eitaa logo
محمدصادق
154 دنبال‌کننده
648 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ------ میرسی سر وقتشون کوچیکی نشسته و بامظلومیت هرچه تمامتر گریه میکنه و فریاد دادخواهی به آسمون بلند کرده بزرگی با اخم و خشم بالاسرش واستاده و یه چیزی -که معلومه دعوا سر اون بوده- دستشه! . . انقدر در این هفت سال، غلیظ(😅) مادری کردم که ترجمه و تفسیرهام هم رنگ مادرانگی گرفته؛ و این👆، صحنه ایه که موقع خوندن این آیات👇 به ذهنم میاد:  إِذ دخلوا على داود ففزع منهم قالوا لا تخف خصمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بِالحق و لا تشطط و اهدنا الی سواء الصراط (۲۲) ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجه ولی نعجه واحده فقال اکفلنیها وعزنی فی الخطاب (۲۳) قال لقد ظلمک بسوال نعجتک إلی نعاجه و .... ظن داوود انه فتناه فاستغفر رَبه و خرَّ راکعا و أَناب (۲۴) (سوره ص) . خلاصه داستان اینه: روزی دو مرد بر حضرت داوود علیه السلام، که در قضاوت و داوری بسیار کاردرست بود، واردشدن یکی با عجزوناله گفت به داد من برس نبی خدا! این برادر من ۹۹ میش(گوسفند) داره، من یکی. حالا پیله کرده که اون یکی روهم بده به من! این حقه؟! این چه طمَعیه که داره؟! 😭 حضرت داوود -علي نبینا و آله و علیه السلام- هم بدون این که حرف برادر۹۹میشی رو بشنون، گفتن خب این که ظلمه! ۹۹ تا داره، این یکیِ تو رو هم طلب کرده! . در حالی که حضرت زود، و بدون پرسیدن نظر و دفاع طرف مقابل قضاوت کردند (حالا بگذریم که اصل قضاوت نادرست نبوده، و این قضیه یک جور تلنگر برای حضرت داوود بود و حتی گفته شده شاید در عالم تمثل و رؤیا اتفاق افتاده نه واقعیت (المیزان) و فوراً متوجه خطای خودشون در کردن شدن و استغفار کردن و...) . . . خلاصه که این آیات برای من از رو ظاهر ماجراست (که خب فعلاً این مدت بیشتر از همه در ساحت به کارم اومده…) حقیقت ماجرای اول متن اینه: اون بچه کوچک، اسباب بازی دختر بزرگه رو گرفته و خراب کرده، بزرگه با خشم ازش گرفته و خیلی هم لطف و کظم غیظ کرده که حسابشو نرسیده! اما کوچکه به تریش قباش برخورده و ضجه زنون و با مظلوم نمایی، مادر رو به مسند قضاوت فراخونده😒 . . یادش بخیر بچه که بودیم، با داداشم دعوا هم میکردیم و میزدیم همو. داداشم بدتر میزد اما همیشه گریه آخر مال اون بود! گریون میرفت پیش مامانم… (هرچند مامانم اهل دخالت تو روابط ما نبود😌) من گریه ئو (آدم اهل گریه) و مظلوم نما نبودم هیچوقت تو عمرم! که گاهی هم به ضررم تموم شده شده باشه! خودِ محکم و زبون سرخم رو بیشتر دوس دارم… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
از آن بالا لبخند بزن... ما اینجا مانده ایم با دهان هایی بسته و دلهایی شکسته داغی که آرام نمیشود سوز جگری که خاموش نمیشود ماییم و اشک هایی که با هر عکست، داغِ داغ، جاری میشود... ماییم و * یی دیگر...* 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- اصلاً انگار هرچه سختی هست مال ماست! بی‌خوابی شبها و بشور و بساب و جمع کردن از این ور و ریختن از آن ور و فلان غذا را فلان طور بپز و دیزاین(!) کن تا بخورند و… را باشد! جامیدهیم یک گوشه دلمان و خودمان را حواله میدهیم به "الم یعلم بان الله یری" و جگرمان را خنک میکنیم به نسیمی از بهشتی که گفته‌اند زیر پایمان است! اما ای خدای مهربانی که "ان الله یرید بکم الیسر و لا یرید بکم العسر" ، تو بگو: با مادرانه چه کنیم؟ 