eitaa logo
🌺🌴ابا صالح التماس دعا 🌴🌺
172 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
🌺🌴کانال مهدوی ،اباصالح التماس دعا 🌴🌺 اهداف: فعالیت‌های مربوط به معرفت وشناخت سبک وسیره امام زمان(عج)وآمادگی برای ظهور آن حضرت ارتباط باخدا،قران ،احادیث ائمه معصومین ،شهدایی،مذهبی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🔴 رویت امـام زمان(عج) در نماز سـید بــحــرالعــلــــوم 🔺ملا زین العابدیـن سـلماسـی،شـاگرد عـلامــه بحــرالعــلـوم می‌گویـد:در خدمت بحـر العلوم بـه حـرم مــطـهـر امام حسـن عــســـکری علــیـه الــســلام رفتـیـــم، بــرای زیارت و نماز. پـس از زیــارت، چنـــد نــفـر بـــودیم کـه بــه امـــــامـت علامـــــه نمــــــــاز خـوانــدیـم. ایـشان پـس از تشـهـد رکعت دوم،کمی ایستاد و به جایی خیره مـانـد. تـوقــف از حــــالـت عـــادی بــیــشــتــر شـد. پس ازتمامشدن نماز،کنجکاوشدهبودیم تا بدانیم علت توقف علامه چه بود؛ اما هیچکدام از ما جرات نمی کرد از ایشان عـلــت را ســـوال کـنــــد.🌹 برگشـتـیـم مــنزل . ســر ســـفـره یــکـــی از دوستان بـه مــن گـفــت: شــمــا از ســیـــد بــپـرس. گـــفــتـــــم: شـــــمـــــا از مـــن بـــــه ســــیـد نــــزدیــکـــتـری، خـــــودت بـــپـــرس. آرام صحبت میکردیم،اما علامـه مـتوجـه ما شد و گـفت: شما دو نــفـر درباره چـی حرف می زنید؟مـن جرات کردم و گفـتم: آقا میخـواهیـم بدانیـم سر تـوقـف شما در حــــال نــمـاز چـــــــه بــود؟✨️ 🌕ایشان با آرامش جواب داد: در حـال نماز بـودیم کـه حضـرت بقـیة الله ارواحنا الفـداء برای زیـــارت پــدر بـــزرگـوارش وارد حرمشد،من ازدیدن چهرهنـورانی حضرت مبهوتشدم و آن حالت به من دست داد. 🌺🌴🌺🌴🌺🌴 ابا صالح التماس دعا 🤲 https://eitaa.com/mpuhkg 🌺🌴🌺🌴🌺🌴
💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🔰حکایـت مردی که هیچ وقت تشنـه‌اش نمی‌ شـد! . ✔چند روزِ تمام، زیرنظـرش داشتم.اصـلا لب بـه آب نمیزد! خیلی تعجـب کــردم‌. «آخــــر ایـــن پـیــرمرد، در ایـــن گـــرمــای نجف، چطور تشنه‌اش نمیشود؟!»🤔 ✔️یکروز خـواهـش کـردم رازش را بگـویـد. اولشطفره رفت.امابالاخره بهزبان آمد. ➕گفت:برای دیدن امامزمانعلیـهالسلام نذری کرده بودم چهل شب چهارشنبه، مسـجدسهله...چهلهفته تمام شد،اما خبرینشد.من ولی از سهله دلنکندم. ✔یکشب،موقع بازگشتازسهله،تشنگی شدیدیسراغمآمد.نه آبِخوردنداشتم، نه‌ تاب رفتن. تاریکی شب وتشنگی‌ لب‌ امانم رابرید. متوسل شدم به صاحب سهله.🤲 ✔️ناگهان آقایی مقابل چشمم ظاهرشد. ســه دانه خرمـا تعــارفم کرد.به خودم گفتم:دارم ازتشنگیمیمیرم،حالاخرما همبخورم؟! ➕اصرارکرد.خرمایاول راکه خوردمخنکی همهوجودم راگرفت!خرمایدوم،بیشتر. خرمایسوم، اثری ازعطش نگذاش✨ ✔باآن آقا راهافتادم.چندقدم بعد،خودم رامقابل مسجدکوفه دیدم.حیرتکردم. «این آقاکیست؟چطور ظرفچندلحظه مـرا به مقصـد رسانـد؟!» 🌕نگاه کردم.دیگر آن آقا کنارم نبود.ازآن شب،دیگر تشنگـی سراغـم نیـامد.❣️ 📚 برگرفته از العبقري الحسان، ج۶، ص۸۰۱. 🌺🌴🌺🌴🌺🌴 ابا صالح التماس دعا 🤲 https://eitaa.com/mpuhkg 🌺🌴🌺🌴🌺🌴