eitaa logo
⚑🇮🇷🇵🇸بلاغ مبین(محمدرضامزده ای)
253 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
17هزار ویدیو
107 فایل
اینجا برای تبلیغ دین مبین و دفاع از انقلاب خمینی کبیر که مقدمه ظهوراست، می باشد. سلام بر خامنه ای عزیز و بر شهداوسرداردلها وشهید رئیسی وسیدمقاومت و همه محبین اهل بیت علیهم السلام وپدرعزیزم خادم الحسین حاج غلامرضامزده ای صلوات @mohammadrezamazdei
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیداری ملت
🔴 اجرای #تک_خوانی یک دختر در مراسم گرامیداشت شهدای مدافع حرم! در اقدامی عجیب در مراسم سالگرد شهادت شهید همدانی و گرامیداشت شهدای مدافع حرم گروه سرودی از #دختران که چادر نیز برسر داشتند به همراه تک خوانی یکی از دختران، به اجرای سرود پرداختند! مسئولین برگزاری این مراسم، #اعتراض مردم و خانواده های شهدا را بی پاسخ گذاشتند. گفتنی است جریان نفاق در کشور، میخواهند بعضی از شؤونات اسلامی را به وسیله مقدسات، مورد هجمه قرار دهند. 🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
🍁 طلبه ای که به لوستر های حرم امیر المومنین داشت. فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : 👈 یکى از هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . ⬅️ روزى از روى و فشار روحى کنار ضریح مطهّر (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ⁉️ 👈 شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :👈به آسمان رود و کار آفتاب کند .👉   🔺پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد :زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید ‼️ ⬅️ دوباره حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم . 🔺 اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: 👈به آسمان رود و کار آفتاب کند👉 پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .   👈 وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . 📌 مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .   فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ⁉️ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست . 👈 نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .   چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ ⚠️ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ،   شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . ❌ طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند  طلبه گفت : از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : 🍃به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند🍃 ✅ وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ⁉️   🌐 منبع : پایگاه عرفان شیخ حسین انصاریان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ─┅═◇❁ @shiaAlawi❁◇═┅─ 🍃 🍂 🍃 🍂🍃 🍃🍀🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
هدایت شده از صدای حوزه‌