😭 هنوز چندروز از شیرین ترین دردناک دنیا (همان دردناکترین شیرین دنیا) نگذشته که با کله میفتی در دریای خونین احکام و نمیفهمی الان موج کثیره احاطه ات کرده یا متوسطه یا قلیله؛ یا نه، اصلاً هیچکدام و "ترک عبادت لازم"، شده ای؛ و هر یک رکعتت نه که مباح و مکروه که است!! هی شک، هی بررسی، هی زنگ پشت زنگ به دفاتر و مرکز پاسخگویی و حاج خانم فلانی و حاج‌آقا فلانی! و هی چند حرف تکراری و هی "تشخیص با مکلف است"! باانصاف، مکلف بیچاره اگر میدانست که… از آن "قُلْ هُوَ أَذيً" که دیگر نگویم، نه؟ وقتهایی میشود که اول و آخرش نمیدانی تکلیفت چیست. این یک وعده نماز را بخوانی یا نه🤔😩 مطمئن نیستی؛ نکند بخوانی و حرام باشد. نکند نخوانی و واجب بوده باشد… . @dr.mother8 حالا، قربانش بروم، این وسط ماه مهمانی ات هم میرسد! مردها (بگو "غیر مادرها")، آراویرا کرده و شاد و بی دغدغه، از سه روز قبل که پیشواز رفته اند، اول ماه هم با طیب خاطر سلام به هلال میدهند و نیت میکنند کل ماه را؛ و اولین سحری را، تپل میزنند به بدن باز، میمانیم … حیران مستأصل جستجوی "احکام روزه داری + بارداری و شیردهی" در نت دنبال پزشک متعهد! باز هی هجوم فکر باز هم مرزِ نه بین مستحب و مکروه که -بُرّنده و تیز- بین واجب و حرام!! بگیرم و برای جنین یا شیرخوار یا جسم خودم ضرر داشته باشد چه؟ میشود حرام! قضایش هم به گردنم 😰 نگیرم و خوف ضررم عقلایی نبوده باشد چه؟ واجب بوده بر من… 😥😓 قضا و کفاره به گردنم… هی شک، هی سؤال، هی فکر هی انداز و برانداز… . . خلاصه که ای "ربِّ شهر رمضان الذی…"! اعتراضم را مکتوب کردم اینجا، برسد به عرش اعلایت ازطرف تمام زنان، تمام مادرها، متشرع ها یک کاری اش بکن لطفاً😩😭 بگو این احکام را نه که ساده، بلکه فقط و فقط *واضح تر و مشخص تر* کنند برای ما له شدیم در این ندانستن ها و سختی های "تشخیص" مگر المرأة، ریحانة نبود؟ بر ما مکلف های مؤنث، ریحانگی بپسند نه این کارزار نفس گیر *تشخیص و تصميم* را… 😓 پی‌نوشت: ۱-شاید این هم، از سختی‌های خاص است🤔 ۲- نشر فقط با ذکر منبع ❌ ۳- نظر من را اگر برای روزه میپرسید؛ در ** ، با علم و فهم فعلی ام، موافق نیستم؛ چه سه ماهه اول چه دوم چه آخر با هرنوع تغذیه و تقویتی مخصوصاً در نیمه اول سال(اگر مایلید با پزشک دیگری هم مشورت کنید). در ** هم معمولاً جسم مادرها نمیکشد و شیردهی دچار مشکل میشود اما باز تشخیص با خودتان🤪🤦‍♀ من شیردهی را کم چیزی نمیبینم! برای بدن زن، سنگین است. و همیشه میگویم این شیر، حق بچه است و رزق اوست و اجازه نداریم برای دل خودمان، محرومش کنیم. و حواسمان باشد که جریان شیر با شیرخوردن بچه است که تداوم می یابد و اگر بچه را، کم شیر بدهید یا خدای نکرده بخاطر روزه شیرخشکی کنید(!!) ، شیردهی ممکن است شکست بخورد و بچه از رزق مسلمش محروم شود و تمام عواقب و عوارضش به گردن شما! روزه تان را هم که باید قضا کنید! این مسئله در شش ماهه اول پررنگ تر است. در ** با رعایت تدابیر و تغذیه خوب و مصرف مکمل ها و استراحت و... احتمالاً بشود مثلاً روز درمیان یا دوروز در میان و حتی کامل گرفت... کاملاً بستگی به شرایط مادر و بچه و خانه و تعداد فرزندان نیازمند رسیدگی و... دارد. ۴- متن صرفاً یک درددل نیمه شبانه است… وگرنه که ما همه جوره عبد عاشقش هستیم. حتی وقت‌هایی که مثل مرغ پرکنده (سرکنده‌؟) بال بال میزنیم وسط احکام و فهم وظیفه! و کارد