eitaa logo
رسانه‌بصیرتی اخلاقی‌کاشانی ها
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
21 فایل
مسجد .... کاشان شنبه شب هر هفته بلافاصله بعد از نماز عشا کاشان خیابان..... مسجد .... باحضورسخنرانان مطرح در سطح کشور کوششی همگانی در مسیراعتلای باورهای دینی @sml1345 https://eitaa.com/joinchat/405602327C3b3e2dab46
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 که را کرد ( بیاد ۲۷ محمدرسول اله علیرضا نوری ساروی) . ▪️تو روزگاری که همه برای گرفتن پست و مقام به هر دری میزنن تا مثلا بشن آقای مدیر ، خواستم بگم یه علیرضا نوری بود که بیابان های خوزستان رو به پشت میز نشینی و پست و مقام ترجیح داده بود. . ▪️سردار کوثری نقل میکرد : یک روز آقای رسول‌زاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت آقای سعیدی‌کیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته است که حکم نوری را به عنوان جانشین راه‌آهن سراسری کشور زده است. از من خواسته بودند نوری را تسویه کنم و به تهران برگردانم تا سمتش را تحویل بگیرد. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت. . از آنجا که آدم اخلاق‌مدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشم‌های متعجبم گفت: من به اینجا (جبهه) نیامده‌ام که برگردم. اگر می‌خواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران می‌ماندم و به اینجا نمی‌آمدم. ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید. . 🌹ایام سالگرد مظلوم و استان سردار علیرضا نوری گرامیباد... . 💢به رسانه بصیرتی اخلاقی کاشانی ها بپیوندید ودرجهاد تبیین مشارکت کنید : ✅@msfkashan
🌹 . ▫️یک شب قبل از شروع عملیات بیت المقدس حسین تو سنگر خوابیده بود، دوستانش وارد سنگر می شوند، با ورودشان در سنگر بوی عطر و گلاب مستشان می کند؛ بوی عطر از بدن حسین بود آنقدر از این بو مست شده بودند که حسین را از خواب بیدار کردند، به او گفتند:«حسین! این چه عطری ست که زده ای؟ چقدر خوش بوست ، گیج مان کرده. بده تا ما هم بزنیم.»حسین با چشمانی خواب آلود گفت:«عطر کجا بود؟ اصلاً من عطری ندارم؟ دیوانه شدید؟ بیائید مرا بگردید.» «چرا مرا از خواب بیدار کردید؟ داشتم خواب می دیدم.» . ▫️گفتند:«چه خوابی؟» نگفت. با اصرار زیاد حسین را به حرف آوردند.حسین با چشمانی اشک بار گفت: «امام زمان(عج) را سوار بر اسب سفید در خواب دیدم که به من گفت: به زودی شهید می شوی.»دوستانش می گفتند: « در حین عملیات تیری به حسین خورد و حسین را به زمین انداخت. او با همان حال قرآن را باز کرد و مشغول به تلاوت قرآن شد بچه ها می خواستند او را به عقب برگردانند ولی او مخالفت کرد»حسین گفت: «بچه ها با من کاری نداشته باشید مگه امام زمان (عج) را نمی بینید بروید جلو پیش امام زمان(عج)، مرا وِل کنید.» 💐شهیدسید حسین گلریز ❤️بیا دراین رسانه باشهداء همراه شو:👈👈👈👈🍎🍎👇 @msfkashan