کاش یکی بیاید و ما را از دست بعضی مدیران نجات دهد.
.
این سوالی است که حتما بارها در ذهن شما بالا و پایین پریده:
«سازمانها و موسسات و مراکز و نهادهای فرهنگی در کشور دارند چه کار میکنند؟»
بگذارید همین اول کار بگویم که بعضی از فعالیتهای بعضی از این مجموعهها انصافا خوب بوده. این یادداشت درباره اندک تلاشها و فعالیتهای موفق دوستان نیست، درباره باقی ماجراست.
واقعیت این است که همه این مجموعهها رزومه بلند بالایی از فعالیتها دارند و کارنامه هر سالشان پر است از گزارش فعالیتهای متنوع و پر دامنه.
کف میدان اما چندان خبری از تاثیر نیست. این یادداشت درباره همین مشکل است: «گزارشهای زیاد از کارهای کمفایده»، اشکال کار کجاست؟
اینها بعضی از چیزهایی است که به ذهن من میرسد:
یک. زیست فرهنگی، باید بخشی از برنامه کاری یک مسئول یا مدیر فرهنگی باشد. من فکر میکنم بخش زیادی از مدیران و سیاستگذاران و مسئولین فرهنگی، اصلا فرصت نمیکنند سینما بروند، داستان بخوانند، موسیقی بشنوند، مثل یک شهروند عادی مخاطب رویدادهای شهری باشند، به لباسفروشیها سر بزنند، گالری بروند و نقاشی ببینند، حتی ان قدر در شهر نیستند که بیلبوردها و تبلیغات شهری را به چشمشان بیاید. وقتی کسی زیست فرهنگی که هیچ، مواجهه جدی و مستمر با محصولات فرهنگی ندارد، چطور میتواند تصمیم درست بگیرد و سیاست بگذارد و برنامهای را طراحی کند.
به خدا باور کنید وقت گذراندن برای مواجهه با محصولات و اتفاقات فرهنگی، وقتکشی نیست، علافی و بیکاری نیست، بخشی از وظیفه کاری مسئولین است.
من از یک حضور نمادین و تماشای سوری حرف نمیزنم، من از زندگی و زیست فرهنگی حرف میزنم، یک چیز بدیهی و کمیاب.
دو. رفتار مدیران و صاحبان امضا در مراکز فرهنگی، اهالی فرهنگ را تبدیل کرده است به دستگاههای تولید گزارش. من به عنوان یک فعال فرهنگی این را از نزدیک لمس کردهام: کار یعنی گزارش. من کسانی را میشناسم که یک گزارش فرهنگی را به چند نهاد دادهاند و چند بار برایش بودجه گرفتهاند. کسانی را میشناسم که اساسا بیشتر از آنکه کار کنند گزارش تولید میکنند. چرا؟ چون مدیران فرهنگی نشان دادهاند گزارش میخواهند نه کار.
انقلاب اسلامی لنگ گزارشهای فرهنگی نیست، نقطه ضعف فرهنگی ما این نیست که آرشیو گزارشهای کشور لاغر است، نه، مشکل ما این است که گزارش نوشتن از کار کردن سادهتر است و وقتی میشود با گزارشسازی پول درآورد اساسا چرا آدم باید کار کند؟
این آفت را مدیران فرهنگی به جان فعالین فرهنگی انداختهاند.
سه. نمیگویم همه، اما امان از نیروهای میانی و مسئولین سطوح متوسط ادارات و مراکز فرهنگی. بگذارید با یک تراژدی بزرگ آشنایتان بکنم. فرض کنید الان دولت آقای الف است. آقای الف، آقای ب را میگذارد به عنوان مسئول فلان مرکز فرهنگی. آقای ب وارد مرکزش میشود و میخواهد کار کند، بهترین ایدهها را هم دارد، ولی بدنه این مرکز همراهی نمیکنند. چرا؟ چون عمر کاری کارمندها و نیروهای میانی ۳۰ سال است ولی عمری که الان سر کار آمده حداکثر چهار سال، نه شما بگو هشت سال است. بعدش عوض میشود دیگر. در واقع کسانی که مراکز دولتی یا شبه دولتی را میگردانند بدنه سابقه دار این مراکز هستند نه مدیرانش.