🔊 به هر دو موضوع اعتراض کنید: هم اغتشاش‌، هم گرانی 🏷 حجت‌الاسلام #انجوی‌نژاد مسئول کانون رهپویان وصال و دبیر جبهه فرهنگی انقلاب فارس: 🔹مردم در مراسم راهپیمایی روز پنجشنبه شیراز در کنار «محکوم کردن اوباش و اغتشاش‌گران»، «اعتراض به دخالت عمال بیگانه در مطالبات به‌حق مردم» و «دفاع از حریم ولایت»،‌ دست‌نوشته‌هایی با این موضوعات را هم با خود بیاوردند: «اعتراض به سیاست‌های نئولیبرالی دولت که روزبه‌روز فاصله بین فقر و غنا را بیشتر می‌کند»، «مطالبه یک مسیر صحیح و قانونی برای اعتراضاتی که هربار با امنیتی شدن فضا فراموش می‌شوند»، «مطالبه از نمایندگان مردم در مجلس برای دوری از توئیت‌زنی و پیگیری درد حقیقی مردم همراه با شفافیت عملکرد» و «مبارزه با فقر و بی‌عدالتی» #اعتراض #گرانی #اغتشاش 🔊 کانال صدای حوزه 🎧 @Sedayehoze
این عفریته وطن‌فروش هم توئیت زده می‌گوید این لات چاقوکشی که ۲ بسیجی را در مشهد به قتل رساند و ۴ نفر را زخمی کرد، هیچ گناهی ندارد و جمهوری اسلامی می‌خواهد فقط به خاطر اعتراض، او را ⁧ ⁩ کند. ‏البته راست هم می‌گوید. در مرام و مسلک این جماعت داعشی، ⁧ ⁩ بدین صورت است! 📡 @News_Fath
♻️ چند نکته در مورد یک اقدام تعجب برانگیز تیم رسانه دولت 🔰متأسفانه حساب اینستاگرامی رئیس جمهور، بعد از یازده ماه دوباره شروع به فعالیت کرده است❗️ چند نکته: 1️⃣ پس از آنکه اینستاگرام، در فتنه سال گذشته مانند یک علیه جمهوری اسلامی فعالیت کرد، آیا پس از یازده ماه، دوستدار و طرفدار جمهوری اسلامی شده است که دوباره دست به سوی آن دراز شده است؟!!! 2️⃣ این اقدام، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در حقیقت، زیر سوال بردن یک تصمیم صحیح و معقولانه حاکمیتی است. وقتی حساب کاربری رئیس جمهور این تصمیم نظام و اصل استقلال و امنیت ملی را زیر پا بگذارد، از مردم عادی چه انتظاری داریم⁉️ 3️⃣ این اقدام، در حقیقت، به نوعی اینستاگرام و تبلیغ استفاده از از سوی بالاترین مقام اجرایی کشور است! آیا چنین چیزی در شأن ریاست جمهوری اسلامی ایران است؟! 4️⃣ این اقدام یعنی کشوری که ابرقدرت ها را به زانو درآورده، خود را به اینستاگرامی می داند که به صورت علنی بارها در مقابل او کشیده و با محتوای فاسد و پر از فحشاء، زندگی میلیون ها نفر از مردم و خانواده ها را کرده است! 5️⃣ فعالیت مقامات جمهوری اسلامی در اینستاگرام به نوعی است! ما اینستاگرام را بسته ایم که شرّش را از سر کشور و ملت کم کنیم، آنگاه وقتی مقامات ما در آن فعالیت می کنند، مردم چگونه این را می توانند هضم کنند؟ ⚠️از همین رو، مشاهده می کنیم که بسیاری از کاربران فضای مجازی، به فعالیت دوباره حساب رئیس جمهور در اینستاگرام کرده اند. 👈 یادداشت‌های حمید رسایی را   اینجا   بخوانید⚑ 🏴@mrmazdei🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ۱- زمانی معروف به بود! ۲- کسی با به سوئ مدیریت و ظلم مخالف نیست، که وظیفه است! ۳- مسلمان در هم پایبند ضوابط دینی است! ۴- «» یعنی چه؟ ۵- روشهای اعتراضی شایسته نیست! ۶- شیری که می‌توانست نیاز هزاران نیازمند را مرتفع سازد روی زمین بریزید، خدا راضی است؟ بهوش باشیم ۷- از کفت بیرون کند!
💠 شاگردان عدالتخواه علی(ع) 2️⃣ عمار (بخش اول) 🔺یکی از مهمترین تلاش های (ع) خصوصا در ، تربیت یک کادر تشکیلاتی و بواسطه آنها بود، تا بتواند تا آنجا که میشود دین الهی را کند. یکی از عرصه های مهم کنشگری اصحاب، مربوط به مبارزه با ، و ها بود. در یادداشت قبل، کنشگری ابوذر مرور شد و اکنون جناب عمار. 