یک برده داری نوین و پیچیده را سامان دادند. آنگاه وقتی با شورش کارگران یا طبقه پرولتاریا، این بردگان نوین، مواجه شدند، به جای طبقه سرمایه دار، یک دولت سرمایه دار ناکارآمد را از طریق حکومت های سوسیالیستی بر سر کار آوردند و مردم را بین دو بردگی طبقه سرمایه دار یا دولت سرمایه دار، قرار دادند. آنگاه نظامات سوسیالیستی را فروپاشانده و همچنان بشر را از طریق تولید حرف رایگانِ شبه علمی در دانشگاه ها برای خصوصی سازی، به بردگی طبقه سرمایه دار (کارگری) فرا می خوانند. 🔻این درحالی است که اسلام و انقلاب اسلامی با ترجمه خصوصی سازی به مردمی سازی، در برابر این نحو خصوصی سازی قیام کرده‌اند: جناب عثمان (خلیفه سوم) زمین هایی را به اطرافیان خود بخشید و حضرت امیر علیه السلام در دومین روز خلافت خود فرمودند: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ - به خدا سوگند، اموال عمومی تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند - خطبه ١۵ نهج البلاغه» بنابراین خصوصی سازی در اسلام، به معنای مردمی سازی است نه اینکه مانند عثمان یا لیبرالیست ها خصوصی سازی را به معنای واگذاری اموال عمومی به افراد خاص بگیریم. امام خمینی در ٢٢ بهمن ١٣۶٣: «دولت چنانچه کراراً تذکر‏‎ ‎‏داده ام بی شرکت ملت و توسعۀ بخشهای خصوصی جوشیده از طبقات‏‎ ‎‏محروم مردم و همکاری با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد‏‎ ‎‏شد. کشاندن امور به سوی مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیماری‏‎ ‎‏مهلکی است که باید از آن احتراز شود.... تذکر این نکته مهم است که دخالت دادن کسانیکه در امور تجارت‏‎ ‎‏واردند، از بازاریان محرومیت کشیده و درد اسلام و انقلاب چشیده تا‏‎ ‎‏متخصصان وارد و مسلمان و متعهد از امور ضروری است. دولت و این‏‎ ‎‏دوستان باید دقیقاً توجه کنند که آزادی بخش خصوصی به صورتی باشد‏‎ ‎‏تا هر چه بهتر بشود به نفع مردم محروم و مستضعف کارکرد، نه چون‏‎ ‎‏گذشته تعدادی از خدا بی خبر در تمام امور تجاری و مالی مردم تسلط‏‎ ‎‏پیدا کنند.» برای اجرای خصوصی سازی اسلامی یک بسته پیشنهادی ارائه شده است (https://www.instagram.com/p/CDLawiWAGJG/?igshid=YmMyMTA2M2Y=) 🔻 اما چون عمده انقلابیون، در مورد نحوه واگذاری انفال، مبتلا به کلی گویی هستند، در جهت گسترش همین برده داری نوین حرکت می‌کنند. مثلاً امام جمعه انقلابی بهشهر، اخیراً گفته است: «احداث پتروشیمی میانکاله حق مسلم مردم است.» و در نماز جمعه برای احداث این پتروشیمی، امضا جمع کردند. اما نمی گویند که صاحب این پتروشیمی نباید فقط یک نفر و آن هم یک ابربدهکار بانکی باشد. بلکه این پتروشیمی باید به نحو کارگر مالکی و به نحوی که مردم منطقه در آن سهیم باشند، اداره شود.
١٣ شوال ١۴۴٣ 🔴 کلی گویی چگونه راه انقلاب را سد کرده است؟ ۴- کلی گویی، سبب اسلام-مالی کردن غرب و واریز ناکارآمدی های نظامات غربی به حساب جمهوری اسلامی شده است. آقای دکتر عادل پیغامی که یک فرد انقلابی، استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام، نویسنده کتاب هایی در مورد اقتصاد مقاومتی و الهام بخش فعالین علوم انسانی اسلامی دانشگاه خود در زمینه اقتصاد اسلامی است، گفته است: «اگر علم اقتصاد را به  کودکانمان آموزش دهیم، در بیش از ٩۵ درصد مشکلی ندارد و تفاوتی با اقتصاد اسلامی ندارد.» ایشان در حالی بیش از ٩۵ درصد اقتصادی که در دانشگاه ها دارد تدریس می شود را از ناحیه اسلام امضا کرده اند که: اولاً نظام اقتصادی غرب مدرن، مشاغل را به گونه ای طبقه بندی کرده است که عمده مردم بعد از تسلط تمدن غرب، از شغل دامداری و کشاورزی و صنایع دستی، یا کارمند (مشاغل بروکراتیک) شدند یا کارگر و مهندس کارخانه ها (مشاغل تکنوکراتیک). این در حالی است که مشاغل برتر در آیات و روایات، مشاغل کشاورزی، دامداری، باغداری، خیاطی و غیره است. همچنان که اقتصاد ایران در گذشته اساساً اقتصاد کشاورزی بود. یعنی صادرات ایران، اقلام کشاورزی بود. ولی بعد از تحقق نظامات غربی، این امر تغییر کرده و الآن ۶٠ درصد غذای ایران را هم از خارج وارد می کنیم. ثانیاً الگوی تولید در اسلام، به نحوی است که اولا تمام وقت انسان را نگیرد، بلکه زمان هایی برای عبادت و تفریح و معاشرت هم بماند، ثانیا شغل فرد در نزدیکی محل زندگی او باشد و ثالثا از اجیر شدن نهی شده ایم. این در حالی است که اگر ما الگوی