هدایت شده از اشارات
🌕 «اشارات»؛ قدمی کوتاه در راهی طولانی
#محمد_پورکیانی
🔺 ایران ما برای گذر از تنگناهای خود نیازمند اندیشهورزی است. این سخن نه مخالفی دارد و نه معاندی. ولی قاعده سیاست بر این است که بدیهیترین سخنان در نظر، ضعیفترین سخنان در عمل میشوند. چرا ضعیفترین؟ مگر اندیشهورزی مورد احترام همگان نیست؟ مساله در به رسمیت شناختن و حتی موثر بودن امور نیست. مساله در «تعیینکنندگی» است. تغییرات اجتماعی را نیروهای اجتماعی ایجاد میکنند، و نیروی اجتماعی یعنی آن چیزی که «تعیینکننده» است. کدام نیرو تابع است و کدام متبوع؟ کدام نیرو زمین بازی را تعیین میکند و کدام در این زمین بازی میکند؟ آیا اندیشمندان، نیروی اجتماعی تعیینکنندهای در ایراناند؟ همانگونه که اقبال لاهوری، جمالالدین اسدآبادی، مرتضی مطهری، علی شریعتی، سیدعلی خامنهای و محمود طالقانی در قامت «روشنفکر دینی»، سیاست دوران خود را معنا بخشیدند.
نسبت اندیشهورزی با سیاست دوران ما چیست؟ آنچه به نام اندیشه در بازار سیاست خرید و فروش میشود، بیش از آنکه امتداد اندیشه در سیاست باشد، تئوریزه کردن سیاست است. چرا که در نزاع سیاسی، میدان را سیاست تعیین کرده است و اندیشمند در خانه سیاست مینشیند. گشت ارشاد یا رهاشدگی؟ مذاکره با غرب یا کفایت داخل؟ اهل جهاد یا نفاق؟ فیلترینگ یا آزادی؟ گزینهها پیشاپیش در سیاست معلوم شده اند و اندیشهورزان برای سنجش ایمان آزموده میشوند. سوال اصلی این است که «طرفدار» که هستید؟ اندیشهورز نمیتواند پشت خط یک جریان متوقف شود. استحکام اندیشهورزی در اعتقاد به امور مطلق است، ولی ظرافت اندیشهورزی به مشروط ساختن امور است. این نه «میانمایگی» که شرط اهل زندگی برای اهل اندیشه است.
بسیاری از اهل علم برای رهاشدن از دوگانههای سیاسی، از سیاست فاصله گرفتهاند. آنها اِخبار اندیشهها میکنند و تاریخ اندیشه میگویند، و صرفا همین کار را میکنند. اندیشهها آسمانیاند و نباید با مسائل زمینی آلوده شوند. اندیشهورزی را با این عافیتطلبی چه نسبتی است؟! «اندیشه» را به اضطراب و نگرانی معنا کردهاند. گویا نسبتی است میان تامل و تفکر با احساس ترس. این ترس منجر به نوعی از احتیاط و محابا میشود، چرا که اندیشمند در چارچوب میاندیشد و به حرکت و عمل، عنان دوراندیشی میزند. ولی ترس اندیشیدن بیش از احتیاط ما را به حریّت و جسارت میرساند. اندیشمند نگران آن چیزی است که صحنه فکر و عمل را پر کرده است و کفایت از نگرانی ما نمیکند. پس چرا احتیاط کند؟ اگر این چراغ راهی را روشن نمیکند چرا به دست بگیرد و مصرف کند.
در این میان، سبکی از آزاداندیشی با پیشروی جوانان وارسته از وابستگی های صنفی و سیاسی و عموما در فضای رسانه شکل گرفته است. سرنوشت این نیروی اندیشهورز چه خواهد شد؟ به سوال اول برگردیم. این نیرو چه نقش «تعیین کننده» ای در سرنوشت سیاسی ایران دارد؟ نیروی جوان اندیشهورز از سیاست انتقاد دارد. از اینکه تعیین نرخ اندیشه با دلال سیاست است. از عافیتطلبی علمی دانشگاهیان نیز تنفر دارد و مأمن خود را موسسات و پژوهشکدهها و گروههای علمی قرار داده است. ولی سقف پرواز این نیروی نورس در همین بگومگوهای مجازی است. نه قدرتی در عالم سیاست دارد و نه مرجعیتی در عالم علم. مساله اصلی همین جاست. از روزمرگیهای حرفه دانشگاهی فارغ شدهایم، از منفعتطلبیهای سیاسی دور شدهایم، ولی در میان انبوه نیروهای اجتماعی گم شدهایم. واقعیت این است که شرط «تعیینکنندگی» در عرصه اندیشه، ایجاد «جریان فکری» به جای نیروی فکری است. تمام نیروهای خُرد فکری محکوم به ایفای نقش در بازی جریانهای اصلی فکریاند. جریان اصلی را نقد کنیم یا تایید کنیم یا اصلاح کنیم، تفاوتی در اصل ماجرا نمیکند. منظورمان از جریان اصلی، تجمیع نیروهای خُرد در یک هویت کلان و ایجاد جریان و سنت علمی در میدان اندیشه است.
