eitaa logo
موعود
2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
276 فایل
🔸کانال رسمی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر «عج»🔸 🔹پایگاه اینترنتی موسسه موعود: 🔸fa.mouood.com 🔹فروشگاه اینترنتی: 🔸shop.mouood.com 🔹 ارتباط با موعود: 🔸Eitaa.com/mouood_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️ امام عصر(عج) در بخشی از زیارت ناحیه مقدّسه (زیارت امام حسین(ع)) فرمودند: «پس از خدايی كه مقامت را گرامی داشت و مرا به تو كرامت بخشيد، درخواست می‌كنم خونخواهی تو را همراه با امام و پيشوای پيروزمند در خاندان حضرت محمّد(ص) روزی من كند.» ◽️ «مفاتيح الجنان»، زيارت امام حسين(ع) در روز عاشورا. 📚 « #از_حسین_ع_تا_مهدی_ع » 📬 خرید از یاران شاپ yon.ir/5i3WJ #نذر_یک_نگاه #حضرت_عباس_ع، بازارسال کنید. #سلام_بر_حسین_ع #محرم @mouood_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 حیات شیعه #نذر_یک_نگاه #حضرت_عباس_ع، بازارسال کنید. #پادکست #اسماعیل_شفیعی_سروستانی #از_قله_عاشورا_تا_دریای_ظهور | شماره ۹ #محرم @mouood_org @mouood_multimedia
◽️ امام عصر(عج) در بخشی از زیارت ناحیه مقدّسه (زیارت امام حسین(ع)) فرمودند: «اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت و مُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو باز داشت و نبودم تا با آنان ‌که با تو جنگیدند، بجنگم و با کسانی ‌که با تو دشمنى کردند، خصومت نمایم، (در عوض) صبح و شام بر تو مویه می‌کنم و به جاى اشک، بر تو خون می‌گریم...» ◽️ «مفاتيح الجنان»، زيارت امام حسين(ع) در روز عاشورا. 📚 « #از_حسین_ع_تا_مهدی_ع » 📬 خرید از یاران شاپ yon.ir/5i3WJ #نذر_یک_نگاه #حضرت_عباس_ع، بازارسال کنید. #سلام_بر_حسین_ع #محرم @mouood_org
◽️ امام عصر(عج) در بخشی از زیارت ناحیه مقدّسه (زیارت امام حسین(ع)) فرمودند: «اى واى بر این سرکشان گناهکار! چرا که با کشتن تو، اسلام را کشتند و نماز و روزه را رها نمودند و سنت‌ها و احکام (دین) را از بین بردند و پایه‌هاى ایمان را منهدم نمودند و آیاتِ قرآن را تحریف کرده در (وادىِ) جنایت و عداوت پیش تاختند...» 📚 « #از_حسین_ع_تا_مهدی_ع » 📬 خرید از یاران شاپ yon.ir/5i3WJ #نذر_یک_نگاه #حضرت_عباس_ع، بازارسال کنید. #سلام_بر_حسین_ع #محرم @mouood_org
🔘 باد و سليمان(ع) ▪️سليمان بر بساط خود، در آسمان در حال حركت بود. ناگهان، باد به جنب‌و جوش افتاد و بساط سليمان از كنترل وی خارج شد. سليمان(ع) تعجب كرد و وحشت و اضطرابی عجيب، سراپای او را فرا گرفت. ▪️پرسيد: چه شده است؟ باد جواب داد: ما به قتل‌گاه حسين(ع) رسيده‌ايم. سليمان پرسيد: حسين(ع) كيست؟ ▪️باد گفت: او فرزند علی بن ابي‌طالب و دختر خاتم ‌الانبيا ـ محمد مصطفی ـ است كه در اين سرزمين، به دست قومی جفاكار به قتل مي‌رسد. سليمان پرسيد: نام قاتلش كيست؟ پاسخ داد: او ملعون زمين و آسمان‌ها است. ▪️در اين هنگام، سليمان دست به آسمان برداشت و يزيد را لعن كرد. باد به خود آمد و بساط سليمان را برداشت و از زمين كربلا دور كرد. 📚 علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۵۶ به نقل ، سال۱۳۸۵، شماره۷۲ ، بازارسال کنید. @mouood_org
