┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
♦️هدیه به فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها)
وقتی حاج شیخ عباس قمی کتاب«سفینة البحار»را نوشتند که «لم یسبقه احد»ودر زمان حیاتش به سختی چاپ شد،در نظر خودش خیلی عالی آمده بود
اما وقتی قصد کرد «مفاتیح الجنان»را تألیف کند منصرف شده بودند که با بودن این همه کتب ادعیه مثل«اقبال سیدبن طاووس»و «زادالمعادعلامه ی مجلسی»وغیره چه لزومی دارد کتاب دعایی بنویسم
ولی بعد به واسطه ارادت واخلاص زائدالوصفی که به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشت، به ذهنش خطور میکند که من کتاب دعایی تألیف کنم وثوابش راهدیه به روح حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نمایم و کتاب«مفاتیح الجنان»را نوشتند.
در اثر اخلاص و ارادت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این کتاب شهرت جهانی پیدامیکندواز نظر چاپ ونشر هیچ کتابی نیست که ازآن سبقت گیردمگر قرآن کریم..
.
.
برگرفته ازکتاب«ماه درخشان؛صاحب مفاتیح الجنان»؛شرح حال معنوی محدث جلیل القدرحاج شیخ عباس قمی
.#حضرتزهرا_سلاماللهعلیها
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
...کوزه آب
🔸حجة الاسلام حاج میرزا علی آقا محدث زاده' فرزند شیخ عباس قمی(ره) نقل فرمود: موقعی که نجف بودم، با برادرم قرار گذاشتیم که به نوبت، هر شب جمعه یک کوزه آب در صحن مطهر حضرت امیر (سلام الله علیه) جهت پدرمان خیرات کنیم.
.
🔸شبی مرحوم پدرم را در خواب دیدم که زبانش نزدیک بود از شدت عطش بیرون بیاید، به پدرم عرض کردم: چه شده؟
.
🔸فرمود: تشنه ام. گفتم: آب اینجا هست بردارید و میل کنید. فرمود: از آب موجود در صحن مطهر می خواهم بنوشم.
.
🔸از خواب بیدار شده و از برادرم پرسیدم: دیشب شما به نوبت خود، آیا عمل کردید یا خیر؟ برادرم گفت: نه! با رفقا گرم صحبت شدم و فراموشم شد در صحن آب را به زائران حضرت برسانم.
#شب_جمعه
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
#پسحالکسانیکهشبانهروزموسیقیگوش
#میکننچطورخواهدبود
🌸☘🌸☘
ابوبصیر از اصحاب امامصادق علیه السلام نقل کرده است که من خدمت امامصادق علیه السلام بودم.
مردی آمد و گفت: یابن رسولالله! در همسایگی من کسانی هستند که #مطرب و #آوازهخوان میآورند، من گاهی به دستشوییای که پشت دیوار همسایه قرار گرفته، میروم.
صدای آوازهخوان را میشنوم و بیش از مقدار لازم آنجا توقف میکنم و از شنیدن آن صدا لذت میبرم، آیا این کار من ناپسند است؟
🌹☘🌹☘
🌾🌺امام صادق علیه السلام فرمود:
این کار را مکن.
مرد گفت: آقا من که نه خودم به مجلس آنها میروم و نه آنها را به خانه خود میآورم، تنها صدای آنها را در دستشویی خانهام میشنوم.
🍃💕امام فرمود:
آیا این آیه از قرآن را نخواندهای:
«ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا»
(اسراء - ۳۶)
همانا گوش و چشم و دل همگی ( در برابر خداوند ) مسئولند.
مرد گفت: یابن رسولالله! این آیه را تا به حال نشنیده بودم، اینک در محضر شما از این گناه استغفار میکنم و تصمیم میگیرم که دیگر این گناه را مرتکب نشوم.
🌹🌱امام فرمود:
برو غسل توبه کن و چند رکعت نماز بخوان بعد از نماز استغفار کن و از خدا بخواه که تو را بیامرزد و اگر با آن حال میمردی چه گرفتاریها که داشتی.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
در كتابي خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعي از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند.
.
از آدمهاي بسيار خوب و مقدّس. روزي با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نميآيد؟ در صورتي كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم.
.
به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
.
جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّستر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود. او هم رفت و بعد از دو سه روزي برگشت.
.
پرسيدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب اينكه من وقتي از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهري بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم.
.
پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهي امام رفتم. كسي آمد و گفتم: به امام بگو فلاني آمده و اذن ملاقات ميخواهد. او رفت و برگشت و گفت:
.
آقا ميفرمايند: شما فعلاً خسته اي، از راه رسيدهاي. برو فلان خانه (نشاني دادند) آنجا مرد بزرگي هست.
ما دختر او را براي شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلي پذيرايي كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام.