تولید متمرکز را بپذیریم، باید مثلا در یک کارخانه ایران خودرو چندین هزار نفر کار کنند و با احتساب خانواده های این ٧٠٠٠ نفر که فقط در یکی از کارخانجات کار می کنند، این سبب ایجاد تراکم جمعیت در شهرها می شود و لذا ترافیک وقت مردم را هدر می دهد یا مثلا افراد در شهرهای اقماری اطراف کلان شهرها زندگی کرده و ساعت های زیادی را در رفت و آمد هستند. پس بودجه بندی زمان کسب رعایت نمی شود. همچنین این نحو طبقه بندی مشاغل سبب می شود بسیاری از افراد باید از محل زندگی خود به استان های دیگر بردند برای مشاغل کارمندی-کارگری و نزدیکی محل کسب به خانه رعایت نمی شود. همچنین هزاران نفر در یک کارخانه، اجیر یک کارخانه دار می شوند، درحالی که از اجیر شدن نهی شده ایم. ثالثاً الگوی توزیع در اسلام، به نحوی است که تجارت، همگانی باشد و حکومت از طریق ایجاد حجره های رایگان موقت یا حجره های وقفی (تقریبا رایگان و دائمی)، اصطلاحاً در بازار، دست را زیاد کند تا اولا مردم با فعالیت رایگان در بازار، بتوانند محرومیت زدایی کنند، ثانیا قیمت، پایین و کیفیت بالا رود، ثالثا از کارتل سازی توسط فروشگاه های زنجیره ای و انحصاری جلوگیری شود. این درحالی است که امروزه نمی بینیم که اقتصاد دانان، حکومت را ملزم به عمومی و رایگان کردن تجارت کند. رابعاً آنگاه که طبق اسلام، تولید و توزیع، غیرمتمرکز شد، مقیاس  صنایع، کم شده و به تبع، مقیاس پول های جابجا شده، کم شده و راه برای استفاده از پول-طلا و پول-نقره بازتر می شود. پول-طلا، پولی که برخلاف پول کاغذی، امکان خلق نداشته و درنتیجه بدون تورم است. اما حکومت ها وقتی تولید و توزیع متمرکز را بپذیرند، مجبورند یک پول کاغذی تعریف کنند تا بتوانند هزاران میلیارد تومان کاغذ را به عنوان پول چاپ کرده و به صورت رانتی، به فلان زالوصفت بدهند تا کارخانه ای را راه اندازی کند. این امر خود موجب تضاد طبقاتی و بردگی نوین (اجیر شدن) کارگران برای کارخانه دار می شود. اقتصاد و اقتصاد خوانده های امروز، چون طبقه بندی مشاغل، الگوی تولید و الگوی توزیغ غربی را بپذیرفته اند، در مقابل پول-طلا که برآمده از اسلام است مخالفت می کنند. خامساً عقود مبادله در اسلام، ناظر به انصاف و تراضی طرفین است. مثلا در مزارعه، کسی که یک زمینی دارد ولی توانایی کشت در آن را ندارد، آن را به یک زارع می دهد و محصول به صورت منصفانه (معمولا نصف-نصف) تقسیم می شود. همچنین در تمام عقود، تراضی طرفین شرط است. مثلا در عقد شرکت، اگر چهار نفر به نحو مشارکتی دارند یک کار اقتصادی می‌کنند، تصمیم گیری باید به اتفاق آرا باشد و حتی اگر یک نفر، ولو با سهام کم، با یک تصمیم مخالف باشد، شرکت نمی تواند آن تصمیم را بگیرد. این در واقع راهبرد اسلام برای کوچک کردن حلقه افراد در عقد شرکت هست تا تولید و توزیع را هر چه بیشتر غیرکتمرکز کند. اما شرکت های فعلی، که عمده اقتصاد را در اختیار دارند، با رأی نصف +١ سهام و نه حتی رأی نصف +١افراد، مدیریت می شوند که همین سبب تسلط تشدید شونده قارون ها بر اقتصاد شده و می شود. ادامه در پست بعد 👇
ادامه از پست قبل 👆 سادساً در اسلام قیمت گذاری بر اجناس نداریم، چون وقتی الگوی تولید و توزیع به گونه ای شد که همه دارند تولید و تجارت می کنند، بازار خودش به بهترین شیوه تنظیم می شود، اما اقتصاد، امروزه چون الگوی تولید و توزیع را انحصاری کرده است، اقتصاد دانان به دولت پیشنهاد می دهند که قیمت گذاری کند و با ابزار تعزیرات، این ابزار به وضوح علیل، به کنترل بازار بپردازد. سابعاً الگوی تجارت در اسلام به نحوی است که نباید با کفار تجارتی کرد که سبب تقویتی در آنها شود به طوریکه حتی اگر به واسطه خرید قرآن از کفار هم یک خیری به کفار برسد، این در فقه ما منع شده است. در حالیکه اقتصاد امروز، تجارت بین المللی را، نه براساس کفر و ایمان و نفاق ملت ها و حکومت ها، بلکه فقط براساس پول، سامان می دهد. ثامناً الگوی استفاده از انفال و فَیء در اسلام به گونه ای است که اولاً سودش به همه مردم و ثانیاً عمدتاً به فقرا برسد. به طوریکه قرآن تصریح دارد که این اموال عمومی نباید «دولةً بین الاغنیاء منکم» بشود. این در حالی است که مثلا بخش معادن کشور را خصوصی سازی کرده به طبقه سرمایه دار می دهند و در نتیجه، در یک سال ١٠ هزار میلیارد مالیات از صاحبان معدن گرفتند، در حالیکه فقط معادن مربوط به یکی از فلزات، در همان