#خاطره
✅ توی چای بچه ها نمک می ریخت ( از خاطرات شهید حسین مشتاقی )
🔹اما با این همه شوخ طبعی سر نترس و شجاعت خاصی داشت.
همان طور که خوش خنده بود و بچه ها را می خنداند. پای روضه های اباعبدالله خیلی نمکی گریه می کرد.
🔹حاضرم قسم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، اولین عکس العمل شان لبخند است.
🔹با اینکه با همه شوخی می کرد و خلاصه اذیت و آزارش به بچه ها رسیده بود. اما همه دوست اش داشتند. مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم بخوریم، بی سر و صدا می رفت و نمک می ریخت توی لیوان چای، آب معدنی بچه ها را برمی داشت و کلا آرام و قرار نداشت).
⬛️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb
#خاطره
🔷 توی خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند.
🔹حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه.
وضع عجیبی شده بود.
🔹توی این گیر و دار حاج حسین خرازی بیسم چی را صدا زد و گفت: هر جور شده با بی سیم، محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن.
🔹تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بیسیم را گرفت و با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده میشه چند خط روضه حضرت زهرا برام بخونی؟تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که حاج حسن از هوش رفت!
🔹نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند. خط را گرفته بودند. عراقی ها را تار و مار کرده بودند. با توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) گره کار باز شده بود.
مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔷جعفر طهماسبی از تخریبچیان دفاع مقدس نقل میکند:
روزهای آخر آبان ماه سال ۶۵ مصادف با ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت و امام صادق علیهالسلام بود.
🔸بخشی از رزمندگان تخریب در منطقه عملیاتی کربلای۲ در پیرانشهر و تعدادی هم مشغول مینگذاری در جزیر مجنون مقابل خط پدافندی لشکر ۱۰سیدالشهداء بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچههای تخریبچی هم کنار رودخانه «دِز» در حال تمرین غواصی و آموزشهای آبی و خاکی بودند.
🔹شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهمالسلام فرصتی شد تا نیروهای تخریب در حسینیه الوارثین جمع شوند. جشن باشکوهی به پا شد. آنجا هم بحث این بود که بچهها حین سرود خواندن دست بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخواندم اصراری بر کف زدن نداشتم و شهید زینال حسینی هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچهها نداشت.
🔸در حین سرود خواندن بعضیها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه محمد مرادی جلسه را دست گرفت. ابتدا یک «آه» کشید تا همه توجهها را به خودش جلب کند و بعد دستهایش را بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یک عده از همراهانش هم همراهی کردند و جلسه را از دست ما گرفت. آن شب بچهها خیلی شاد بودند.
شهید محمد مرادی در دی ماه سال ۱۳۶۵و در عملیات کربلای ۵ به عنوان تخریبچی، در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل منطقهای به نام پنج ضلعی به شهادت رسید.
✍🏻 #اعزام_سخنران: جهت برگزاری مجلس جشن یا روضه خانگی و برای درخواست #سخنران میتوانید عدد ۳۵ را به سامانه پیامکی
۹۰۰۰۷۲۱۲ارسال بفرمایید. ⚪️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔹اعیان و اشراف آمده بودند دیدن امام. هرکدام با هدیهای گرانقیمت؛ پیرمرد آخر مجلس از راه رسید.
هدیهها را که دید از خجالت سرش را پایین انداخت.
گفت: «از مال دنیا چیزی ندارم؛ اما سه بیت شعر دارم در عزای جدّتان حسین علیه السلام؛ هدیه میکنم به شما»
🔹امام کاظم علیه السلام هدیهاش را پذیرفت، دعایش کرد، بعد هم هرچه هدیه آورده بودند به او بخشید...
منبع: مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.
☑️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔹سکوت را زن شکست، طاقت نیاورد. فضای خانه انگار بر سینه اش سنگینی می کرد. گفت: «تا کی می خواهی بنشینی و فکر کنی؟ خب گناه که نکردیم! هر سال می توانستیم، امسال دیگر نمی توانیم، ان شاءاللّه سال بعد، از خودشان بخواه تا دوباره دستمان را بگیرند و ما خیمه ی عزایشان را بر پا کنیم...
