برای ما #مدینه ندیدهها، فرصت بیشتری هست برای تخیّل و آرزو. ماها میتوانیم حرمی برای خودمان بسازیم که اثری از مظلومیت ائمّه و خفقان محبّینشان در آن پیدا نشود. مثلاً من میگویم بیایید ورودی #بقیع را دهها و صدها متر پایینتر بسازیم و دیوارهایش را پر از روضههای عباس کنیم تا مردم، آرام آرام آماده شوند برای زیارت مادرش. خوب که برای معلّم ِ«نصرت و یاری به معصوم» خاکساری کردند و با این خضوع، به ورود در «وادی ِ نصرت» امیدوار شدند، جلوتر بیایند تا برسند به یک دوراهی که کفَش مرمر شده باشد. راه سمت راستی برود به سمت مزار مادر ِ علی که بوی کعبه گرفته و راه سمت چپی برود به طرف قبر دختران پیامبر: ام کلثوم و رقیه. همانها را میگویم که عروس ِ «بعضیها» شدند و در زمان حیات پیامبر کشته شدند و صدای هیچ کس در نیامد...! آنها که از سمت راست رفتهاند، نگاهشان به بیت الاحزان بیفتد و بمیرند و اینها که از سمت چپ آمدهاند، با روضههای ناموسی ِ پیامبر دق کنند.
بعد هر کسی که از این معرکه جان سالم به در بُرد، عزم ِ ضریحهای اصلی را بکند. برای آنها که در آن دو راهی، سمت راست را انتخاب کرده بودند، درگاهی در سمت راست ِ ائمهی بقیع بسازند با اسم «باب البکاء» که هر کس از آن وارد شد، با یاد تنهایی #حسن و پارههای جگرش و اسارت #سجاد و دعاهایش گریه کند و ضجّه بزند. و درگاهی در سمت چپ بسازند به نام «باب العلم» تا در این وانفسای ابتلاء به علوم ِ آمیخته با جاهلیت مدرن، همه در برابر «خزّان العلم» استغفار کنند و از حضرت #باقر و #صادق، نور علم و آگاهی بخواهند. بعد همه با هم یکی شوند ومفاتیح را باز کنند و زیارت ائمهی بقیع را بخوانند:
و هذا مقام من
اسرف
و اخطأ
و إستکانَ
و أقرّ بما جنی
این جایگاه کسی است که ... به جنایتهایش اقرار می کند
و رجی بمقامه الخلاص
ولی بخاطر جایی که در آن ایستاده، امید خلاصی دارد
و أن یستنقذه بکم مستنقذ الهلکی من الردی
و اینکه نجات دهندهی هلاک شدگان،
به برکت شما
او را هم از نابودی نجات دهد
فکونوا لی شفعاء فقد وفدت الیکم اذ رغب عنکم اهل الدنیا و اتخذو آیات الله هزوا
پس من را هم شفاعت کنید
منی که به محضر شما آمدم؛ آن هم در زمانی که دنیاپرستان از شما روی برگرداندند و
آیات خدا را به مسخره گرفتند
و شما آیات خدا هستید...
___
✍: #محمدصادق_حیدری
#هشتم_شوال
#بقیع
#مدینه
بله | آیگپ | سروش | تلگرام | ایتا
@msnote
10.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیكم یا ائمه الهدی
السلام علیك یا حسن ابن علی
السلام علیك یا علی ابن الحسین
السلام علیك یا محمد ابن علیٍ الباقر
السلامعليكیاجعفرابن محمدٍالصادق
السلام عليكم جميعاً و رحمة الله
▪️بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
در عزا بنشاند او شمع و گلو پروانه را
بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد
شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد .
🏴 سالروز تخریب قبور ائمه #بقیع را محضر امام عصر ارواحنا فداه تسلیت عرض می کنیم.
___
#بقیع
#هشتم_شوال
بله | آیگپ | سروش | تلگرام | ایتا
@msnote
هدایت شده از هجرت | مامان دکتر |موحد
شهید امروز سبزوار...
در دفاع از یک دختر ایرانی
در برابر جسارت قماش «زن زندگی آزادی»
روایتی از مرد، غیرت، آبادی....