سال، ٢۰۰ هزار میلیارد تومان درآمد داشته است. تاسعاً در اقتصاد فعلی، تجمیع سرمایه، براساس تحریک حرص و اعطای سود مادی بوده و هدایت نقدینگی به سمت تولید و توزیع متمرکز است. در حالیکه تجمیع سرمایه در اسلام براساس احتساب الهی در دنیا و آخرت بوده و هدایت نقدینگی به سمت بهتر شدن روابط انسان ها با یکدیگر هست. روابطی که اگر بهینه باشد، ولو با امکانات مادی کم، زندگی بهشت می ‌شود. به موارد فوق که عمدتاً از کتاب فقه المکاسب مدرسه هدایت اقتباس شده (👇)، می توان چندین نمونه دیگر افزود. نمونه هایی که همه نشان دهنده تعارض و تضاد نظریات اقتصادی اسلام با این به اصطلاح علم اقتصاد است. عمده موارد بالا که گفتیم در اسلام چنین است و چنان است، برگرفته از احادیث امام صادق علیه السلام است. اما وقتی در دانشگاه امام صادق، کتاب های گریگوری منکیو، به جای نظریات جزئی، کاربردی و به دور از کلی گویی برگرفته از آیات و روایات تدریس و تدارس شود، نتیجه همین می شود که استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام بگوید که بله، بیش از ٩۵ درصد علم اقتصاد کنونی، اسلامی است. از طرف دیگر چون، نظامات مسلط و غربی کنونی، ناکارآمد هستند، وقتی تکنوکرات های ریش دار کلی گو، اقتصاد غرب را از طرف اسلام امضا می کنند و در واقع، غرب را اسلام-مالی می کنند، این سبب می شود که آن ناکارآمدی های نظامات غربی که در دانشگاه ها پخت و پز می شود، به ناحق به حساب اسلام واریز شود. و چه ضربه ای به نظام جمهوری اسلامی مهلک تر از این؟ جمهوری اسلامی، نظامی که در عین اینکه رهبرش در پی ظرفیت سازی تدریجی برای پیاده سازی نظامات کارآمد اسلامی است، مستکبرین و جهان خوارانی که در دو قرن قبل خون ایران و ایرانی را در شیشه کرده بودند، در صددند با تبلیغ ناکارآمد بودن این نظام مبارک، آن را براندازند. @mountazer
٢٢ شوال ١۴۴٣ 🔴 کلی گویی چگونه راه انقلاب اسلامی را سد کرده است؟ ۵- کلی گویی سبب شده اندیشکده ها و انقلابیونِ وسط میدان علی رغم میل باطنی تکنوکرات شوند. از چند سال قبل تا کنون، تعدادی از جوانان حزب اللهی، در حین فعالیت در تشکل های دانشجویی و یا بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی، اقدام به تأسیس اندیشکده هایی کردند تا برای مسئولین کشور (قوای سه گانه) تصمیم سازی کنند. از جمله اندیشکده ها می توان به اندیشکده ایتان، مرکز پژوهش های مجلس، مرکز همکاری های فناوری و نوآوری ریاست جمهوری، اندیشکده اقتصاد مقاومتی، دولت سایه دکتر جلیلی و غیره اشاره کرد. اگرچه تعدادی از این اندیشکده ها، ده ها سال قبل، تأسیس شده اند، اما حدوداً در یک دهه اخیر، با ورود پرحجم دانشجویان و فارغ التحصیلان انقلابی که عمدتاً از دانشگاه های تهران، یعنی از افراد باهوش جامعه هستند، این اندیشکده ها، قدرت تصمیم سازی خود و اعتماد و مراجعه مسئولین را به خود، به طور افزون ارتقا داده اند. این جوانان انقلابی و به درد به خور اما، از آنجا که براساس مطالعه تجربیات دیگر کشورها و ابتکارات شخصی خود، برای حل مسائل جامعه، پیشنهاد ارائه می دهند، قادر به ارائه راهکارهایی با کارآمدی همه جانبه نیستند، بلکه راهکارها پراگماتیستی(عملگرایانه) یا بدون دور اندیشی و همه جانبه نگری (نوک دماغی) است. چه اینکه جز خالق و گزاره هایی وحیانی، همه گزاره های انسان، با تکیه بر اشراف بر موضوعات نیست و لذا همواره این طور بوده که انسان، یک جا را درست کرده و به مرور در چند جا ناکارآمدی را به خود تحمیل کرده است. معنای تکنوکراسی هم همین است، غرور نسبت به پروردگار کریمی که فرمود «یا ایها الانسان ما غرّک بربک الکریم الذی خلقک فسوّاک فعدلک - سوره انفطار» اما این جوانان انقلابی، چرا در دام تکنوکراسی افتاده اند؟ چون از وقتی یادشان می آید، از قم فقط یک کلمه کلی «تمدن اسلامی» و «نظام سازی» و اینها را شنیده اند و راهکارهای عملیاتی ناظر به حل مسئله ندیده اند. در قم هم تعداد زیادی از مجموعه ها، به طور مستقل و غیر هم افزا، عَلَم نظام سازی را برداشته اند، به طوریکه افراد موثر هر یک از این مجموعه های نظام ساز، در یک پراید جا می شوند. مجموعه هایی که با سازمان مللی ها و مسئولین تکنوکرات می توانند دور یک میز بنشینند و به نقطه مشترک و هم افزا برسند، اما با خودشان نمی توانند. البته می دانیم که الآن برخی از این مجموعه ها، کمابیش، حرف های عملیاتی و البته همچنان کلی، از متن دین و بدون التقاط، استخراج کرده اند، اما این مجموعه ها باید بدانند که اگر می خواهند، در میان مدت، کار را جلو ببرند، باید اندیشکده ها را از تکنوکراسی برهانند. اندیشکده هایی که از یک طرف تصمیماتی که مسئولین می گیرند در آنجا پخت و پز می شود و از طرف دیگر، از جوانانی انقلابی برخوردارند که اکثراً قلب آماده و منتظری برای شنیدن نظریات کاربردی، عملیاتی و کارآمد اسلامی دارند. در واقع اگر نظام سازها، با این اندیشکده ها، هم افزایی کنند، نظریات اسلامی، هر چه جزئی تر شده و قدرت چانه زنی نظام سازهای قم نیز به مراتب بیشتر خواهد شد. @mountazer