🔹مرد انگار از خواب عمیقی بیدار شده، با بهت و حیرت به زن خیره شد. بعد از چند لحظه، سرش را به چپ و راست تکان داد، چنگی به موهایش زد و گفت: «استغفراللّه ربی و اتوب الیه! چرا نمی فهمی زن؟! مردم توقع دارند، هر روز از من سؤال می کنند، جلسه ی روضه جا افتاده؛ دیگر نمی شود، هر سال بوده، امسال را بی خیال شویم؟ من حتما باید یک راه چاره ای برایش پیدا کنم و این روضه امسال برگزار شود.»
🔹زن دوباره گفت: «مردم که از وضع ما باخبرند؛ می دانند آن خدا نشناس ها مال تو را بردند و تو امسال ورشکست شدی پس دیگر خجالت...»
🔹صدای باز شدن در خانه، حرف زن را قطع کرد؛ هر دو چشم گردانند. پسر جوانشان در آستانه ی در بود. نگاه مادر که به قامت رعنای جوانش افتاد، فکری به سرعت به ذهنش رسید؛
♨️ ادامه داستان از اینجا مطالعه فرمایید.♨️
🔻شما میتوانید با ارسال عدد ''۳۵'' به سرشماره ۱۰۰۰۰۷۲۱۲ ، جهت اعزام سخنران در #سراسرکشور به جشن و روضه خانگی اقدام کنید.
⬛️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔷 سید محمود مرعشی نجفی فرزند آیتالله مرعشی نقل میکند:
🔹یک شب پدرم به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت میشود و مهمانی طول میکشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه میشوند. جوان با تحکم میگوید: شیخ از کجا میآیی؟ ایشان هم جریان را توضیح میدهند؛ جوان مست میگوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه میآورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و میگوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گردن من! پدرم میگفت؛ نشستم روی گردن این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانههایش تکان میخورد و مرا هم تکان میداد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش میکند، روضه را خلاصه کردم. گفت شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خب سردم شده... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.
🔸ابوی میفرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت میآمد.
🔸این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت میکردند و محاسن بلندی داشت و عرقچین و عبا میپوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.
☑️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔹نقل شده که روزی در مجلس درس خارج فقه، یکی از طلاب از مرحوم آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی پرسشی کرد و ایشان نیز پاسخ داد.
🔹اما طلبه قانع نشد و دوباره پرسش خود را تکرار کرد. مرحوم تبریزی پاسخ او را به بعد از ساعت جلسه درس موکول کردند؛ اما طلبه گفت مگر اینجا جلسه #روضه است که فقط یک نفر سخن بگوید و بقیه شنونده باشند؟ (کنایه از اینکه چرا جواب نمیدهید)
اینجا مجلس مباحثه و گفت و گو است.
🔹اینجا بود که مرحوم تبریزی بغضی کردند و فرمودند: من اول نمیخواستم #مجتهد شوم، میخواستم روضهخوان شوم. خدا میداند خدمت به دستگاه آقا سیدالشهدا(علیهالسلام) چقدر فضیلت دارد. ای کاش تمام این جلسات درس و بحث، برای من به حساب جلسات #روضه نوشته شود.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه و درخواست اعزام سخنران عدد 251 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔷 یکی از دوستان هیئتی #شهید_محمدخانی رفاقت او با امام حسین(علیهالسلام) و شهدا را یادآور میشود و میگوید: محمدحسین محمدخانی دو تا رفاقت خیلی جدی داشت. یکی رفاقت با شهدا و یکی رفاقت با امام حسین (علیهالسلام) و همه زندگی اش را پای این دو رفاقت گذاشت.
🔹گاهی پیش میآمد که هیئت مشکل مالی داشت و پول در جیب بچهها نبود. میگفت هر کس هر چه دارد بدهد برای هیئت. یا روش او برای جذب کمک برای هیئت این بود که بعد از مراسم میکروفن به دست میگرفت و میگفت:
🔸دستگاه امام حسین (علیهالسلام) به پول من و تو نیاز ندارد، ولی این جا فرصتی است تا به مال خودمان برکت بدهیم. با هر چه که داری و در توانت هست به هیئت کمک کن.