بزنی خونمان در نمی‌آید و اعصابمان مثل همین سبزیِ خورشتِ سحری، خرد خرد است! ۵- عکس: دختر بزرگم روایت امام صادق علیه السلام را که خوانده (ما فرزندانمان را از هفت سالگی برای روزه گرفتن آماده میکنیم. هرچقدر که بتوانند تحمل کنند و هرجا نشد، بخورند/نقل به مضمون) تصميم گرفته روزه بگیرد و حسابی پیگیر که سحرها بیدار شود و.... و خب روزه که بی نماز نمیشود. میخواهد نمازها را هم کامل بخواند. اذکار نماز را بلد است جز همین تسبیحات اربعه. که برایش نوشتم روی تخته تا از رو بخواند. یادم افتاد به بچگی خودم که مدتی، از روی کتاب دینی نماز میخواندم😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 **
﷽ ---- این روزها که من در این آرامش رنگارنگ شرجی، مشغول گذران لحظه‌های امن م، با فرزندانی بی غم و رها شمعدانی قلمه میزنم، با آب حوض ایوان را آب میپاشم و عصرانه میچینم تو آنجا…… دردنامه را خطاب به که بنویسم کودک بی گناه مظلوم فلسطین؟ برای تو قلم فرسایی کنم یا برای قلب پاره پاره مادرت؟... و اصلاً از این سیاهه‌های من، تورا چه سود؟!… مرهم میشود روی زخم هایت، یا امنیت میشود روی ترس هایت؟ میدانی با دیدن آن چشم‌های خیره و بهت زده از موج انفجارت، جگرم خال زده و بغضی داغ گُر گرفته در گلویم؛ که هرچه اشک میریزم خاموش نمیشود آتشش؟ مادرت لابد آن لحظه انفجار نبوده که در آغوشت بگیرد تا آرام بگیری در امن دامنش، نه؟ نگو که در حملات قبلی، بی مادر شده‌ای!…… نازدانه‌های کرانه باختری، نوار غزه، جزیره‌های اسیر بین شهرک‌های شیطان اصلاً میگذارید، با همه نقص و کوچکی ام، مادرتان شوم؟ شاید این خانه کوچکم جا نداشته باشد که همگی تان را پناه دهم، مهمان کنم به یک مشت نخود و مویز و چندتایی از ازگیل های تازه درخت این حیاط جدید اما قلب هر انقدر بزرگ است که هرچه کودک در هرکجای جهان، جا میشود در آن. هرجای دنیا -فلسطین باشد یا میانمار، افغانستان باشد یا سان فرانسیسکو- کودکی آزرده شود، قلبِ آن که مادر است، کوبه می‌زند به سینه اش که: تا از این فشار و درد متلاشی نشده ام، آهی بکش! اشکی بریز! کاری بکن... من چه کنم برایتان؟ چه کنم چه کنم چه کنم که بدانید در این درد مخاض دنیا کنار مادرتان، سرزمین تان، هستم عرقِ درد پاک میکنم از پیشانی اش انشقاق میخوانم برایش و از نزدیکی تولد نور و آمدن پسر آدم میگویم برایش... پاره‌های تنم طفلکانم فدای آن چشم های ترسیده و زبان های بندآمده تان فدای آن دل های گنجشکیِ تپنده تان فدای کودکیِ به خاکستر نشسته تان، هرآنچه را که برای فرزندان خانه من، این اَمن و امنیت را به ارمغان آورده هرآنچه را که روزهای کودکی شان را رنگی و شاد و بی غصه کرده، برایتان از خداوند طلب میکنم و بهتر از آن را!… برای مادرانتان، دامنی پاک از خاک و خون و خاکستر طلب میکنم تا روزی با همین آرامش من، در آغوش تان بگیرند و نوازشتان کنند. فردا از آن شما و ماست هرچند خون بهای این فردا، بی اندازه تلخ و گس است… ...درد است… پی‌نوشت: حالا که حال من با دیدن چند صحنه اینگونه دگرگون است، بر ان مهربان ترین و وسیع ترین قلب دنیا که حضورش ورای جغرافیا و تاریخ است، چه میگذرد؟! 