🔻در یادداشت های گذشته ضرباتی که کلی گویی جریان های تمدن ساز به انقلاب می زند را بحث کردیم. حال سوال این است که اگر مجموعه های تصمیم ساز بخواهند برای حل مسائل مختلف، راهکار عملیاتی و خالص اسلامی بدهند، چه باید بکنند؟ 🔻در پاسخ به این سوال ما یک پلتفرم برای حل مسائل پیشنهاد می دهیم. این پلتفرم براساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت پیشنهاد شده و برای فهم بهتر آن، به عنوان مثال، روی مسئله عفاف و حجاب تطبیق داده شده است. 🔻حال برای هر مسئله ای می توان این ساختار یا پلتفرم را در نظر گرفت و آنگاه با استنطاق از حوزویان نظریه پرداز، درون این ساختار، پلتفرم یا جدول را از تصمیمات برآمده از معارف دین، پر کرد.
١٢ ذی الحجه ١۴۴٣،مصادف با ٢١ تیرماه، روز حجاب و عفاف و سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد در اعتراض به کشف حجاب 🔴 پیشنهاد یک پلتفرم برای حل مسئله به اندیشکده ها بر اساس نظریات شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی با تطبیق بر مسئله حجاب و عفاف بعد از تجمع اردیبهشت ماه ضد انقلاب در دانشگاه علم صنعت، به بهانه حجاب و عفاف، یکی از دانشجویان با من تماس گرفت و گفت: «برای حل مسئله بدحجابی و ارتقای عفاف، چه باید کرد؟» نتیجه گفتگوی ما این شد که باید الگویی از زنان موفق را به جامعه معرفی کرد. درحالیکه مثلاً وقتی شبکه نسیم، بازیگران بد حجاب سینما و تلوزیون را از طریق سلبریتی سازی، تبدیل به الگو و امام مردم می کند تا جاییکه چندین میلیون نفر از مردم صفحه های این سلبریتی ها را درشبکه های اجتماعی دنبال می کنند، آنگاه مردم هم از این بدحجاب ها، الگو گرفته و شرایط حجاب، به طور روز افزون بدتر خواهد شد. لذا قرار شد آن دانشجو از یک طرف با مسئولین صدا و سیما مذاکره کند تا عزم مسئولین امر را برای اصلاح برنامه هایی مثل دورهمی و خندوانه، جزم کند. از طرف دیگر با برخی جوانان حزب اللهی که در امر رسانه دخیل هستند صحبت کرده و از آنها برای فرم برنامه ایده بگیرد تا با آن فرم، بتوان مردم را جذب کرد و از طرف سوم با علمای نظام ساز قم بنشیند و محتوای کلی و جهت گیری برنامه جایگزین خندوانه و دورهمی را معین کند. آن شب را با همین فکر خوابیدم، صبح که بیدار شدم، دیدم می توان براساس ٩ فقه که زیرساخت هدایت انسان ها است و شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی، آن ٩ فقه را برای نظام سازی، پیشنهاد داده است، یک بسته پیشنهادی جامع در بحث حجاب و عفاف، ارائه داد. آن ٩ فقه عبارتنداز فقه الامام، فقه الفرقان، فقه العبرة، فقه نفی سبیل، فقه المکاسب، فقه النظم، فقه التزکیة، فقه العلم و در نهایت، فقه البیان. 🔻 🔻 جدول تنظیم، بهینه کننده روابط انسان ها با یکدیگر نتیجه گفتگوی دیشب من و دوستم، ارائه پیشنهاد در زمینه فقط یکی از زیرساخت های هدایت (فقه الامام) بود. به طوریکه قرار شد، برای دختران و زنان، ائمه یا الگوهای مناسب را از طریق برنامه های پرمخاطب به مردم معرفی کنیم. اما برای هدایت مردم از طریق نظام سازی اجتماعی که منجر به خود تنظیمی روابط انسانی مردم، ٨ زیرساخت دیگر هم وجود دارد. منظور از خودتنظیمی روابط انسانی، عبارت است از تنظیم کردن و بهینه کردن روابط بین انسان ها، با اختیار و تمایل خود آن ها، به طوریکه مردم به دلیل رضایتی که از روابط خود با دیگران دارند، ولو با برخورداری مادی کم، زندگی و حال خوشی خواهند داشت. ٨ زیر ساخت دیگر عبارتنداز: دومین زیرساخت هدایت، فقه الفرقان یا بحث شاخصه های ارزیابی است. شاخصه های ارزیابی دختر و زن موفق باید علی المبنای اسلام، معین شود و آنگاه بر اساس این شاخصه ها، اولا وضعیت زنان جامعه ارزیابی و جهت دهی کلی شود و ثانیا