🔹امین قانعی با بیان اینکه تمام زندگی شهید محمدخانی امام حسین (علیهالسلام) بود، به ذکر خاطرهای از او میپردازد و میگوید: بعد از عروسی محمدحسین با برادرم و یکی دیگر از دوستان به صورت خانوادگی به منزلش در تهران رفتیم. اولین کاری که در این دیدار به خواست شهید محمدخانی کردیم این بود که روضه خواندیم و سینه زدیم. چهار نفر هم بیشتر نبودیم. بعد هم برای ما پیتزا خرید و شام روضه را خوردیم!
🔸یک شعری بود که محمدحسین همیشه میخواند. میگفت: داریم با حسین حسین پیر میشویم؛ خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم. به واقع هم همین طور بود.
🔖 شما نیز میتوانید جهت مشارکت در برگزاری جشن یا روضه مجالس خانگی مبالغ و نذورات خود را به شماره کارت زیر واریز نمایید:
6037997750007206⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔷 بیان خاطرهای از دوران سخت برگزاری جلسات روضهخانگی از زبان حاج مهدی سلحشور؛
🔹انقلاب که شد، 8 ساله بودم.
دقیقا چندسال قبل از انقلاب در سال 1357
یادم است حاج اقا فرج الله(سلحشور) آمدند منزل و خیلی ناراحت و بهم ریخته بودند.
🔹پیگیر شدیم متوجه شدیم ساعتها رفته بودند کلانتری محل معطل شده بود، که اجازه بگیرد ما یک #روضه_خانگی بگیریم!
🔹یک قرار داد ترکمنچای هم امضا کرده بود که ما یک روضه بگیریم؛ چند بند آن قرار داد این بود:
1. جمعیت افراد مجلس نباید بالاتر از 15 نفر باشد
2. استفاده از بلندگو مطلقا ممنوع
3. حرفهایی که خلاف نظام شاهنشاهی باشد ممنوع
4. کل جلسه باید در نیم ساعت به اتمام برسد
🔸یک پاسبان هم درب منزل می ایستاد که مراقب رعایت این موارد باشد...
🔸چه کسی ما را از آن ذلت و حقارت به جایگاه فعلی در برگزاری مجالس و هیئات رساند؟
🔸ما باید قدردان خونهایی که در راه شکل گیری این جلسات ریخته شده باشیم و همواره یاد شهدا و امام راحل را در جلسات روضه زنده نگه داریم.
🔻شما میتوانید با ارسال عدد 213 به سرشماره 100007212 ، جهت اعزام سخنران در سراسر کشور به روضههای خانگی اقدام کنید.
☑️ مجموعه فرهنگی تبلیغی ثاقب
📡 با ما همراه باشید
🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔶 رفته بود از عطاری سر کوچه چیزی بخرد. توی راه روضه خوان محل را دیده بود که یک دستمال دور سرش بسته. دوان دوان برگشت و به پدرش گفت: بابا، شیخ کاظم یک دستمال دور سرش پیچیده، دندان درد گرفته!
🔸پدر سرش را انداخت پایین و اشک توی چشمانش جمع شد. دختر مانده بود چه گفته که این طور پدر را ناراحت کرده.
🔸نه دخترم، شیخ در خانه همسایه روضه خوانده، برای همین ریشش را تراشیده اند. حالا هم برای اینکه کسی نفهمد، دستمال دور سرش بسته است.
🔸کار آژان های رضاخان بود. با هر کسی که روضه می خواند. بعد از اینکه با مشت و لگد از او پذیرایی می کردند، ریشش را می تراشیدند تا خجالت بکشد و دور روضه خوانی را خط بکشد.
🔻چنانچه شما هم مایلید به این جمع بزرگ خانواده هایی که توفیق پیدا کردهاند جشن یا روضهی خانگی برگزار کنند،بپیوندید، جهت دعوت از سخنران عدد 213 را به سرشماره
100007212ارسال بفرمایید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir
#خاطره
🔷 خاطره ای از حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مجلس روضه
🔹مرحوم آیت الله سیبویه که از عالمان ربانی و از عاشقان و دلسوختگان ائمه(علیهمالسلام) بودند، نقل میکنند:
🔸در خانه مان هر هفته، جلسه روضه خوانی برقرار بود و افراد بزرگواری، جهت ذکر توسل و منبر تشریف می آوردند. یک هفته، جناب آقای حاج عبدالزهراء و آیت الله سید محمد کاظم قزوینی در جلسه حضور پیدا کردند.