🔺انساب الاشراف نقل میکند: عثمان از بیت المال جواهری را برای خانواده اش برداشت و مردم به او اعتراض کرده و با تندی با او برخورد کردند. خشمگین شده و در خطبه ای گفت: ما نیازمان را از بیت المال برمیداریم، هرچند برخی از این کار خوششان نیاید و هیچ کس هم نمیتواند اعتراض کند. (لَنأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ و إن رَغِمَت انوفُ أقوام) 🔸 به عثمان گفت: چنین نکن چرا که کارت به جاهای باریک میکشد و جلوی تو را خواهند گرفت. (إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ و يُحالُ بَينَكَ و بَينَهُ‌) 🔸 نیز به او گفت: من اولین کسی هستم که این کار تو را نمیپسندم و به آن خواهم کرد. (اشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوَّلُ راغِمٍ مِن ذلِك) اینجا بود که عثمان عصبانی شد و دستور داد عمار را حسابی بزنند. 🔺الامامة و السیاسة نقل میکند: عده ای از اصحاب پیامبر جمع شده و شروع به نوشتن یک نامه کردند و در آن به ها، ، بی عدالتی ها و انحرافات عثمان اشاره کردند. 🔹نامه که تمام شد، نویسندگان نامه(ده نفر از اصحاب مانند ، ، ، و...) به سمت عثمان حرکت کردند تا نامه را به او داده و نسبت به مشی او اعتراض کنند. 🔹نامه به دست عمار بود و در مسیر رسیدن به عثمان، یک به یک از آن اصحاب، خود را از جمع جدا کردند تا آنجا که عمار خود تنها ماند. (وَ الكِتابُ في يَدِ عَمّارٍ، جَعَلوا يَتَسَلَّلونَ عَن عَمّارٍ حَتّى بَقِيَ وَحدَه / نقل دیگر: فَلَمّا بَلَغوا البابَ نَكَلوا إلّا عَمّارَ بنَ ياسِر) 🔹همه ترسیده بودند و عقب کشیدند و تنها ماند، تا بار دیگر به تنهایی هم که شده، در مقابل بی عدالتی ها فریاد بزند، تا بلکه جان های مرده، بیدار بشوند. عمار وقتی نامه را به عثمان داد، عثمان پرسید: افراد دیگری هم با تو بودند؟ عمار گفت: بله، چند نفری بودند که از تو پراکنده شدند. 🔹عثمان گفت: چه کسانی بودند؟ عمار اطلاعات را لو نداد و گفت به تو نخواهم گفت. عثمان عصبانی شد و گفت: پس تو چگونه کردی که از بین آنها، فقط تو نزد من بیایی؟ در نقل انساب الاشراف آمده که عمار پاسخ داد: چون من از همه آنها نسبت به تو هستم. (لِأَنّي أنصَحُهُم لَك) 🔹اما ، داماد عثمان که از بیت المال های هنگفتی گرفته بود، به عثمان گفت: ای امیر! این بنده سیاه، و را علیه تو گستاخ کرده، اگر او را بکشی، برای دیگران مایه خواهد شد و دیگر کسی علیه تو نخواهد کرد. (إنَّ هذَا العَبدَ الأسوَدَ يَعني عَمّارا قَد جَرَّأَ عَلَيكَ النّاسَ‌ و إنَّكَ إن قَتَلتَهُ نَكَّلتَ بِهِ مَن‌ وَراءَهُ‌) خب طبیعی است که پیشنهاد یک که تا خرخره از بیت المال خورده هم باید این باشد. 🔹عثمان دستور داد تا او را بزنند. در نقل ها دارد که آنقدر عمار را زدند تا آنکه شکمش کرده و شد. دارد که اینجا همسر پیامبر او را به خانه اش برد و از او مراقبت کرد. 🔺تاریخ المدینة نقل میکند: 🔸آنقدر عمار را زدند و بر بیضه های او کوفتند که عمار دچار شد و قادر به نگه داشتن ادرار خویش نبود. عمار در واکنش به این اذیت و آزار آنها گفت: 🔸هر چه میکشم از این است. در صدر اسلام به خاطر اسلام آوردنم، آنگونه من را زدند و امروز نیز به خاطر و عثمان اینچنین من را میزنند که حتی قادر به نگه داشتن ادرارم هم نیستم. 🔺قبیله که هم پیمان عمار بودند، وقتی متوجه ماجرا شدند، خشمگین شده و به عثمان گفتند: بدان! به خدا قسم اگر عمار با این ضربه تو کشته شود، ما مردی بزرگ از را به جای آن خواهیم کرد. عثمان پاسخ داد: شما مرد آن نیستید و هیچ غلطی نخواهید کرد. ➕ ادامه...👇 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9