درباره اشارات؛
اشارات نه از سیاست دوری میکند و نه تئوریسن احزاب میشود. مساله اشارات « اندیشهورزی و عقلانیت انقلابی» است که فصل مشترک تمام تحلیلهاست.
اشارات به نیروهای اندیشهورزِ جدا از هم اکتفا نمیکند، بلکه «من»ها را تبدیل به «ما» میکند. برای بالارفتن صدای اندیشه در هیاهوهای علمی و سیاسی. برای تبدیل شدن به یک «جریان» در جریانها.
هر اندیشمندی که دلبسته این اصول باشد، در اشارات قلم میزند. قبل از اشارات جدای از هم نوشتهایم و گفتهایم، و در اشارات «همصدا» میشویم برای مباحثه و منازعه علمی. برای «بیداری» خودمان و دیگران. نه با طعنه و خطابه و عبارات، که با اشارات.
در یک کلام پیشه ما در اشارات، «روشنفکری انقلابی» است و این راه را از خومان شروع میکنیم. در انتظار دیگری نماندهایم. هر چند قدمهای ما کوتاه باشد و راه طولانی.
#اشارات
#جریان_فکری
#روشنفکری_انقلابی
@esharat_57
@mpourkiani
🔸ایستادن روی ویرانهها
به بهانه سخنرانی مقام معظم رهبری درباره وقایع سوریه
وقایع سوریه، شهادت سید حسن نصرالله، ویرانیهای غزه و... همه را میتوان «شکست» نامید، به این معنا که هزینه مقاومت را بالا برده و روی زمین از توان ما کاستهاند. هزینههای اقتصادی و سیاسی فراوان کردهایم، زمین از دست دادهایم، فرماندهان مقاومت را از دست دادهایم، و همه اینها یعنی شکست! ولی شکست به چه معنا؟ معنای هولناک شکست، بسته شدن امکانهای تاریخ به روی انسان است. آیا چنین قضاوتی از شکستهای اخیر میتوان داشت؟
در نگاه دقیقتر، هر واقعه انسانی یک وضعیت آشکار در اکنون دارد و یک استعداد پنهان برای آینده. وضعیت آشکار ما وضعیت شکست است چرا که «هزینه» ایجاد شده است، ولی در منظر دینی هر واقعهای یک «مجال» است برای آینده. این مجال صرفا برای یک پیروزی یا به اصطلاح قرآنی «نصر» نمیباشد، بلکه امکانی برای «فتح» ایجاد میشود، فتح گشودن عرصه و میدان جدید به روی ماست. این سخن نه یک تلقین و دلخوشی که قاعده حرکتهای اجتماعی است. قاعدهای چنان قدرتمند که اساسا معنای شکست و پیروزی را تغییر میدهد. از تحریم در شعب ابیطالب تا شکست اُحد تا صلح حدیبیه در صدر اسلام، و از تسخیر عراق و افغانستان توسط آمریکا و جنگ با یمن در دوران معاصر؛ شکستهای متعددی را تجربه کردهایم که قوهای برای فتح در آینده شدهاند؛ آیات بشارت دهنده «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» و «لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ» زمانی نازل شدند که برخی مسلمانان در حال سرزنش رسول الله از صلح (شکست) حدیبیه بودند، در حالیکه سنت الهی، فتح آینده را در همان تجدید بیعت با ایشان قرار داده بود: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ».
چگونه وقایع را «فرصت» ببینیم و از شکست به فتح برسیم؟ در بیان رهبر معظم انقلاب مهمترین عامل برای چرخش از هزینهها به فتحها، نه پشتیبانی سخت افزاری بلکه «مواجهه فعالانه» است که در برابر «انفعال» قرار میگیرد. فعال بودن یک وصف انسانی و ایمانی است که اندیشکدهها و اتاقهای جنگ غربی توان کنترل و محاسبه آن را ندارند. آنها همه چیز را محاسبه میکنند جز اراده به مقاومت را.