.
ميفرمايند: بيا! ميخواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم. گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد. گفت: فرمودهاند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نميآيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبري نيست. نه شهري هست، نه خانهاي هست و نه عروسي. من هستم و صحراي نجف
🔸معلوم شد مكاشفه اي بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز آمادگي براي آمدن امام زمان (علیه السلام) نداريم. يك دختر به ما تزويج كردهاند و ما به خاطر او دست از امام زمانمان برداشتهايم.
.
..................
📚صفیر هدایت شماره ۰۱۶ _ سلسله مباحث معارفی آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🏴#بلاغ_مبین🏴
🇮🇷@mrmazdei🇵🇸
ابوبصیر از اصحاب امامصادق علیه السلام نقل کرده است که من خدمت امامصادق علیه السلام بودم.
مردی آمد و گفت: یابن رسولالله! در همسایگی من کسانی هستند که مطرب و آوازهخوان میآورند، من گاهی به دستشوییای که پشت دیوار همسایه قرار گرفته، میروم. صدای آوازهخوان را میشنوم و بیش از مقدار لازم آنجا توقف میکنم و از شنیدن آن صدا لذت میبرم، آیا این کار من ناپسند است؟
امام صادق علیه السلام فرمود: این کار را مکن.
مرد گفت: آقا من که نه خودم به مجلس آنها میروم و نه آنها را به خانه خود میآورم، تنها صدای آنها را در دستشویی خانهام میشنوم.
امام فرمود: آیا این آیه از قرآن را نخواندهای:
«ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا» (اسراء - ۳۶)
همانا گوش و چشم و دل همگی ( در برابر خداوند ) مسئولند.
مرد گفت: یابن رسولالله! این آیه را تا به حال نشنیده بودم، اینک در محضر شما از این گناه استغفار میکنم و تصمیم میگیرم که دیگر این گناه را مرتکب نشوم.
امام فرمود: برو غسل توبه کن و چند رکعت نماز بخوان بعد از نماز استغفار کن و از خدا بخواه که تو را بیامرزد و اگر با آن حال میمردی چه گرفتاریها که داشتی.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
🏴#بلاغ_مبین🏴
🇮🇷@mrmazdei🇵🇸
درس اخلاقی چنینم آرزوست!👇
️از آیة اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری پرسیدند:
نظر شما نسبت به منابر حاج شیخ عباس قمی چیست؟
با یك دنیا ادب فرمودند: «هر طلبهای را كنار منبر او ببینم و نشستن او را پای موعظه محدّث مشاهده كنم، تا سه روز حاضرم تمام نمازهای واجب خود را به او اقتدا كنم؛ زیرا منابر و مواعظ این مرد، در شنونده ایجاد روح عدالت میكند.»
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
حکایت نقش دو شیر در بالای ایوان نقارهخانه در صحن عتیق حرم امام رضا علیه السلام چیست؟
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔸در این صحنه مردی با ریش و سبیلی بلند، سری تراشیده و لباس سفید بر زمین افتاده و دو شیر بر او مسلط شدهاند. یک شیر سر او را در دهان دارد و شیر دیگر کمر و پهلوی مرد را میدرد. چشمان و دهان مرد از وحشت باز مانده است.
🔸اما ماجرای این شیرها: بعد از جریان اقامه نماز باران در #مرو توسط حضرت رضا علیه السلام و بارانی که بلافاصله باریده شد آن هم در فصل تابستان، محبوبیت امام در بین مردم چندین برابر شد. مامون تلاش کرد در مجلسی این ابهت امام علیهالسلام را بشکند؛
🔸نقل شده است که مأمون در مجلسی که بدین منظور، ترتیب داده بود فردی به نام حمید بن مهران را مامور کرد تا با بی ادبی، امام علیه السلام را به سحر و عوام فریبی متهم کرده، از ایشان طلب کند که معجزه نموده، شیرهای روی پردۀ بالای سر مامون را زنده کنند تا او را بخورند.
🔸امام رضا علیه السلام بلافاصله به نقش شیرهای روی پردۀ پشت سر مأمون اشاره کرده، فرمودند: این ملعون را ببلعید. بیدرنگ، تصاویر به صورت دو شیر زنده ظاهر شدند و او را بلعیدند، به طوری که کوچکترین اثری از وی باقی نماند. بعد دوباره با اشاره امام ، به جای خود برگشتند.
🔸مأمون که از این صحنه به شدت ترسیده بود، گفت: الحمد لله که خداوند ما را از شر حمید بن مهران نجات داد! سپس گفت: یابن رسول الله؛ خلافت متعلق به جد شما رسول الله است و بعد از او شما سزاوار آن هستید. اگر میخواهید، من اکنون خلافت را به شما واگذار کنم.