برای زنان موفق تجلیل، صورت گیرد. چون ارزیابی یک مجموعه، بر اساس هر دسته از شاخصه ها که صورت بگیرد، آن مجموعه به سمت چشم انداز خاصی جهت دهی می شود. همچنین، ارزیابی ها، ابزار تحقیر و تجلیل هستند. مثلا وقتی شما شاخصه خانه داری و فرزندآوری را ملاک قرار دهید و جایزه های محلی، منطقه ای، استانی و ملی در این زمینه تدارک ببینید، جامعه زنان را به یک سمت رهنمون شدید. اما اگر از شب تا صبح و از صبح تا شب گفتید مثلا ما قبل از انقلاب تیم تکواندو و فوتبال زنان نداشتیم و الآن داریم و یا گفتید این مقدار زنان شاغل و تحصیل کرده نداشتیم و الآن داریم، آن وقت شما زنان جامعه را به سمت یک چشم انداز دیگری رهنمون شدید. البته شاخصه های ارزیابی، موارد گسترده ای است. از جمله اینکه باید حدالمقدور، فضاهای آموزشی دختر و پسر را جدا کرد که تحقیقات نشان داد، این تفکیک به کیفیت تحصیل محصلین نیز کمک می کند. مثلا به عنوان اولین حرکت که هیچ هزینه مالی هم ندارد، می توان در دانشگاه های صنعتی تهران که رشته های مشابه و سطح علمی تقریبا یکسانی دارند، مثلا امیرکبیر را دخترانه و علم و صنعت را پسرانه کرد و به همین ترتیب، خواجه نصیر و تربیت مدرس و شریف و دانشکده فنی دانشگاه تهران، در هر یک از این دانشگاه ها، از سال بعد، فقط دانشجوی دختر یا پسر، پذیرش کرد تا ظرف چهار سال، این دانشگاه ها تفکیک شده و نگرانی خانواده های شهرستانی که به امید تحصیل علم برای آینده ای درخشان، فرزندشان را به تهران می فرستند، برای فرزندان و به خصوص دختران خود، مرتفع شود. و به عینه می بینیم که در این دانشگاه ها، اختلاط دختران و پسران مجردی که در اوج جوانی هستند، چه مشکلات عدیده ای را برای آنها و به خصوص دختران به وجود آورده و می آورد. سومین زیرساخت هدایت، فقه العبره یا بحث نشان دادن عواقب دوری از حجاب و عفاف است. همه ما می دانیم که در گذشته، کشیدن سیگار و قلیان، در تمام جامعه و حتی در م
حافل مذهبی و در میان علما، مرسوم بود. اما هم اکنون اهل دود و دم بودن، مذموم و یک رفتار پرخطر اجتماعی شمرده می شود. سوال این است: چه شد که ورق برگشت؟ علت اصلی را باید در نشان دادن بدبخت شدن معتادها و متضرر شدن سیگاری ها، به مردم جستجو کرد. مثلا چند سال پیش در تلوزیون، برنامه ای به اسم  «شوک» پخش می کردند. موضوع برنامه این بود که با یک سری افرادی که معتاد شده بودند، مصاحبه می کردند و سرنوشت بد آنها و بلاهایی که سرشان آمد را روایت می کردند. نام برنامه، موسیقی برنامه، اینکه تصویر افراد را شطرنجی می کردند، همه و همه در ایجاد عبرت و منکر نمودن اعتیاد، موثر بود. حقیقتاً عنصر عبرت آفرینی، البته نه فقط توسط صدا و سیما، بلکه توسط مجموعه های کوچک و غیرمتمرکز مردمی، علت اصلی تبدیل شدن سیگاری بودن و اعتیاد، از یک امر مرسوم به یک عامل به شدت منفی است. حال آیا کسانیکه با رها کردن حجاب و عفاف، آسیب های جدی دیده اند، کمند؟ چرا این حوادث فقط در صفحه حوادث روزنامه هاست که کسی آنها را نخواند؟ باید این عبرت ها را جلوی چشم گذاشت و روایت کرد. اما جای این روایت، آنچنان در جامعه ما خالی است که، اگر یک بی عفتی سبب شود، پدری دختري را بکشد یا همسری، زنش را بکشد، جبهه غربگرای منافق، از این حادثه هایی که به دلیل مذموم بودن بی عفتی در فرهنگ ما اتفاق می افتد، برای ترویج بی عفتی و بدحجابی، سوء استفاده کرده و جبهه حق منفعل می شوند. چهارمین زیرساخت هدایت، فقه نفی سبیل یا بحث آگاه سازی مردم از توطئه دشمنان آنها برای به استعمار و استثمار کشیدن مردم است. این هم فصل مشبعی است و مثال های متعددی از این دست وجود دارد. از جمله اینکه، کشیش های مسیحی، از بین چند هزار پیشنهاد که در پاسخ به فراخوان آنها برای نابود کردن اسلام، به دستشان رسیده بود، در نهایت، بعد از یک پالایش طولانی، به یک راهبرد اصلی رسیدند و آن اینکه زنان مسلمان را بد حجاب کرده و در جامعه اسلامی، در منظر مردان قرار دهند. همین امر خود سرآغاز دومینوی است که به خیال آنها به نابودی اسلام منجر می شود. از این دست برنامه ریزی ها و عملیات هایی که انجام می شود، باید برای مردم افشا شود. همچنین باید برای مردم تبیین شود که اساسا علت سرگرم نمودن جوانان دنیا به شهوت و سکس، این است که از آنها عنصری دون همت و سست اراده در زمینه تحولات اجتماعی بسازند، تا یک وقت در برابر نظام انحصار طلبانه ضد مردمی، هم