🔸هردو برای رفتن به منبر، به یکدیگر تعارف می کردند. در نهایت، آیت الله قزوینی، خطاب به آقای حاج عبدالزهراء فرمودند:
▪️«مگر دیشب مادرم زهرا(سلاماللهعلیها) شما را به منبر نفرستادند؟!» بعد از اینکه از ایشان سؤال کردیم، معلوم شد که هر دو این عزیزان شب قبل، خواب دیده بودند که حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها)، در جلسه روضه حضور دارند و مرحوم آقای عبدالزهراء را، حضرت به منبر فرستاده اند.
▪️آنها می گفتند که روضه خوان و مداح جلسه را، خود اهل بیت (علیهمالسلام) تعیین می کنند.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در ایام فاطمیه و درخواست اعزام سخنران عدد 213 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir 💠 سکوهای ثاقب در فضای مجازی: شنوتو | سایت | ایتا | آپارات | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله | یوتیوب | توییتر | روبینو
#خاطره
🔷 ارادت شهید علی اصغر حاجی غلام زاده به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
🔹شب عملیات والفجر هشت، وقتی غواص های لشکر برای اعلام وضعیت به طرف جزیره ام الرصاص رفتند؛ خبری از آنها نشد، علی اصغر پیش قدم شد برای آوردن خبر. آخرین خبر، خبر خودش بود.
🔹با دشمن درگیر شده بود. صدایش از توی بی سیم می آمد. آخرین کلام کلامش سه بار سلام به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و نوای سوزناک مادر بود.
🔸بیتاب روضه بود و تا روضه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را میشنید به هم می ریخت. میگفت: تنهاترین چیزی که طاقتش را ندارم روضه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) است.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در ایام فاطمیه و درخواست اعزام سخنران عدد 213 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir 💠 سکوهای ثاقب در فضای مجازی: شنوتو | سایت | ایتا | آپارات | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله | یوتیوب | توییتر | روبینو
#خاطره
🔷 کاش یک روضه خوان بودم
🔹یک بار، شخصی محضر علامه رسیده بود، اما ایشان را نمی شناخت و به همین سبب، سخنان ناپسندی گفته بود.
🔸وقتی فهمید شخصی، که روبه روی او نشسته علامه طباطبایی است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و به ایشان گفت: من گمان نمی کردم که شما حضرت علامه طباطبایی باشید و از ظاهرتان این گونه تصور کردم که یک روضه خوان هستید.
🔹علامه فرمود: «ای کاش بنده یک #مرثیه_خوان حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) بودم، همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام با یک مرثیه خوانی امام حسین(علیهالسلام) برابری نمیکند.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در ایام فاطمیه و درخواست اعزام سخنران عدد 213 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید 🆔 @msagheb_ir 💠 سکوهای دیگر ثاقب در فضای مجازی: شنوتو | سایت | ایتا | آپارات | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله | یوتیوب | توییتر | روبینو
#خاطره
🔷 روضه خانگی مقام معظم رهبری
🔹 آیتالله ادیب یزدی:
🔸مقام معظم رهبری همیشه روضه خانگی برگزار میکنند و فرمودهاند که بسیاری از مشکلات خود را در همین #روضههای_خانگی حل میکنند و به مادر سادات متوسل میشوند.
🔸یکی از خاطرات شیرین عمر من حضور در یکی از #روضههای_خانگی مقام معظم رهبری است؛ خضوع و خشوع ایشان در برابر روضهخوان و روضه عجیب بود.
🔹مراسم روضه با حضور چند نفر از اعضای بیت برگزار شد. صندلی آوردند تا بر روی آن بنشینم که برای من نشستن بر روی صندلی در محضر ایشان که استاد من هستند سخت بود و آن را بیادبی میدانستم چراکه من یک طلبه و شاگرد مقام معظم رهبری هستم.