کم پیدا میشود مدیری که وارد یک مجموعه فرهنگی شده باشد و با همان تیمی که در مجموعه وجود دارد، تحول رقم زده باشد.
چهار. یک مشکل عجیب، این است که بعضی از مدیران فرهنگی خودشان را رییس میدانند. آقای مدیر شما فقط و فقط یک خادمی، یک نوکر. این را امام گفت. هر چه جایگاهت بالاتر است، باید در برابر اهالی فرهنگ و هنر متواضعتر باشی. دغدغهمندان حوزه فرهنگ طلبکارند، مدیران باید پاسخگو باشند.
فرق رییس با خادم این است که رییس مینشیند و توقع دارد بقیه کار را جلو ببریند، خادم اما خودش را مسئول راه انداختن کار میداند.
پنج. امان از پول. خیلی وقتها رفتار غلط مدیران در توزیع و تقسیم بودجهها، کارهای فرهنگی را وابسته بار آورده. مدیران گاهی سادهترین راه را برای خرج کردن بودجهها پیدا میکنند: تقسیم مستقیم پول. بهتر اما این است که مدیران زیرساخت بسازند، فرصت کار فراهم کنند، تسهیلگری کنند تا راه برای کار فرهنگی دغدغهمندها هموار بشود. ریخت و پاشهای غیر اصولی پول فقط فساد و وابستگی به بار میآورد.
شش. کار فرهنگی خیلی صبر میخواهد، کم پیدا میشود کار فرهنگی که هم زود تولید بشود و هم زودبازده باشد. رفتار خیلی از مدیران و مسئولان فرهنگی کشور اما رفتاری است که تویش صبر معنا ندارد. مشکل را میبینند، بعد دنبال کسی میگردند که با یک کار فرهنگی فوری مشکل را بر طرف کند. اینها مسالههای فرهنگی مسالههایی کوتاهمدت میبینید، کار فرهنگی اما صبر و مداومت میخواهد.
اگر فعالین فرهنگی باید کارشان درست باشد و با کیفیت کار کنند و قله باشند، مسئولین باید چه کار کنند و چه طور باشند؟
وقتی دشمن مجهز است و همه تجربه و توانش را پای کار مخالفت با انقلاب اسلامی آورده، مدیران و مسئولین فرهنگی باید چطور شب و روز بگذرانند؟
یادم میآید یک بار در کتاب دغدغههای فرهنگی خواندم که رهبری گفته بودند: مساله فرهنگ در جامعه از آن چیزهایی است که گاهی خواب را از چشم من میگیرد.
این آقایان مدیر و آقایان مسئول، چطور آب خوش از گلویشان پایین میرود و خواب به چشمشان میآید؟
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سنگین ترین باری که روی دوش پیامبر بود...
ما هم در کارهامون ثابت قدم هستیم؟! پای کار خدا چطور؟!
📗 سوره هود ،آیه 112
🔸آیه ای از جزء قرآن کریم از زبان حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته
#قرآن_کتاب_فراموش_شده
#قرآن_ترجمه_ملکی
#ماه_رمضان
#روز_دوازدهم
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚
@ketabresan
برای پهلوانهای زمین فرهنگ نه بچهننهها
.
من میگویم باید سخت کار کرد، باید عالی بود، باید کار فرهنگی در سطح قله انجام داد آن وقت بعضی از دوستان میگویند این طور حرف زدن، آدمها را ناامید میکند، باعث میشود جوان کم تجربهای که با دل پاک، تازه میخواهد وارد این عرصه بشود، بترسد و کنارهگیری کند.