در اقتصاد سرمایه سالارانه و هم در سیاست کثیف احزاب که با استفاده از پیوندهای قدرت و ثروت، بر گرده مردم سوار می شوند، قیام نکنند و گوسفندان خوبی باشند که سقف خواسته شان این باشد که حالا که با دختران سکس داریم، باید سکس با همجنس را هم آزاد کنند. و بعد از آن همین طور اینها را در این مسیر، دنبال نخود سیاه بفرستند. لذا حقیقتاً، این «اباحی گری» است که افیون توده هاست و نه آنگونه که مارکسیست ها می گفتند، «دین» که «یقوم الناسُ بالقسط - سوره حدید». پنجمین زیرساخت هدایت، فقه المکاسب یا بحث مشاغل و اقتصاد مربوط به حجاب و عفاف است که این را می توان در دو سطح پیگیری کرد. یک سطح این است که طبقه بندی مشاغلی که زنان در آن مشغول هستند، می تواند به گونه ای باشد که جامع «سود اقتصادی» در کنار «فرزند آوردی و خانه داری» باشد. همچنان که زن در گذشته، در خانه بود و ضمن فرزند آوری و جوان نگهداشتن کشور، با اشتغال به مشاغل خانگی، سود اقتصادی می آفرید و چون عمدتا در خانه بود، کانون خانواده ها، گرم، بی عفتی و بدحجابی، کمتر و آمار طلاق هم اندک بود، برعکس الآن. سطح دوم بحث این است که باید مکاسب مربوط به حجاب و عفاف، مورد توجه و حمایت قرار گیرند. نه اینکه زنان جامعه ما باید بعد از کلی بازار گردی، یک مانتوی دکمه دار پیدا کنند. یعنی هم باید لباس های نامناسب محدود شود و هم لباس های مناسب ترویج گردد. ششمین زیرساخت هدایت، فقه النظم یا بحث قانون گزاری و نیز سنت ها و آداب و رسوم است که در این زمینه باید از یک طرف، به نحو سلبی، نهی از منکر و حدود و تعزیری که برای کشف حجاب و بی عفتی های گوناگون، پیش بینی شده است، بدون مسامحه و انفعال، اجرا شود. و از طرف دیگر به نحو ایجابی، سنت ها و آداب و رسوم مثبت شهر ها و اقوام را مثلاً در زمینه لباس و ازدواج، احیا کرد. هفتمین زیرساخت هدایت، فقه التزکیة است. علاوه بر ایجاد فضا برای رشد افراد به قله های معنوی که از طریق گسترش هیئات مذهبی، کلاس های اخلاق، اردوهای راهیان نور، اعتکاف و غیره حاصل می شود، شورای راهبردی، برای تأمین تزکیه افراد، مجموعه ای از نظریات را ارائه داده است. از جمله این نظریات نظریه مدیریت شهری محله محور و نیز مقررات فقهی ساختمان است. مثلا از رعایت حریم خانه و عدم اشراف خانه ها بر یکدیگر و وجود فضای تفریح در حیات خانه گرفته تا طراحی خانه به صورت اندرونی و بیرونی، نه اینکه آشپزخانه که محل فعالیت زن خان
ه است، بدون دیوار و متصل به پذیرایی باشد که محل حضور مهمان است و مواردی از این دست، همه تعدادی اندک از موارد متعددی است که در تزکیه افراد تأثیر دارد. هشتمین زیرساخت هدایت، فقه العلم یا بحث آموزش عمومی است. در واقع آموزش عمومی می تواند تمام زیرساخت های دیگر را لجستیک کند. چراکه فرزندان مردم ١٢ سال از دوران کودکی تا جوانی را در این فضاهای آموزشی می گذرانند. لذا باید در آموزش عمومی از ارائه یک سری مطالب در کتب درسی فراتر رفته و به گونه ای ب نامه ریزی کرد که تمامی تصمیمات پیش گفته، لجستیک شود. مثلا اگر می گوییم در فقه المکاسب، باید زمینه برای وفور لباس های مناسب و کمیاب شدن لباس های نامناسب فراهم شود، پس باید بخش مهمی از دانش آموزان دختر را در این مسیر هدایت کرد. نهمین زیرساخت هدایت، فقه البیان یا بحث تبلیغات، منابر، برنامه های تلوزیونی و غیره است. اگرچه ٨ زیرساخت قبل، اصطلاحاً غیربیانی بوده اند. اما واضح است که یکی از زیرساخت های مهم هدایت، بیان و تبیین است. در این زمینه از بنر و تبلیغات شهری گرفته تا رعایت حجاب زنان در تلوزیون و غیره و تا تأکید روی عفاف و حجاب بر سر منابر و برنامه های گفتگو محور تلوزیون، همیشه کارهای خوبی می شده است. نکته اینجاست که این امور باید طبق قواعد نه گانه فقه البیان، اصلاح شود تا یک تبیین مناسب در بحث حجاب و عفاف صورت گیرد. این قواعد نه گانه می‌گویند، محتوای ارائه شده باید ٩ ویژگی داشته باشد: اولا متناسب با فهم و عقل مخاطب، تنظیم شود، دوما در مخاطب تأمل ایجاد کرده و فکرش را به خودش مشغول کند، نه اینکه تا ببیند مثلا تلوزیون دارد در این زمینه حرف می زند، کانال را عوض کند. ثالثا باید ضمن ارائه حدود حجاب و عفاف و احکام آن، فواید و فلسفه این احکام نیز بیان شود. رابعا محتوا باید مبتنی بر مقایسه باشد. یعنی باید ابتدا گفت که آن جمعیتی که به این موارد عمل نکردند، چه خسران هایی کرده