🔘 زندگانِ سر جدا ▪️ حرث بن وكيده جمعیت را کنار می‌زد تا بتواند نگاه دقیق‌تری به کاروان اسرا بیندازد که به شام آورده بودند. صف را شکست و پیشاپیش مردم ایستاد و با دقّت به زنان محجوبی و خاکی و خمیده ای که از کنارش رد می‌شد نگاه کرد. ناگهان صدایی از بالای سر به گوشش رسید. بر سر نیزه سری آیات سورة کهف را می‌خواند: «و می‌گویند این از آیات شگفت ماست!» ▪️ تن حرث، به لرزه افتاد. صدا، صدای آشنای حسین بن علی(ع) بود. با اشک حلقه زده در چشمانش زیر لب پرسید: به راستی این سر حسین بن علی(ع) است که قرآن می‌خواند؟ ▪️ ناگاه بانگ حسین بن علی(ع) همچون صاعقه بر قلبش فرود آمد: «ای ابن وكيده! آيا نمی‌دانی ما امامان، نزد پروردگار خود زنده‌ايم؟!» ▪️ حرث با وحشت به اسرایی نگاه کرد که حال می‌دانست خاندان رسول خداست و به سنگ‌ها و ریگ‌هایی که از بالای پشت بام‌ها بر سرشان می ریخت. از دلش گذشت که سر را برباید و به گوشه‌ای فرار کند. ▪️ هنوز فکرش کامل نشده بود که امام حسین(ع) مخاطبش ساخت: «اي ابن وكيده! اين كار تو نيست. اينكه خونم را ريختند، نزد خداوند متعال عظيم‌تر از گرداندن سر من (در كوی و برزن‌ها) است. پس ايشان را به حال خود واگذار.» ▪️ «به زودى خواهند دانست؛ هنگامى كه غل‌ها در گردن‌هايشان [افتاده] و [با] زنجيرها كشانيده مى‏شوند.» 📚 منبع: « »، ص 152. بازارسال کنید. @mouood_org
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 مثلث قرب #نذر_یک_نگاه #حضرت_عباس_ع، بازارسال کنید. #پادکست #اسماعیل_شفیعی_سروستانی #از_قله_عاشورا_تا_دریای_ظهور | شماره ۱۲ #محرم #تا_اربعین @mouood_org @mouood_multimedia
🔘موسی و كربلا ▪️موسی(ع) با «يوشع‌بن نون» در راه بودند كه ناگهان، نعلين موسی پاره شد و خاری در پايش فرو رفت و خون از آن جاری شد. ▪️موسی رو به آسمان گفت: خدايا! مگر از من گناهی سر زده است كه به چنين كيفری، در دنيا مبتلا می‌شوم؟ ▪️خطاب رسيد: «ای موسی! نام اين سرزمين كربلا است و در همين سرزمين، خون حسين(ع) ريخته می‌شود و به دست قومی جفاكار به قتل می‌رسد.» ▪️موسی گفت: خدايا! حسين كيست؟ خطاب آمد: «او فرزند محمد مصطفی، آخرين فرستاده من، است.» ▪️عرض كرد: قاتل او كيست؟ فرمود: «كسی است كه ماهيان دريا و وحشيان صحرا و پرندگان هوا نيز او را لعن می كنند.» موسی(ع) نيز رو به آسمان كرد و قاتلان حسين(ع) را لعن و نفرين كرد و با يوشع از زمين كربلا گذشت. 📚 علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۵۶ به نقل ، سال۱۳۸۵، شماره۷۲ ، بازارسال کنید. @mouood_org
🔘 رأس الحسین، این دفین، کیف دفین ▪️در چندین و چند منزلی که سر مقدَس امام حسین (ع)، بر نیزه برده می شد، وقایع بسیاری رخ داد؛ امّا درباره ی محل دفن سر مقدس امام حسین (ع)، در میان روایات، اختلاف وجود دارد. در ادامه به بیان نقلهای مختلف درباره ی محل و نحوه ی دفن سر ایشان می پردازیم. ▪️ مشهورترین روایت که اکثر علمای شیعه آن را پذیرفته اند، دفن سر امام حسین (ع)، به همراه بدن ایشان، در کربلاست. ، در کتاب مشهورش « » آورده است که در ، امام سجاد (ع)، و کاروان عاشوراییان، به کربلا بازگشتند و سر مقدس امام را در کنار بدنش دفن کردند. (1) برخی هم معتقدند که سر امام، سالها بعد، به دستور عمر بن عبدالعزیز (خلیفه ی عباسی که به امامان ارادت داشت) از شام به کربلا منتقل شد. ▪️ برخی از علما، معتقدند سر مقدس آن حضرت در کنار امیرالمؤمنین علی (ع) در نجف دفن شده است. امام صادق(ع) فرمودند: «هنگامى كه سر مطهّر آن حضرت را به آوردند يكى از دوستان ما آن را ربود و در کنار امير المؤمنين (ع) دفن نمود.» (2) ▪️ نظر سوم درباره ی محل دفن سر امام حسین (ع)، دفن آن در مدینه است. علامه مجلسی در بحارالانوار این نظر را به تفصیل بیان کرده است.(3) ▪️ برخی از علمای دیگر، معتقدند سر امام حسین (ع)، به برده شد و برخی دیگر نیز می گویند که این سر در همان شام دفن گردید. (4) ▪️ حکمت پوشیدگی این امر برای ما معلوم نیست. حال باید جور دیگری از خودمان بپرسیم: راس الحسین، این دفین، کیف دفین، متی دفین؛ سر حسین (ع)، کجا دفن شد، چگونه دفن شد، چه زمان دفن شد؟) 