امام فرمودند:
«من اگر خلافت را میخواستم، به تو مهلت نمیدادم. ولی خداوند به من امر فرموده که تو را به حال خود رها کنم.»
📔عیون اخبار الرضا علیه السلام شیخ صدوق ج۱ ص۱۸۳
#داستان_و_عبرت
#تبرّی
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
⭕️ اول قبر كلينى را بشكافید!
✍🏻 خاتم المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی "رضوان الله علیه" می نویسد:
💠 بعضى از حكام بغداد كه از دشمنان آل رسول (علیهم السلام) بود، وقتى گنبد و بارگاه باعظمت و جلالت كاظمين (عليهما السلام) را مشاهده و شدت علاقه و محبت جماعت را به آن بزرگوار ديد خشمناك شده!
👈🏻 تصميم گرفت كه ضريح قبر آن بزرگوار را #خراب_كند. گفت: اگر اين طايفه شيعه راست مى گويند كه پيشوايان آنان امام و معصومند و بدنشان پوسيده نشده، قبر را خراب كنيد...
🔸اگر راست بود و بدن آنها [صحیح و سالم] مانده، دوباره قبر را درست مى كنيم و گرنه مردم را از اجتماع در اطراف اين قبر جلوگيرى مى كنيم.
🔹بعضى گفتند: در كنار اين قبرها، قبرى است متعلق به يكى از #علماء_شيعه كه معروف است و اسم او محمد بن يعقوب كلينى است كه شيعه را به او اعتقاد زيادى است.
👈🏻 اول قبر او را بكنيد! اگر بدن او نپوسيده بود، بدانيد كه قبر اين دو امام هم نپوسيده و ديگر احتياجى به خراب كردن و تعمير كردن ندارد.
- پس امر كرد قبر مرحوم كلينى را كندند و ديدند بدن آن عالم جليل بدون تغيير، #تازه_مانده مانند كسى كه يك ساعت پيش دفن شده.
🔸پس حاكم امر كرد به تعظيم آن قبر و روى آن قبه عظيمى بنا كرد پس محل زيارت مومنين گرديد.
📎منبع: فوائد الرضويه، ص۶۵۸.
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
وصیت فرهاد میرزا بر تشییع غریبانه وی در کاظمین توسط چهار حمال
حاج فرهاد میرزا، پسر عباس میرزا -ولیعهد فتحعلی شاه و عموی ناصرالدین شاه- از دانشمندان نامی اسلام است در سال 1300 هجری صحن و رواق و گنبد و تزئینات حرم و صحن مقدس حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) را به هزینه خود تعمیر نمود.
بعضی به او اشکال کردند که شما از جملهی علمائید و مؤلف کتب قمقام و جام جم و غیره میباشید؛ چرا یکصد هزار تومان (معادل یکصد هزار مثقال طلا) از اموال خود را در راه ساخت حرم، مصرف نمودید؟
پاسخ گفت: ثروتمندان، دارایی خود را ذخیره میکنند و من دارایی خود را نزد حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد(علیهما السلام) و حضرت سید الشهدا علیه السلام و در کتاب قمقام، پس انداز کردهام.
فرهاد میرزا در سال 1305 در تهران مریض شد و چون در وقت احتضارِ وی، اکثر بزرگان در اطراف او جمع شدند، فرمان سکوت داد و گفت: از جمله وصایای من این است که: پس از مرگم، مرا غسل و کفن کنید و به هر تشریفاتی که مایلید در تهران و شهرهای دیگر تشییع نمایید و مرا در کاظمین، در حجرهی شخصیای که در صحن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای خود ساختهام دفن نمایید و به فرزندان خود گفت: میدانم که اگر مردم مطلع شوند، در بغداد برای من تشییع بینظیری بر پا خواهد شد، در این صورت من از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام خجالت میکشم و دوست دارم تشییع من مثل تشییع موسی بن جعفر علیه السلام غریبانه باشد!
لذا هنگامی که به نزدیک بغداد رسیدید، جنازهی مرا بر روی تخته پارهای بگذارید و آن را چهار نفر حمال بدون هیچ تشریفاتی بردارند و به صورت یک نفر غریب دفنم کنید. فرزندان به دستور او عمل کردند، اما همینکه به بغداد رسیدند، دیدند که به یکباره از سمت کاظمین جمعیت زیادی با عَماری و پرچمها به استقبال جنازه آمدند.
فرزندانِ آن مرحوم سفارش آن بزرگوار را به مردم گفتند، اما متولی باشی(متولی حرم) گفت: این دستور حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است. آن حضرت در خواب به من امر کردند که با جمعیت و تشریفات بروید و جنازه حاج فرهاد را بگیرید و با عزت تمام تشییع کنید[1].
[1] منتخب التواریخ
#داستان_و_عبرت