و چه چالش هایی را به خود تحمیل کردند و آنگاه حرف خود را زد تا در فرد اثر بیشتری داشته باشد. خامسا نحوه بیان و ارائه مطلب باید در فضای رفق باشد و به مخاطب القای محبت و رفق شود تا گارد نگیرد. سادسا هر محتوایی در بحث حجاب و عفاف باید در جای خودش گفته شود. چراکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. یک مطالبی برای پسران خوب است، برخی برای مادران و پدران، برخی برای دختران و غیره. سابعا محتوا باید اولین مهره بحثی خود را از یک مفهوم غیرتشکیکی شروع کند. مفهوم تشکیکی، به مفهومی گفته می شود که مثل آزادی، برای آن مفهوم، تعاریف مختلفی در جامعه وجود دارد. لذا اگر اولین مهره بحثی خود را از لزوم آزادی بگذاریم، نمی توانیم با مردم، تفاهم کنیم. دوما اینکه وقتی بحث را از یک نقطه غیرتشکیکی شروع کردیم، باید مباحث، در هم تنیده و ساختارمند باشند. در این صورت محتوای ما راه خود را در ذهن مخاطب پیدا کرده و حتی قادر است، ساختارهای غلط ذهن او را تغییر دهد. درحالیکه تنازع و عدم ارتباط بین مهره های بحثی در محتوای ارائه شده، سبب فشل شدن و غیرشبکه ای شدن محتوا شده و درنتیجه مهره های بحثی محتوای ما، در ساختار ذهنی مخاطب، هضم می شود،نه اینکه ذهن او شکل بدهد یا حتی در ذهنش اثر مهمی بگذارد. ثامنا محتوا باید منسجم و برخوردار از یک سیاق منطقی باشد و نه منقطع و به گونه ای که از هر دری سخن بگوییم. تاسعا میزان و تعداد ارائه محتوا و زمان های ارائه باید تنظیم شود. در اینجا باید مجموعه ای از اعداد و کمیات را در نظر گرفت. مثلا اینکه، برای جا انداختن یک مطلب برای مخاطب باید ۴٠ روز به او زمان داد و او را دیگ زودپز فرض نکرد.  یا تعداد بنرها و مکان آنها، حجم برنامه های تلوزیونی و منبرها و زمان آنها و غیره باید تدبیر شود. همه این قواعد نه گانه که در اینجا فقط فهرست کردیم، در مباحث فقه البیان، به تفصیل ارائه شده است. اینها ٩ فقه برای فراهم کردن خودتنظیمی روابط انسان ها با یکدیگر است. مجموعه نظریاتی که ذیل این ٩ فقه قرار می گیرند، جدولی از نظریات را شکل می دهند به نام «جدول تنظیم». حال نکته اینجاست که انسان ها، علاوه بر رابطه با دیگر انسان ها، سه نوع رابطه دیگر هم دارند. یکی رابطه با طبیعت، دیگری رابطه با خدا و سومی رابطه با ماوراء الطبیعة. مجموعه شورای راهبردی، برای بهینه کردن هر یک از این سه رابطه نیز ده ها نظریه از متن دین ارائه داده است. براساس این نوع روابط، پیشنهادات سازنده ای در معارف دینی برای ارتقای وضعیت حجاب و عفاف جامعه پیشنهاد شده است که در ادامه به اندکی از آنها اشاره می شود. 🔻 🔻 جدول تسبیح، بهینه کننده رابطه انسان با خداوند آنچه که در تمامی رشته های به اصطلاح علوم پایه و فنی مهندسی و نیز طب سلولی، تدریس می شود، مبتنی بر داروینیسم، طبیعت گرایی یا ماتریالیسم است. یعنی اراده خدا در آن هیچ تأثیری ندارد بلکه این دست طبیعت است که دارد کار می‌کند. تدریس همین امور در م
دارس و دانشگاه ها، از دوران کودکی تا بزرگسالی به مردم، سبب شده است که انسان های حتی مومن، در عمل از خداوند، یعنی مهمترین عامل و قدرتی که می تواند پشتیبان آنها باشد، به نحو عالمانه و هدفمند استمداد و استفاده نمی کنند. این در حالی است که حقیقت این است که «لا حول و لا قوّة الا بالله العلی العظیم» یعنی خداوند یک حضور تام دارد و این دست خداوند است که دارد کار می‌کند و هر دستی هم که دارد کار می‌کند، در طول اراده خداوند است. حال که این طور است، پس باید نحوه ارتباط بهینه با خداوند را دانست تا از حمایت های خداوند نهایت استفاده را برد و از نقمت او در امان بود و این کاری است که جدول تسبیح، عهده دار آن است. به عنوان مثال خداوند قادر متعال برای تأمین عفاف و حفظ نوامیس مردم، یک عامل بازدارنده قرار داده است و آن اینکه حدیث داریم که هر کس که به ناموس مردم نگاه کند، پس منتظر تعرض به ناموس خودش توسط دیگر مردم باشد. این صفت منتقم بودن خداوند است که اگر هر انسان با آبرو و خانواده داری با این صفت خداوند آشنا باشد، آنگاه حواس خودش را در برخورد با ناموس مردم جمع خواهد کرد. یا مثلا خداوند که صادق الوعد هست، به دختران و پسرانی که فعلا امکان ازدواج برایشان وجود ندارد گفته است که باید عفاف پیشه کنند «وَلْیَستَعفِف الذّین لایَجِدون نِکاحاً» که در این صورت خداوند آنها را از فضل خودش بی نیاز خواهد کرد «حتی یُغنیَهُمُ اللهُ مِن فَضلِه» این دو مثال بود که توجه به آنها، رابطه انسان با خداوند را به گونه ای تنظیم می‌کند که از مواهب خداوند استفاده کرده و از عذاب الهی در امان بمانند و از این طریق، سطح عفاف و حجاب نیز در جامعه ارتقا می یابد. 