به جملاتی از سخنرانی اخیر رهبر انقلاب مجددا توجه کنیم: «جبهه مقاومت این است: هر چه فشار بیاورید، محکمتر میشود؛ هر چه جنایت کنید، پُرانگیزهتر میشود؛ هر چه با آنها بجنگید، گستردهتر میشود»، «مقاومت با فشار آوردن نهفقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود»، «جبهه مقاومت یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. مقاومت یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است»، «مناطق تصرفشده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد».
شکست و پیروزی واقعیت دارد، چرا که سهم طرفین از هزینه و فایده را معلوم کرده است. ولی مهمتر از آن هر واقعه اجتماعی یک فُرجه و مهلت برای طرح آینده است. یک مجال و امکان برای فتح دیگر است. چنانکه در روایت آمده است «مَا مِنْ بَلِيَّةٍ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا»(هيچ گرفتارى و بلائى نيست جز آنكه نعمتى الهى آن را احاطه كرده است). نکته عجیب ماجرا این است که مجال برای فتح آینده در شکستها همانقدر مهیا میشود که در پیروزیها. چرا که شکست، امکان نونوار شدن و «فعال» شدن انسانها را فراهم میکند، و پیروزیها چه بسا امکان «غرور» و غفلت را.
بنابراین مساله اصلی در آرایش ماست، و مهمرین شاخص در ساختن آینده، در دوگانه «فعل-انفعال» نهفته است. شرط حیات مقاومت همین مواجهه زنده با وقایع است، بلکه شرط حیات هر جامعهای چنین پویایی و عاملیتی است. اصلیترین مساله امروز ما، تأمل در شرایط «فرصتطلبی» است. چگونه یک هزیمت تبدیل به فتح میشود؟ مهمترین سوال علوم اجتماعی در دایره انقلاب اسلامی کشف این منطق است. منطق احیای ارادهها برای فرصتیابی در شکستها؛ و البته سوالات روشنی که هنوز پاسخی نیافتهاند:
اراده به مقاومت، چگونه شعلهور میشود؟ صرفا با ظلمدیدن و خوندادن؟ طرح ایران برای استمرار مقاومت در منطقه، استمرار ظلم دیگران است؟
جامعه ای که درگیر مسائل روزمره خود باشد، و مشغول نزاعهای فرهنگی و سیاسی متعدد، اراده جمعی برای مقاومت خواهد داشت؟
سیاستگذاران و فرماندهان کنونی مقاومت توان پیشروی این خیزش را دارند؟ خیزش جدید نیازمند شوق و اراده و توان جدید نیست؟
«مواجهه فعالانه» صرفا در قلوب انسانها و در دعا و نفرین آن ها خلاصه نمیشود، در اینکه «تا آخر ایستادهایم و با شرافت کشته میشویم» نیز خلاصه نمیشود. مرگ لزوما نسبتی با مواجهه فعالانه ندارد. بلکه نیازمند محاسبه و حرکت و کنشگری هستیم. پاسخ به سوالات فوق نشان میدهد که موقعیت ما در جنگ کنونی، موقعیت فعالانه است یا منفعلانه. تمام این سوالات حول یک سوال است و آن اینکه «ما أساسا طرحی داریم و کاری میکنیم؟»
#سوریه
#جنگ_ارادهها
#مفهوم_شکست
@esharat_57
@mpourkiani
هدایت شده از پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی
♦️ایده اداره فرهنگ در ایران
تاملاتی در باب سیاستگذاری فرهنگ
🖋نویسنده: محمد پورکیانی
📚معرفی آثار پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در هفته پژوهش
🔗 برای تهیه کتاب میتوانید از طریق سایتهای زیر اقدام کنید:
www.shpo.rcica.ir
www.sooremehr.ir
www.bookroom.ir
#هفته_پژوهش #کتاب #کتاب_جدید
#فرهنگ #سیاستگذاری_فرهنگی
#مدیریت_فرهنگی #سازمان
#پژوهشکده_فرهنگ_و_هنر_اسلامی
♨️ @rcica _ir
هدایت شده از اشارات
🌕 «وفاق»، راهکاری ناتمام برای خروج ایران از موقعیت «پرمساله»
#محمد_پورکیانی