📚 پی نوشت: 1. غم نامه كربلا/ ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف؛ ص214 2. کامل الزيارات/ ترجمه ذهنى تهرانى، ص: 98 3. زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام (ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)؛ ص192 4. مسعودى، على بن حسين، ترجمه إثبات الوصية - تهران، چاپ: دوم، 1362 ش، ص 308308 🔻 مقاله تفصیلی در سایت موعود yon.ir/roqXr بازارسال کنید. @mouood_org
🔘 خطبه‌خوانی حضرت عباس(ع) در روز ترویه #نذر_یک_نگاه #حضرت_عباس_ع، بازارسال کنید. #پادکست #محرم @mouood_org
🔘 شگفتی ندیده اید! ▪️«زید بن ارقم»، برخلاف بسیاری از همشهری هایش که در پشت بام و کوچه ها برای دیدن «شورشی‌ها» جمع شده بودند، در خانه نشسته بود و برخلاف آنان که بر دف می زدند و می رقصیدند، زانو بغل گرفته بود و می گریست. ▪️زید، سخن رسول خدا(ص) را در حالی که حسن و حسین(ع) را در آغوش داشت، به یاد آورد که فرمودند: «هر کس اینها را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس با آنان دشمنی ورزد، با من دشمنی کرده است.» ▪️صدای هلهله ها، بلند تر شد و همزمان، زمزمه ای در شهر بلند شد. انگار برخی از مردم خواب شام، تازه بیدار شده بودند و فهمیده بودند، آنها که خارجی نامیده شده اند، فرزندان رسول خدا (ص) هستند. ▪️زید با بیزاری از هیاهوها، سر از زانو بلند کرد و نور تابناکی را دید که از میان روزنه های در چوبی خانه اش به داخل می تابید. با حیرت اشک هایش را پاک کرد و از پنجره که بیرون را نگاه کرد، فهمید این نور، از خورشید نیست. ▪️سراسیمه از جای برخاست و درب را گشود. نفس در سینه اش حبس شد. کاروانی مجروح و خسته و آفتاب خورده، در حرکت بودند. درست در مقابل چشم های خاکی آب گرفته ی زنان، بر بلندای نیزه ها، سرهایی برافراشته شده بود. ▪️زید پا برهنه از خانه بیرون دوید و به دنبال سری رفت که می درخشید؛ انگار خورشید را بر نیزه کرده بودند. وقتی که زید به آن نیزه و آن سر رسید، آوایی شنید: ندایی حزن آلود امّا بی نظیر. ندایی که مو بر تنش راست کرد و اشک هایش را جاری ساخت. ندایی که انگار از عمق آسمان به گوش می رسید و نه از بلندای نیزه: ▪️«ام حسبت انَّ اصحاب الکهفِ و الرّقیم من آیاتِنا عجَبا» (آیا گمان می کنند اصحاب کهف و رقیم از نشانه های عجیب ماست؟!) بازارسال کنید. @mouood_org
🔘دستی از غیب ▪️«همین جا استراحت می کنیم. لبی تر می کنیم و دوباره راه میفتیم!» وقتی رهبر گروه این حرف را فریاد زد، بقیه ای نعره ای در موافقت با آن کشیدند و اسبها را در کنار کاروان سرا، به طویله دار سپردند. ▪️در اتاق بزرگی، دور هم نشستند و جام شراب را یکی پس از دیگری سر می کشیدند. سر گروه، صندوقچه ی کوچکی که در پشت زین اسب بسته بود، در آورد و وسط مجلس گذاشت. با یک دست، جامش را نگه داشته بود و با دست دیگر، سر خون آلودی را از صندوقچه بیرون آورد و نگاهی به آن کرد و به دست دیگری داد. ▪️چند دقیقه ای، سر، دست در دست می گشت تا اینکه نگاه تک تک شان بر دستی افتاد که با قلمی آهنین بر روی دیوار می نوشت: ▪️«اترجوا امّةً قَتَلَت حسیناً// شفاعةَ جدِّهِ یومَ الحسابِ» (آیا امتی که حسین را کشتند، امید شفاعت جد او را در روز قیامت دارند؟!) ▪️ هنوز قلم در حال نوشتن بود که همگی جامها را بر زمین انداختند و گریختند... 📚 منبع: سید بن طاووس، لهوف، شر نبوغ، ص 227. بازارسال کنید. @mouood_org