خب کنارهگیری کنند، به جهنم.
آن فعال فرهنگی که با تذکر و نقد من بخواهد چنان بترسد که میدان را خالی کند، همان بهتر که از اول اسم فعال فرهنگی جبهه انقلاب رویش نگذاریم.
آن فعال فرهنگی که هنوز نمیداند ما در جنگیم و برای تفریح آمده در خط جبهه انقلاب و با هشدار من رنگش میپرد و تصمیم میگیرد کار نکند، همان بهتر که برود پی چیدن اسباببازیهایش توی خانه پدری.
آن فعال فرهنگی که میخواهد بترسد، قهر کند، یک گوشه بنشیند و گریه کند، همان بهتر که از اول کار، برچسب فعال فرهنگی را از رویش برداریم.
ما وسط جنگیم، این را میفهمید؟ جنگ. یعنی داریم زخم میخوریم، خون میدهیم، خاک میدهیم، یعنی سنگر به سنگر داریم جان میکنیم تا دشمن جلو نیاید، یعنی خواب نداریم، یعنی خوراک نداریم، یعنی داریم رفقایمان را یکی یکی از دست میدهیم. این میدان ماست. میدانی که سختتر از جنگ با تیر و ترکش است. میدانی که قیافه دوست و دشمن گاهی شبیه هم میشود، گاهی تیر دشمن از موسسه و سازمان خودی به ما میخورد، گاهی کسی با قیافه خودی وسط جمع دوستان انتحاری میزند. ما اینجا داریم میجنگیم. اینجا جای آنهایی که فقط در ساعت اداری میخواهند کار فرهنگی کنند نیست. اینجا جای بچه ننههای خوش ژست فرهنگی نیست. اینجا جای بهانهگیری و نازداری نیست.
ما وسط جنگ سرباز و سرداری میخواهیم که بفهمد همه این نقدها و فریادها برای زنده ماندن است. دردها را ببیند، نقدها را بشنود اما پا پس نکشد، بیاید جلو و بگوید من مرد این میدانم، مرد کارهای سخت، میخواهم کار کنم و به کمتر از قله هم راضی نیستم و نقدها را به جان میخرم.
این آدم همان کسی است که امروز جایش در جبهه فرهنگی انقلاب خالی است. آدمی که نقدها برایش چراغ راه است نه سنگ مسیر. آدمی که میخواهد کار کند و از حرف دوست و دشمن به نفع بهبود کارش استفاده میکند.
اگر قرار است من فریاد از کار فرهنگی سخت بزنم و در نتیجهاش یک عده بترسند و نیایند، به خاطر انقلاب این کار را میکنم و فحشش را هم میخورم.
مهد کودک فرهنگی که راه نیانداختهایم بیاییم قربان صدقه همدیگر برویم و مراقب باشیم حرفها به تریج قبای کسی برنخورد. این قدر که تا امروز بچههای انقلابی لای پر قو و دور از نقد و فضای واقعی میدان بزرگ شدند، کجای دنیا را گرفتند؟ چقدر از بینشان آدمهای الگو و قابل اتکا بیرون آمد.
داریم چه کار میکنیم با این همه خالهبازی که راه انداختهایم؟ انگار کاسه گدایی برداشتهایم و وسط کوچه و خیابان دنبال یکی میگردیم که بیاید و با ما همراه بشود، حتی اگر یک بچه تازهپای این حوزه باشد.
بیایید و کلاهتان را قاضی کنید. شما اگر یک شرکت خصوصی داشتید، اگر نان شبتان گره خورده بود به کاری که این شرکت میکند؟ اگر کلی بدهی پشت سرتان بود و امید شما برای رد کردنشان فقط همین شرکت بود، آن وقت حاضر میشدید با یک لشکر از این آدمهای تازهکار و ضعیفساز و متوسط شرکتتان را جلو ببرید؟ حاضر میشدید روی مال و سرمایه خودتان اینطور ریسک کنید و کار را به غیر کاردان بسپارید با این شعار که این بچهها اگر اینجا کار نکنند ممکن است اصلا هیچ جای دیگری کار نکنند. انصاف داشته باشید و به حق قضاوت کنید.