🔻🔻جدول تسخیر، بهینه کننده رابطه انسان با طبیعت رابطه انسان با طبیعت عبارت است از تسخیر و به زیر در آوردن امکاناتی که خداوند حکیم، این احسن الخالقین، برای برطرف کردن نیازهای واقعی انسان ها، مهیا کرده است که فرمود: «وَ سخَّرَ لَکُم ما فی السماواتِ وَ ما فی الأرضِ جمیعاً مِنه إنَّ فی ذلک لَآیاتٍ لقومٍ یَتَفَکَّرون - سوره جاثیه آیه ١٢» این تصرف شیء پایه، در برابر تصرف سنتز پایه ای است که در شیمی مطرح شده و برای برطرف کردن نیازهای واقعی و کاذب انسان، به طور روز افزون، اشیاء جدیدی سنتز می کنند که هم برای سلامتی انسان مصر است و هم در جریان سنتز این اشیاء در کارخانجات، چنان چالش های محیط زیستی به بار آورده اند که می رود کره زمین را به منطقه ای غیر قابل سکونت تبدیل کند. ما در این پلتفرم پیشنهادی، اشیای عالم را به چهار دسته جمادات، گیاهان، حیوانات و غذاها تقسیم بندی می کنیم. آنگاه برای هر یک از این دسته ها، مثال هایی که می تواند موجب ارتقای وضعیت حجاب و عفاف شود، از متن دین پیشنهاد می شود که لازم است، با تفحص در آیات و روایات، بر غنای این مثال ها افزود. مثلا از بین گیاهان، سنجد و از میان غذاها، سرکه شهوت حرام را کنترل می‌کند و از این طریق وضعیت حجاب و عفاف را در جامعه ارتقا می دهد. بنابراین مثلا در دانشگاه ها می توان از این اشیاء استفاده کرد. 🔻🔻جدول غریب، بهینه کننده رابطه انسان با ماوراء الطبیعة موضوع نظریات جدول غریب این است که ما را با اسباب باطنی عالم (اجنه، ملائکه، ارواح اموات و غیره) که روی زندگی ما تأثیرات شگرف مثبت و منفی، آشنا می کند و ما را توانمند می کند که از این اسباب، استفاده کنیم و از گزند آنها در امان بمانیم. نظریات جدول غریب تا کنون برای عموم ارائه نشده و لذا اینجا نمی توانم، راهبردهایی برای ارتقای عفاف و حجاب، براساس جدول غریب، پیشنهاد دهم. اما این جدول با نظریات متعددش تولید شده است و مانند سه جدول دیگر، می تواند در حل مسائل، یاری گر ما باشد. 🔻🔻هندسه پلتفرم پیشنهادی بنابراین پر کردن خانه های جداول چهارگانه فوق، براساس معارف اسلامی، ما را به مجموعه ای همه جانبه و کاربردی از تصمیمات در زمینه حجاب و عفاف می رساند. در هر زمینه دیگر و برای حل هر یک از مسائل، با تفحص در آیات و روایات و آشنایی با نظریات هر یک از جداول چهارگانه فوق، راه حل های اسلامی ارائه داد. این یافتن راه حل برای مسائل جامعه اما یک بخش میانی است. به طوریکه قبل از آن باید مسئله یابی کرد. یعنی باید مسئله و معضل بودن یا نبودن یک وضعیت را نیز با توجه به اسلام تشخیص داد. مثلا برای ما بدحجابی و بی عفتی مسئله است، در حالیکه برای غیرمعتقدین به اسلام، این اصلا معضل و مسئله نیست. حال برای شناسایی مسائل جامعه، یک نظریه اسلامی تدوین شده است تحت عنوان «هسته های توازن فرهنگی». حال تسلط به این نظریه و آشنایی با نقطه مطلوب و اسلامی جامعه به نحو تفصیلی که از طریق تسلط بر نظریات موجود در جداول چهارگانه میسر است، می تواند ما را در شناخت معضلات و مسائل حقیقی جامعه یاری دهد. پس ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، نه اینکه مبنای ما پیگیری مسائلی باشد که فلان
مسئول بی اطلاع از نظریات اسلامی، به ما می دهد. همچنین، بعد از یافتن راه حل برای یک مسئله خاص، لازم است نحوه پیاده سازی آن راه حل ها را پیگیری کرد. از آنجا که ما خودمان مسئله شناسی می کنیم، لذا باید فکر مسئولین را با خود همراه کنیم. برای همین، یک چرخه چهار بخشی برای تحریک فکر مسئولین، جهت حل یک مسئله خاص از معارف دین استخراج شده است. این چهار بخش عبارت است از مدیریت خبر، تضارب، کتابت و نمونه سازی. یعنی ابتدا باید افراد را از تولد یک نظریه با خبر کرد و مزایا و برتری های آن را برشمرد. آنگاه در جلسات تضارب، تحریک فکر بیشتری صورت می‌گیرد. در ادامه با کتابت آن جلسات، مباحث تدوین و شکل یافته می شود، به طوریکه قابل تدریس و تدارس هم هست و می تواند بدنه کارشناسی را با خود همراه کند. در نهایت با نمونه سازی روی زمین، بیشترین تحریک فکر صورت می گیرد. @mountazer