eitaa logo
موعود
2هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
276 فایل
🔸کانال رسمی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر «عج»🔸 🔹پایگاه اینترنتی موسسه موعود: 🔸fa.mouood.com 🔹فروشگاه اینترنتی: 🔸shop.mouood.com 🔹 ارتباط با موعود: 🔸Eitaa.com/mouood_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
4️⃣ 🔘 مادران کربلا: رباب 🔷 مادر شهید ▪️ ، دختر عاقل و عالمِ عدی بن اوس از ساکن بود. کسی کلامش به فصاحت مشهور و زبانش به شاعری گشورده شده بود. ▪️ پس از ازدواج با حسین بن علی (ع)، مورد توجه و علاقه ایشان قرار گرفت؛ تا جایی که ایشان درباره رباب و دخترش فرموده است: «هرگز زندگی در خانه ای را دوست ندارم که در آن و رباب نباشند. می خواهم تمام مال خود را نثارشان نمایم و من را سرزنش و عتاب نکنید.» ▪️رباب که در واقعه حضور داشت، پس از یکسال در زیر آفتاب نشست و هرگز در سایه نرفت تا اینکه از این مصیبت، به دیدار خداوند شتافت. 🔷 آخرین لحظه ی شهید ▪️ لبهای ، مثل ماهیان بیرون از آب به هم می خورد. رباب، لبهای خشکش را گاز گرفت و او را به سینه ی بی شیر چسباند. ناگهان برخاست. هاجر وار میان خیمه ها می دوید و طلب آب می کرد. ▪️ (س) با چشمان پر اشک به او می نگریست. فرزند برادر را به آغوش گرفت و به سمت حسین (ع) رفت. رباب در سکوت به زینب خیره شد که طفل را در دستان برادر گذاشت و فرمود: «این طفل تو سه روز است آبی ننوشیده. از این قوم برای او جرعه ای بطلب.» ▪️ حسین بن علی (ع) به سمت لشکریان دشمن برگشت و فرمود: «ای مردم! شما پیروان و خانواده ام را کشتید. جگر این طفل شیرخواره از آتش گرفته است. نزدیک به هلاکت رسیدن است، جرعه آبی برای این تشنه لب بدهید.» ▪️ رباب، به چشم خود دید، حرمله را و گلوی شش ماهه اش را. رباب، در سکوت، به رضای الهی راضی شد. 🔷 وداع ▪️برای علی (ع) یک قبر کوچک با غلاف شمشیر می کند و خاک مزارش با اشک در می آمیخت. صدای آه حسین (ع) زنها را از خیمه بیرون کشید. اول ام کلثوم دوید... پایش به لباس عربی می پیچید و زمین می خورد؛ آخر برادرزاده اش برای چه کشته بودند؟ ▪️ فریاد می کشید: ای وای از آتش دلم! آه از این مصیبت! ▪️ علی در خاک رفت ولی این آخرین دیدار رباب نبود. رباب، زمانی که با دستان بسته و پای غل شده در زنجیر، در کاروان می رفت، بارها و بارها سر بلند کرد و سر علی را بر قامت نیزه دید و دید و دید... 📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار،ج 1، ص 1009. @mouood_org
🔘 فرمانده شیرخوار کربلا ▪️ بیشتر عمرش را در تبعید گذراند. همراه با مادرش و پدرش و خواهرش . از مدینه به مکه و از مکه به . ▫️ فرمانده مظلومیت سپاه حق بود. چرا که هیچ گوشی نیست که ماجرای گلوی نازک او و تیر سه شعبه را شنیده باشد و پی به مظلومیت بابای او نبرد! ▪️ تیر و طفل؟! نوزاد و نیزه؟! به کدامین گناه... ▫️ خون معصومانه او بی گناه ترین بود. حضرت حسین(ع) با کف دست‌، خون‌ها را به سوی آسمان می‌پاشید و می‌فرمود: ▪️ «پروردگارا! اگر نصرت و پیروزی آسمانی را از ما بازداشته‌ای، پس پیروزی ما را در هر موردی که به نفع ماست، نصیب ما فرما و از این مردم ستمگر ما را بگیر. آنچه بر من وارد شد، چون در منظر دید توست، بر من سهل و گوارا است. یا ارحم الرّاحمین!» ▫️ قطره‌ای از آن خون به زمین برنگشت. سپس بابای غمدیده با غلاف شمشیرش زمین را گود کرد و کودک خون آلود را دفن کرد. ▪️ او آخرین سرباز بود. بعد از او دیگر حسین بن علی(ع) یاوری نداشت... @mouood_org