چطور دست و دلتان روی مال و سرمایه خودتان میلرزد اما وقتی پای آبروی انقلاب به میان میآید، هر تازه از راه رسیده بچهننهای حق دارد بیاید و به اسم کار فرهنگی هر چه خواست با هر کیفیت نازلی تولید کند؟!
اگر یادداشتهای من دل کسی را آزرده و کسی را از کار در حوزه فرهنگ دلسرد کرده، خدا را شکر، ریزش بعضیها برای انقلاب لازم است.
اگر هم این یادداشتها برای کسی انگیزه ساخته و راه را نشانش داده، باز هم الحمدلله، پهلوانهای عرصه فرهنگ از دل همین همتهای بلند و تنهای فولادی بیرون میآیند.
زمانه با کسی شوخی ندارد که ما بخواهیم کار را شوخی بگیریم.
دوستان عزیز! اگر اهل کار فرهنگی هستید، کمرهایتان را محکم کنید، کفش آهنین بپوشید و خودتان را وقف کنید برای فتح قلهای که تخصصش را دارید.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
17.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 گمراهی بیپایان
تصویرسازی خداوند از جایگاه گناهکاران
📗 سوره ابراهیم ،آیه 18
🔸آیه ای از جزء سیزدهم قرآن کریم از زبان حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته
#قرآن_کتاب_فراموش_شده
#قرآن_ترجمه_ملکی
#ماه_رمضان
#روز_سیزدهم
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚
@ketabresan
هدایت شده از کتاب رسان 📚
16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ظاهربینی
شما نگاه تون به اتفاقات زندگی تون چطوره؟ عمیق میبینید یا ظاهر بین هستین؟!
📗 سوره حجر ،آیه 33
🔸آیه ای از جزء چهاردهم قرآن کریم از زبان حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته
#قرآن_کتاب_فراموش_شده
#قرآن_ترجمه_ملکی
#ماه_رمضان
#روز_چهاردهم
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚
@ketabresan
هدایت شده از کتاب رسان 📚
17.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠قرآن عزیز پر از دستورالعمل زندگی اجتماعی برای ما آدم هاست
با قرآن میتونیم زندگیمون رو بهشت کنیم
📗 سوره اسراء ،آیه 53
🔸آیه ای از جزء پانزدهم قرآن کریم از زبان حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته
#قرآن_کتاب_فراموش_شده
#قرآن_ترجمه_ملکی
#ماه_رمضان
#روز_پانزدهم
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚
@ketabresan
هدایت شده از کتاب رسان 📚
16.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نگران کننده ترین آیه
تن و بدن آدم میلرزه😱
📗 سوره کهف ،آیه 103
🔸آیه ای از جزء شانزدهم قرآن کریم از زبان حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته
#قرآن_کتاب_فراموش_شده
#قرآن_ترجمه_ملکی
#ماه_رمضان
#روز_شانزدهم
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚
@ketabresan
هدایت شده از کتاب رسان 📚
20.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ما قرار که خدا رو با همهی وجود عبادت بکنیم
و معتقد باشیم که اگر خیری به ما میرسه از خداست و اگر شری هم به ما میرسه از سمت خودمونه
📗 سوره حج ،آیه 11
🔸آیه ای از جزء هفدهم قرآن کریم از زبان حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته
#قرآن_کتاب_فراموش_شده
#قرآن_ترجمه_ملکی
#ماه_رمضان
#روز_هفدهم
🔻به ما بپیوندید🔻
کتاب رسان | شبکه کشوری توزیع کتاب📚
@ketabresan