@hejrat_kon
#مردانه_مردن
#مردانه_زیستن
#شرف
بسم الله الرحمن الرحیم
نام تو هشتگ نمیشود
✍🏼پرستو علیعسگرنجاد
نام تو چیست؟ ساعتها از واقعه گذشته و هنوز خیلیهایمان نمیدانیم. باید «جوانِ لباسآبی» صدایت کنیم. شاید هم باید از روی سنگ مزارت بخوانیم: «شهید امر به معروف». ما حتی عنوان سنگ مزار تو را مجاز نیستیم در این مَجازخرابآباد اینستاگرام استفاده کنیم.
چه شده؟ هشتم اردیبهشت همین امسال بوده و تو منتظر دختر خودت بودهای سر یکی از خیابانهای #سبزوار. دیدهای چند جوان دارند به چند دختر تعرض میکنند. کمند موهای دخترها از زیر شال، یله ریخته بیرون. کت کوتاهشان زیر دستهای کثیف نامحرمی به زور کشیده شده. تو صحنه را از سر خیابان چطور دیدهای؟ نمیدانیم. این دوربین الکن چشمهای غیور تو را نشانمان نمیدهد مرد لباسآبی. فقط آنطور که مثل شیر میغرّی و یکتنه به دادخواهی دختران میآیی، حالیمان میکند آنها به چشم تو ناموس وطنت بودهاند. برق دشنه را دیدی که از جیب آن دو جوان معارض درآمد؟ دیدی اما نترسیدی. دیدی اما دخترها را بیتفاوت رها نکردی. فکر دختر خودت را نکردی که بیاید لباس آبی پدرش را لالهگون ببیند چه حالی میشود. آرمان، بالاتر از ترسهای تو ایستاد و ما برای فهم این، محتاج این فیلم زبانبسته هم نیستیم. دشنه شکم و سینه و ریههای تو را درید و شدی شهید.
مرد لباسآبی! هیچ خبرگزاری اسم تو را به ما نگفته. هیچکس از آن طرف مرزها برایت یقه پاره نکرده. کسی «برای» تو آواز نخوانده. کسی روایت تو را به سازمان ملل نبرده. نام تو نشسته کنار نام آرمان و روحالله، کنار نامهای مگو که دنیا زور میزند فراموششان کند. نام تو هشتگ نمیشود، چون از نام تو برای کسی نان درنمیآید.
ما ایستادهایم. درست مثل تو، وقتی زانوهایت خم شد، وقتی در داغی بدن، ضرب دشنه را فهمیدی و دست به پهلو گرفتی که روضهٔ هزارواندیسالهای را برایمان زنده کنی… ما ایستادهایم، مثل تو که زخم برداشتی، اما زمین نخوردی. تا آخرین نفس دفاع کردی، تا آخرین نفس یورش بردی، به نام زن، به نام زندگی، به نام آزادگی.
ما ایستادهایم. دنیا میخواهد تو را فراموش کنیم، اما ما شهادت میدهیم، مثل خیابان سرخ سبزوار، که سربداری دیگر را معاصر ما کرد. ما شهادت میدهیم که ایستادی به اقامهٔ دینی که زن را محترم میشمرد. ایستادی، زخم برداشتی، لباس آبی گلگونت را برای موزههای غبارگرفتهٔ ما گذاشتی و دل به آبی وصالش سپردی. تو فراموشمان نکن. ما و دنیای خاکستری ما بیچارگان عصر تحریف را از یاد نبر.شهادتت مبارک مرد دلآبی.
#شهید_حمیدرضا_الداغی
ble.ir/join/NjY3ZWIyMm
هدایت شده از ..: برای ایران :..
هدایت شده از هجرت | مامان دکتر |موحد
قصه جریحهدار شد
آنطرف پیاده رو
عقل صدا زد که بمان
عشق صدا زد که برو
وقت چه بود آن غروب؟
وقتِ قیامت تو بود
فرق تو با بقیه چیست؟
فرق تو #غیرت تو بود
تیغ زدند بی هوا
دشنه زدند بیخبر
کوچه به حرف آمده:
چند نفر به یک نفر؟........
@hejrat_kon
#شهید_غیرت
#شهید_حمیدرضا_الداغی
#شهید_ارزشها
#برای_زن_برای_کرامت_زن_برای_حرمتها
#برسان_سلام_مارا
شعر از رضا یزدانی