🔸آقا فرمودند که بفرمایید روی صندلی بنشینید. اجازه خواستم که روی صندلی ننشینم، اما ایشان اصرار کردند؛
🔹این رفتار نشاندهنده بزرگواری ایشان در برابر روضهخوان امام حسین(علیهالسلام) است که خودشان بر روی زمین و من طلبه را بر روی صندلی مینشانند.
🔸پس از سخنرانی روضه را شروع کردم، همین که شروع کردم به گفتن السلام علیک یا اباعبدالله، دیدم آقا شروع کردند به اشک ریختن و منقلب شدم و روضه را خلاصه کردم.
🔹پس از اینکه نشستم تا مداحی صورت گیرد، حضرت آقا فرمودند که چرا روضه را خلاصه کردی؟ گفتم که طاقت دیدن اشکهای شما را ندارم.
🖇حضرت آقا به شدت به روضه خانگی پایبندند و در همه شهادتهای حضرات معصومین(علیهمالسلام) در منزلشان برنامه روضهخوانی دارند.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در ایام فاطمیه و درخواست اعزام سخنران عدد 213 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir
#خاطره
🔷 جلسه روضه حاج آقا مصطفی خمینی
🔹آقای شهابالدین اشراقی، داماد امام، نقل میکنند که ما در نجف حس کردیم امام غم درگذشت پسرش را در درون میریزد و هیچ زاری و عکسالعملی ابراز نمیکند.
🔸نگران شدیم که این خودداری از گریه باعث خطر جانی برای امام شود، به مناسبتی یک مجلس #روضه_خانگی و ذکر مصیبت ترتیب دادیم.
🔹تا روضهخوان مشغول به روضه و ذکر مصیبت شد حضرت امام طبق عادت معمول به شدت مشغول گریه شد.
🔸امام خوش گریه بود و حق روضه را خوب ادا میکرد. دستمال بزرگی هم داشت که با آن اشکهایش را پاک میکرد.
🔹در این بین که امام مشغول اشک ریختن بود، روضه خوان گریزی به شهادت آقا مصطفی زد. شاید تصور میکرد به سبک شدن غصه امام کمک میکند، ولی امام به محض شنیدن اسم آقا مصطفی ساکت شد و خودش را جمع و جور کرد و صاف نشست و دیگر گریه نکرد. کاری که برای هر کسی میسر نیست.
🔸این نشان دهنده روح و روحیه قوی و صلابت امام در برابر حوادث بود و همین قدرت و مقاومت امام بود که انقلاب را به مقصد رساند و هشت سال در برابر حمله رژیم بعث عراق و خصومتهای جانکاه دشمنان مقاومت کرد.
🔹شهادت مرحوم آقا مصطفی یک ضایعه بود ولی به سود انقلاب تمام شد.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در و درخواست اعزام سخنران عدد 110 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir 💠 سکوهای دیگر ثاقب در فضای مجازی: شنوتو | سایت | ایتا | آپارات | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله | یوتیوب | توییتر | روبینو
#خاطره
🔷اجاره خانه به شرط برگزاری روضه خانگی
🔹به طبقه دوم میروم، خانهای پر از آرامش و احساسهای خوب، در یکی از دیوارها پرچم سبز رنگ با حاشیههای زرد با نوشته"السلام علیک یا اباصالح المهدی" نصب شده است.
🔸صبح اعضای این خانه با سلام به قطب عالم امکان حضرت مهدی (عجاللهتعالیفرجه) آغاز میشود.
🔹خانم سیده مرحمت کفاشینسب با برادرزادهاش در این خانه مستاجر هستند و بعد از سلام و احوال پرسی اولیه میگوید: هفت سال است مستاجرم و تنها شرط من برای خانه گرفتن این است که صاحبخانهها اجازه دهند من در خانه آنها مرثیه برگزار کنم. اگر صاحبخانه راضی نباشد مدیون او میشوم.
🔸پرسیدم صاحبخانه فعلی وقتی این درخواست شما را شنید چه واکنشی داشت؟
🔹گفت: صاحبخانهام حاج راضیه خانم قدس و پسرش است که شکر خدا خودشان دل در گرو محبت ائمه اطهار دارند و اهل روضه بوده و خیلی خوب با درخواستم موافقت کردند.
