💠ملاقات با امام زمان(عج)
#شماره_۲۲
═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═
🔴 رویت امـام زمان(عج) در نماز سـید
بــحــرالعــلــــوم
🔺ملا زین العابدیـن سـلماسـی،شـاگرد
عـلامــه بحــرالعــلـوم میگویـد:در خدمت
بحـر العلوم بـه حـرم مــطـهـر امام حسـن
عــســـکری علــیـه الــســلام رفتـیـــم، بــرای
زیارت و نماز. پـس از زیــارت، چنـــد نــفـر
بـــودیم کـه بــه امـــــامـت علامـــــه نمــــــــاز
خـوانــدیـم. ایـشان پـس از تشـهـد رکعت
دوم،کمی ایستاد و به جایی خیره مـانـد.
تـوقــف از حــــالـت عـــادی بــیــشــتــر شـد.
پس ازتمام شدن نماز،کنجکاوشده بودیم
تا بدانیم علت توقف علامه چه بود؛ اما
هیچکدام از ما جرات نمی کرد از ایشان
عـلــت را ســـوال کـنــــد.🌹
برگشـتـیـم مــنزل . ســر ســـفـره یــکـــی از
دوستان بـه مــن گـفــت: شــمــا از ســیـــد
بــپـرس. گـــفــتـــــم: شـــــمـــــا از مـــن بـــــه
ســــیـد نــــزدیــکـــتـری، خـــــودت بـــپـــرس.
آرام صحبت میکردیم،اما علامـه مـتوجـه
ما شد و گـفت: شما دو نــفـر درباره چـی
حرف می زنید؟مـن جرات کردم و گفـتم:
آقا می خـواهیـم بدانیـم سر تـوقـف شما
در حــــال نــمـاز چـــــــه بــود؟✨️
🌕ایشان با آرامش جواب داد: در حـال
نماز بـودیم کـه حضـرت بقـیة الله ارواحنا
الفـداء برای زیـــارت پــدر بـــزرگـوارش وارد
حرم شد،من ازدیدن چهره نـورانی حضرت
مبهوت شدم و آن حالت به من دست داد.
🌺🌴🌺🌴🌺🌴
ابا صالح التماس دعا 🤲
https://eitaa.com/mpuhkg
🌺🌴🌺🌴🌺🌴
💠ملاقات با امام زمان(عج)
#شماره_۲۴
═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═
🔰حکایـت مردی که هیچ وقت تشنـهاش
نمی شـد!
.
✔چند روزِ تمام، زیرنظـرش داشتم.اصـلا
لب بـه آب نمیزد! خیلی تعجـب کــردم.
«آخــــر ایـــن پـیــرمرد، در ایـــن گـــرمــای
نجف، چطور تشنهاش نمیشود؟!»🤔
✔️یکروز خـواهـش کـردم رازش را بگـویـد.
اولش طفره رفت.امابالاخره به زبان آمد.
➕گفت:برای دیدن امام زمان علیـه السلام
نذری کرده بودم چهل شب چهارشنبه،
مسـجدسهله...چهل هفته تمام شد،اما
خبری نشد.من ولی از سهله دل نکندم.
✔یک شب،موقع بازگشت ازسهله،تشنگی
شدیدی سراغم آمد.نه آبِ خوردن داشتم،
نه تاب رفتن.
تاریکی شب وتشنگی لب امانم رابرید.
متوسل شدم به صاحب سهله.🤲
✔️ناگهان آقایی مقابل چشمم ظاهرشد.
ســه دانه خرمـا تعــارفم کرد.به خودم
گفتم:دارم
ازتشنگی میمیرم،حالاخرما هم بخورم؟!
➕اصرارکرد.خرمای اول راکه خوردم خنکی
همه وجودم راگرفت!خرمای دوم،بیشتر.
خرمای سوم، اثری ازعطش نگذاش✨
✔باآن آقا راه افتادم.چندقدم بعد،خودم
رامقابل مسجدکوفه دیدم.حیرت کردم.
«این آقاکیست؟چطور ظرف چندلحظه
مـرا به مقصـد رسانـد؟!»
🌕نگاه کردم.دیگر آن آقا کنارم نبود.ازآن
شب،دیگر تشنگـی سراغـم نیـامد.❣️
📚 برگرفته از العبقري الحسان، ج۶، ص۸۰۱.
🌺🌴🌺🌴🌺🌴
ابا صالح التماس دعا 🤲
https://eitaa.com/mpuhkg
🌺🌴🌺🌴🌺🌴