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- شما! همان‌هایی که رنگ پاشیدید به زندگی ما! نه هر رنگی، رنگ‌های شاد درخشان ملیح گرمابخش... شما دخترها! همین است که رسول خدا در وصف شما می‌گوید: نِعمَ الوَلَدُ البَنَاتُ مُلَطِّفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُؤمِنَاتٌ مُبَارَكاتٌ مُفَلَّيَاتٌ چه خوب فرزندانی هستند دختران! مهربان و لطافت بخش زندگی تلاشگر، یاری‌ کننده و مددکار مونس و همدم یک عمر زندگی پر از برکت و اهل پاکی و پاکیزگی چه خوب فرزندانی هستید شما❤️ چه خوشبختم که دارم‌تان💚 رحمت خدایید برای دنیا و آخرت ما💜 وجودتان خیر است و حسنه؛ که فرمود: پسران نعمت اند و دختران حسنه. پرسیدند چه فرقی ست بین نعمت و حسنه؟ فرمود: از نعمت سؤال پرسیده میشود و بازخواست، اما به حسنه و کار نیک، پاداش داده میشود! شما دخترها، حسنه و کار نیک من هستید روی این کره خاکی! تعبیر عجیبی است شاید چون یک نسل را، با همه ارزش‌ها و آرمان‌هایش، فی‌الواقع شما دخترهایید که حفظ میکنید و جلو می‌برید؛ آنگاه که مادر می‌شوید... یا نه، حتی بدون مادر شدن، همین که دختر یک خانواده اید آن را پر می‌کنید از لطافت، از نرمی، از گرما، از شوق، از رنگ، از نور… و بعد انگار اسب‌های موتور محرکه آن خانواده، جان تازه می‌گیرند و تکثیر می‌شوند و تندتر می‌تازند در جاده‌های افق های دوردست زندگی… با خنده‌ها و مهر قلب‌های آفتابی تان هم که اصطکاک و استهلاک های قطار عمر، کم می‌شود و رفتن، سهل تر... چه خوب فرزندانی هستید شما شما دخترها که هر یک نگاه مهرانگیز ما به شما، برایمان به اندازه صد هزار هزار حج مقبول نوشته می‌شود! (نبی اکرم) چه بی اندازه خوشبختم که خداوند شما را به من عطا کرده💗 از جنس شما، برای همه زنان دنیا طلب میکنم از جنس این حریر لطیف که بی شک پرده ای میشود که زندگی را به قبل و بعد از آمدن‌ش تقسیم میکند! چه زنده خواهم ماند من با داشتن شما که مرا امتداد خواهید داد در تاریخ و خواهید کِشانید تا انتهای عمر بشر چه شُرب مدامی دارم من با بودن شما که هر لحظه پیمانه‌ام را پر میکنید از شوق، از مِهر، از اُنس شما، شما کوثرها… پی‌نوشت: ۱. با تأخیر زیاد برای روز دختر. شاید هم بی بهانه و ناگهانی برای دخترهایم، نور چشم‌هایم، امیدهایم... ۲. رسول خدا فرمود:خانه اى نیست که در آن دختران باشند مگر اینکه هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل میشود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمیگردد. 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟" دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازی‌های من، به تکرار صدباره حرکات دست من. سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آن‌ها چهارنفره شد؛ سهم من کامل تر!… پشت همان شکلک‌های مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟ آن هم دائماً سَرمَدا! تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه می‌مانند! وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک میشود عبادت نباشد؟ (که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوب‌تر از شادکردن مؤمنان نیست!) مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟ حتی من فکر میکنم همین که منِ انسان، مطابق با الهی خود، فرزنددار شده ام و میکنم، همین تبعیت از فطرت بی نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کج‌روی نیست. اصلاً همین که امانت دارِ خلیفه خدایم! تلاش برای حفظ امانت، عبادت نیست؟ متّصف شدن به صفات خدا را بگو! این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، میکوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،… این مسلک، این تلاشها، عبادت است! اینها به کنار! تلاش بیست و چهاری برای را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی! روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربی‌هایت! از این هم بگذر دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک هی خودش را میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟ آن عبادتهای پنهانی‌تر را بگو؛ توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،… . که جمع همه اینهاست -وقتی با نیت و روش نیک است- اگر دائم العبادة بودن نیست اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست پس چیست؟ آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش. 💕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- بچه را خواباندم. سه تای دیگر را نهار دادم. نشستم پای سجاده کمی بخوانم. به صفحه دوم نرسیده، بیدار شد. بغلش کردم. با پاهایش بازی اش گرفته بود با قرآن. مصحف را گذاشتم کنار و فکر کردم "سهم من چه؟" دست روی صورتم گذاشت و برداشت و خندید. دالی بازی اش را گرفتم، ادامه دادم؛ و خندید. از ته دل. به مسخره بازی‌های من، به تکرار صدباره حرکات دست من. سه تای دیگر هم به ما پیوستند. خنده های آن‌ها چهارنفره شد؛ سهم من کامل تر!… پشت همان شکلک‌های مسخره، قلقلک های نوبتی، فکر کردم: اصلاً مادری، جز عبادت چیست؟ آن هم دائماً سَرمَدا! تمام روز خدمت به خلق خدا، آن هم کسانی که جزتو پناهی ندارند! کسانی که حتی اگر آب بخواهند و تو سیرابشان نکنی، تشنه می‌مانند! وقتی نیت صالح و شایسته است،چطور هر لبخند من به کودکم عبادت نیست؟ وقتی رَوش صحیح است چطور کارهایی از من که منجر به شاد کردن چند کودک میشود عبادت نباشد؟ (که فرمود: نزد خدا عبادتی محبوب‌تر از شادکردن مؤمنان نیست!) مُطعم بودن، ساقی بودن، خادم بودن، شادکننده بودن عبادت نیست؟ حتی من فکر میکنم همین که منِ انسان، مطابق با الهی خود، فرزنددار شده ام و میکنم، همین تبعیت از فطرت بی نقص الهی، خودش عبادت است! چون پشت پا زدن به نظم خلقت نیست، کج‌روی نیست. اصلاً همین که امانت دارِ خلیفه خدایم! تلاش برای حفظ امانت، عبادت نیست؟ متّصف شدن به صفات خدا را بگو! این که یک مادر، چون خدای مهربانش، رازدار است، بخشنده است، انیس است، پرده پوش است، رفیق است، معین است، سریع الرضا است، میکوشد دائم الفضل باشد، صبور باشد، حلیم باشد، شکور باشد،… این مسلک، این تلاشها، عبادت است! اینها به کنار! تلاش بیست و چهاری برای را بگو! این که دیگر خود عبادت است! هی برسی به نقطه جوش، هی لا اله الا الله گویان لب بگزی، جرعه خشم فرودهی! روزه زبان چطور؟ مدام مراقب باشی کلماتت، جملاتت، لحنت چیست تا مبادا الگوی بدی شوی برای مُتِربی‌هایت! از این هم بگذر دائم التوبه بودن چی؟! چه کسی بیشتراز یک هی خودش را میکند، هی قول میدهد که ازفردا بهتر میشود، هی توبه میکند با بغض و اشک؟ آن عبادتهای پنهانی‌تر را بگو؛ توکل مدام، حسن ظن به خدا، دعا برای غیر خود،… . که جمع همه اینهاست -وقتی با نیت و روش نیک است- اگر دائم العبادة بودن نیست اگر مصداق عبودیت و تسلیم نیست پس چیست؟ آن هم عبادتی که از آفت عُجب و ریا به دور است! چون غالباً در سِتر است. خدا پسندیده که مستور باشد؛ تا بماند بین خودمان و خودش. 💕 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8