🔺ایران کشور پرمسالهای است. مسائل ذهنی باشند یا عینی، واقعی باشند یا ساختگی، تفاوتی نمیکند. ایرانیان بیش از یک شهروند معمولِ کشورهای دیگر با «مساله» مواجه میشوند. به نحوی که گویا ایرانیان همیشه در یک وضعیت «غیرعادی» یا به تعبیر فکاهی آن در «لحظه حساس کنونی» زندگی میکنند. چند دهه پیش از گرانی و بیعدالتی و فساد و فحشا در دوران پهلوی با هزینه سنگین انقلاب بیرون آمدهایم، ولی در ترورها و تحریمها و جنگ وارد شدیم. در سالهای اخیر نیز از فتنه ای به فتنه دیگر و از بحرانی به بحران دیگر نقل مکان کردهایم. به موازات آن نشاط و پیشرفت و سرزندگی ایرانیان را هم دیدهایم. ولی با موقعیت ناپایدار زندگی و حجم فراوان مسائل چگونه میتوان کنار آمد؟
موقعیت «پرمساله» ایران با دو ویژگی دیگر عجین شده که وضعیت را دشوارتر میکند. اول مسائل پرمخاطره و پرهزینه، و دوم سیلان و نوسان در مسائل. مسائل ایران نوعا محل نزاع میان گروه های گوناگون بوده اند. چرا که دارای سویههای پرهزینه و ایدئولوژیک بوده و پذیرش هر پاسخ منجر به پذیرش هزینههایی خواهد شد. اگر بسیاری از کشورها مشغول مسائل «همه فهم» و «مشترک» مانند توسعه سرگرمی، محیط زیست، فرهنگ رانندگی، فرهنگ کارمندی و... هستند در ایران «مقاومت و استکبارستیزی»، «خصوصیسازی اقتصادی»، «یارانه انرژی»، «حجاب» چنان محل تفاوت آراء میشود که امکان حل همیشگی آن را با بحران مواجه میکند. چرا که هر نوع پاسخ به این مسائل با نوعی از مخاطرات و هزینهها همراه بوده که از طرف مخالفان مورد پذیرش نمیباشد. بله، هر کشوری میتواند علیه ظلم و استکبار و جنگ تظاهرات کرده و حتی با پلیس شهری درگیر شود، ولی سطح ورود ایران در این مساله، به نحو متفاوتی «مخاطرهآمیز» است، کمااینکه ضربه تحریمها به اقتصاد ایران قابل مقایسه با فشارهای معمول و تدریجی به اقتصاد سایر کشورها نیست. ویژگی دوم در ناپایداری مسائل و در نتیجه ناپایداری موقعیتی است. جهان با تغییرات سریع و غیرقابل کنترل تکنولوژی در یک وضعیت سیال به سر می برد. در ایران به واسطه تغییر ذائقه فرهنگی و نزاعهای منطقهای و بین المللی، این نوسان دوچندان می شود. به نحوی که نمی توان به راحتی با اتکا بر مواضع پیشین، مسائل جدید را حل کرد. آیا میتوان با اتکا بر سخنان پیشین بزرگان انقلاب درباره الزام قانونی حجاب، از این مساله عبور کرد؟ آیا میتوان با اتکا بر سخنان پیشین بزرگان انقلاب درباره درهم کوبیدن تلاویو و حیفا وارد جنگ بزرگ منطقهای شد؟ اگرچه «منطق» انقلابی پایدار و محکم است ولی «موضع» انقلابی مستمرا در حال بازآفرینی است. چرا که موقعیت نوشونده ایران چنین اقتضائی دارد.
اولین و اساسی ترین راهکار دولت جدید برای گذر از موقعیت «پرمساله» ایران، طرح و ترویج گفتمان «وفاق» بود. گویا عمده مسائل ایران ناشی از اختلافات بیاساس و دعواهای زرگری جناحهای سیاسی است و اینک با وفاق و انسجام میتوان از مسائل عبور کرد. گفتمان وفاق فارغ از اینکه منجر به عمل خاصی شود اثرگذار است. چرا که جهت کلی و ذهنی افراد و ارگانها را دگرگون کرده و احساس متفاوتی را خلق میکند. اینکه در دوره جدید برخی نهادها مانند مجلس یا شوراهای عالی متفاوت از مواضع خود در دولت گذشته عمل کرده و همراهی بیشتری با رئیس جمهور جدید دارند، بیش از آن که ناشی از اختلافات سیاسی با رئیس جمهور فقید باشد ناشی از فضای گفتمانی جدیدی است که همه را در برگرفته است.
ولی مساله اساسی این است که دولت راهکار خود برای کاهش مسائل را در فاصله گرفتن از نقطه حل مساله معرفی میکند. به عبارت دیگر دولت با طرح گفتمان «وفاق»، «عقبنشینی» از مسائل را بر «حل» مسائل ترجیح داده و وضعیت نامطلوب ولی پایدار را بر وضعیت مسالهمند ایران ترجیح میدهد. حجاب مساله مخاطرهآمیزی است. بسیاری از مردم از وضعیت نامطلوب حجاب دلآزردهاند و بسیاری دیگر از ورود قهری حاکمیت در برخورد با بیحجابی گلهمندند. عقبنشینی در این مساله، تفسیر به حل مساله میشود، در حالیکه یک سوی این نزاع عصبیتر و ناامیدتر شده و سوی دیگر راضی. در مساله ناترازی انرژی چنان از آزادسازی قیمت انرژی سخن گفته میشود که گویا دولتهای گذشته از روی نادانی یا تنبلی، هزینه سنگین یارانه را بر خودشان تحمیل کردهاند. شوک اقتصادی به اقشار ضعیف نادیده گرفته شده تا یکبار برای همیشه از مساله ناترازی عبور کنیم و مسالهای از مسائل ایران کم شود. عقبنشینی منطقهای و مذاکره بینالمللی نیز با همین منطق در دستور کار قرار میگیرد. گویا ایده اصلی وفاق، در کاهش مسائل ایران با عقبنشینی از مسائل است نه حل آنها. نتیجه عقبنشینی از مسائل، نه حل مسائل بلکه جابهجاشدن مسائل از جایی به جای دیگر است. از ناترازی عبور میکنیم و بر مسائل اجتماعی میافزاییم.
/ادامه دارد
هدایت شده از اشارات
🌕 «وفاق»، راهکاری ناتمام برای خروج ایران از موقعیت «پرمساله»
بخش دوم:
از نزاع خیابانی حجاب عبور میکنیم و بر مسائل خانواده میافزاییم.
عقبنشینی از مسائل، از جهتی مرتبط با رویکرد فکری دولتمردان کنونی است، و از جهتی به رویکرد مدیریتی دولت جدید برمی گردد. ایده «عرفیسازی» ارزشها، «مثنوی هفتاد من» تاریخ انقلاب است که گاهی با عنوان منافع ملی طرح میشد و امروز با تعبیر «زندگی کردن» از آن آشناییزدایی میشود. از رویکرد فکری عبور میکنم. چرا که مساله اکنون ما، بیش از مبنای فکری، ناتوانی حاد ما در پیگیری و تحقق آن مبنا در مناسبات اجتماعی است. ولی درباره رویکرد مدیریتی دولت باید به تناسب ساختار دولتی با عقبنشینی از مسائل پرداخت. ایران صدها مساله همعرض ندارد. بلکه چند مساله اساسی دارد که هر کدام منجر به دهها مساله دیگر شده است. چگونه می توان با مسائل گلوگاهی گلاویز شد؟ مهمترین ویژگی این مسائل وابستگی آن ها به متغیرهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، بینالمللی، امنیتی و... است. به نحوی که جز با عملکرد مثبت همه بخشها امکان حل این مسائل وجود ندارد و کوتاهی یک بخش منجر به شکست در کل پروژه میشود. به همین دلیل در دولت گذشته شاهد ورود میدانی شخص رئیسجمهور و معاون اول او در کلان پروژههای دولت بودیم تا پیگیری متمرکز کلانپروژهها جایگزین تقسیم کار عرضی دستگاهها شود. آیا رئیس جمهور دولت چهاردهم امکان مدیریت و راهبری متمرکز کلانپروژهها را دارد؟ یا با همان منطق تقسیم کار میان وزارتخانهها امور جزئی را پیش برده و در امور کلان عقبنشینی میکند؟ دولت برای کاهش مسائل و ایجاد موقعیت پایدار در ایران، نیازمند پیشروی از گفتمان وفاق به دولت کارآمد است، وگرنه شاهد روزمرگی در حل مسائل جزئی و عقبنشینی در مسائل کلان خواهیم بود.
#وفاق #دولت #مسائل_ایران
@esharat_57
@mpourkiani