🔹ادامه داد و گفت؛ البته قبل از آنها صاحبخانههایی بودند که به علت رفت و آمد زیاد مهمانان موافقت نکردند و چون مراسم خانهام فقط مخصوص عزاداری امام حسین(علیهالسلام) نیست، من برای میلاد و شهادت بقیه اهل بیت هم مراسم مولودی و مداحی و شام غریبان و روضه برگزار میکنم.
🔺شما میتوانید جهت ثبت جشن یا روضه خانگی و درخواست اعزام سخنران عدد 124 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬜️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir 💠 سکوهای دیگر ثاقب در فضای مجازی: شنوتو | سایت | ایتا | آپارات | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله | یوتیوب | توییتر | روبینو
#خاطره
🔷 تجربهای نزدیک به مرگ و خاطره حضور در مراسمات اهلبیت
🔹مادری که بر اثر یک سهل انگاری در زمان عمل آسیب میبیند، ماجرای تجربه نزدیک به مرگ خود را بیان کرده است، که بخشی از آن را میخوانیم:
🔸از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی، تا بعد از ازدواجم هر قدمی که در مراسمات اهلبیت(علیهمالسلام) برداشته بودم برایم محاسبه شده بود و مانند یک فیلم از مقابل دیدگانم عبور داده شد.
🔹حتی روزهایی که خیلی کوچک بودم و پدربزرگ مادریام که مرحوم شدند، یک مراسم سمنوپزی داشتند و من آنجا بازی میکردم هم برای من ثبت شده بود!
🔸اگر دستمالی افتاده بود، اگر کفشی جفت کرده بودم، آن آبی که دست شخصی که مشغول پخت برنج بود داده بودم، تماماً ثبت و ضبط شده بود و مانند یک فیلم به من نشان داده شد.
دانهدانه قدمها و کارهای کوچکی که برای اهلبیت(علیهمالسلام) برداشته بودم برایم به نمایش درآمد و تماشا کردم.
📖تجربهگر: سرکار خانم زهرا قدیریفر/ برنامه زندگی پس از زندگی
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در و درخواست اعزام سخنران عدد 110 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir 💠 سکوهای ثاقب در فضای مجازی: شنوتو | سایت | ایتا | آپارات | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | بله | یوتیوب | توییتر | روبینو
#خاطره
🔷روضه خانگی ای که زندانی آزاد کرد
🔹«بدهی ۱۲۰ میلیونی شوهرم در روضه زنانه محل جور شد و آزاد شد.»
🔸این گفته مریم، زنی که شوهرش ۳ سال پیش برای شروع کاری ۲۵۰ میلیون قرض گرفت اما ورشکست شد و به زندان افتاد، است. در این مدت با کمک بعضی از اطرافیانش ۱۳۰ میلیون از این بدهی پرداخت شد.
🔹۲دختر و ۱ پسر دارد. از آن دسته خانمهایی است که با سیلی صورتش را سرخ میکند. خیلی مایل نیست درباره مشکلات روزهایی که شوهرش در زندان بود، صحبت کند. به همین خاطر از روزی که به واسطه همسایهاش به یک خانم روضه خوان معرفی شد برایمان می گوید؛ زنی که اهل کار خیر بود اما در گمنامی. روضهخوان ۵۵ سالهای که بخاطر نذرش، خودش را وفق مسیر اهل بیت کرده بود.
📍برای او فرقی نداشت برای هر جلسه چقدر پول بگیرد. فقط میخواست که از امام حسین (علیهالسلام) بخواند.
🔸میگفت: «وقتهایی که دلم میگرفت یا از ملاقات شوهرم برمیگشتم، پیش همسایه دیوار به دیوارمون که خیلی مهربونه؛ دردودل میکردم. توسط همان هم به این خانم معرفی شدم.» همسایهشان هم اهل روضه و وقف این راه بود. مداح هم هر خانهای برای روضه میرفت آخر مجلس وضعیت ما را برای خانمها توضیح میداد.» سرانجام تا آخر ماه صَفَر ،مابقی پول در همین مراسم کوچک و صمیمانه زنانه جمع شد و این خانواده ۵ نفره مجدد دورهم جمع شدند.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه یا جشن خانگی و درخواست اعزام سخنران عدد 124 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬜️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir