هدایت شده از محمدصادق
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش
به مسجد نبوی و به لالههای بقیعش
سلام من به علیُ، به حلم و صبر عجیبش
سلام من به #بقیع و چهار قبر غریبش...
عمریست دخیلم به ضریحی که ندارید😭
#هشتم_شوال
___
بله | آیگپ | سروش | تلگرام | ایتا
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦◇﷽◇✦⊰━━─•••
✅برای ما #مدینه ندیدهها، فرصت بیشتری هست برای تخیّل و آرزو. ماها میتوانیم حرمی برای خودمان بسازیم که اثری از مظلومیت ائمّه و خفقان محبّینشان در آن پیدا نشود.
مثلاً من میگویم بیایید ورودی #بقیع را دهها و صدها متر پایینتر بسازیم و دیوارهایش را پر از روضههای #عباس کنیم تا مردم، آرام آرام آماده شوند برای زیارت مادرش. خوب که برای معلّم ِ«نصرت و یاری به معصوم» خاکساری کردند و با این خضوع، به ورود در «وادی ِ نصرت» امیدوار شدند، جلوتر بیایند تا برسند به یک دوراهی که کف آن، مرمر شده باشد.
راه سمت راستی برود به سمت مزار مادر ِ علی که بوی کعبه گرفته و راه سمت چپی برود به طرف قبر دختران پیامبر: #ام_کلثوم و #رقیه . همانها را میگویم که عروس ِ «بعضیها» شدند و در زمان حیات پیامبر کشته شدند و صدای هیچ کس در نیامد...! آنها که از سمت راست رفتهاند، نگاهشان به بیت الاحزان بیفتد و بمیرند و اینها که از سمت چپ آمدهاند، با روضههای ناموسی ِ پیامبر دق کنند.
بعد هر کسی که از این معرکه جان سالم به در بُرد، عزم ِ ضریحهای اصلی را بکند.
برای آنها که در آن دو راهی، سمت راست را انتخاب کرده بودند، درگاهی در سمت راست ِ ائمهی بقیع بسازند با اسم «باب البکاء» که هر کس از آن وارد شد، با یاد تنهایی #حسن و پارههای جگرش و اسارت #سجاد و دعاهایش گریه کند و ضجّه بزند. و درگاهی در سمت چپ بسازند به نام «باب العلم» تا در این وانفسای ابتلاء به علوم ِ آمیخته با جاهلیت مدرن، همه در برابر «خزّان العلم» استغفار کنند و از حضرت #باقر و #صادق ، نور علم و آگاهی بخواهند. بعد همه با هم یکی شوند ومفاتیح را باز کنند و زیارت ائمهی بقیع را بخوانند:
و هذا مقام من
اسرف
و اخطأ...
و أقرّ بما جنی
این جایگاه کسی است که ... به جنایتهایش اقرار می کند
و رجی بمقامه الخلاص
ولی بخاطر جایی که در آن ایستاده، امید خلاصی دارد
و أن یستنقذه بکم مستنقذ الهلکی من الردی
و اینکه نجات دهندهی هلاک شدگان،
به برکت شما
او را هم از نابودی نجات دهد
فکونوا لی شفعاء فقد وفدت الیکم اذ رغب عنکم اهل الدنیا و اتخذو آیات الله هزوا
پس من را هم شفاعت کنید
منی که به محضر شما آمدم؛ آن هم در زمانی که دنیاپرستان از شما روی برگرداندند و
آیات خدا را به مسخره گرفتند
و شما آیات خدا هستید...
🖊: #محمدصادق_حیدری
https://eitaa.com/msnote
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید این کارشناس مسائل سیاسی منتقد جمهوری اسلامی ایران ، چه پاسخی به طرفداران ایده حمله نظامی به ایران میده!!!
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─•••
✳️به هوای حمزه یا «لا یخسر من یهواکم»✳️
▪️شیر «ثُوَیبه» باعث شده بود که با هم برادر شیری شوند و حتی هنگام خواستگاری از خدیجه هم، برادرش را تنها نگذارد. به حبشه نرفت و حتی در شعب ابیطالب هم در کنار برادرزادهاش ایستاد.
▪️دهها سال بعد، حضرت #صادق شهادت داد که: «هیچ حمیت و تعصبی نیست که صاحبش را وارد بهشت کرده باشد مگر تعصّب #حمزه به نبیّاکرم.» در فضیلت «جعفر طیّار»، برادریِ «علی» کافی است اما پسر ابوطالب در هنگام نداریِ پدرش به حمزه سپرده شد تا لابدّ بالهای بهشتیاش را مدیون حمزه هم باشد.
▪️در سریّهی «سیفالبحر»، وقتی برای اولین بار مسلمین عازم جنگ شدند، #پیامبر پرچم را برای حمزه بست و عموی پیامبر، فرماندهی سپاه خدا شد. طوری برای تشکیل حکومت نبوی شمشیر زد که ابوسفیان سالها بعد و در دوران خلافت عثمان، نتوانست کینهاش را پنهان کند و به سراغ مزار سردار اسلام آمد و لگدی به آن زد که: «آنچه برای آن بر روی هم شمشیر کشیدیم، امروز در دستان کودکان ماست.»
▪️وقتی به قول حضرت #باقر «بر ستون عرش نوشته شده: حمزه؛ شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهداء»، معلوم میشود که چرا پیامبر میگفت: «حمزه را از همهی عموهایم بیشتر دوست دارم و [یکی از] محبوبترین اسمها برای من حمزه است.»
▪️چه وقتی که #علی میخواست بر ضدّ غاصبان خلافت احتجاج کند و چه هنگامی حسن و حسین و علیبنالحسین میخواستند مکر بنیامیه را باطل کنند، میگفتند: «حمزهی سیدالشهداء از ما بود» و دشمن خفهخون میگرفت. چون ردپای عموی پیامبر در آیات قرآن هم باقی مانده بود و از «هذان خصمان اختصموا فی ربهم» و «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه» تا «ام نجعل المتّقین کالفجار» و «فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء»، شجاعتهای حمزه بود که به #شأن_نزول ها رنگ بنیهاشمی میزد.
▪️فرقی نمیکند که بعضی گفته باشند پانزده شوال و عدّهی دیگری بگویند هفده شوال. به هر حال همین روزها بود که وعدهی پیامبر محقق شد. یکسال از جنگ قبلی گذشته بود؛ همان جنگی که کفار با شمشیر علی در بدر دربهدر شده بودند و پسر ابوطالب راضی نشده بود که کسی را به اسارت بگیرد و همه را از دم تیغ گذرانده بود یعنی علی از هفتاد اسیرِ کفار حتی یک سهم هم نداشت اما از هفتاد کشتهی مشرکین، بیستهفت تا را شکار شمشیرش کرده بود. همانجا بود که بعضیها به فکر برگرداندن پولهایشان افتادند و به پیامبر گفتند: «این اسراء از قوم تو هستند آنها را آزاد کن و در مقابل، فدیه بگیر.» نبیّخدا هم با این که میدانست بشر به عقلانیت خودش بیشتر از خبرهای خدایی ایمان دارد و باور نمیکند که کفر ذرّهای از دشنه و دشنامش نمیگذرد و در برابر فروختن اسیر، شهید میخرد؛ اجازه داد اما وعده کرد: «ولی هر تعداد اسیر دشمن را که در قبال فدیه آزاد کنید، به همان تعداد در جنگ سال بعد، از شما کشته خواهد شد.»
▪️ همین شد که سال بعد و در شبی که فردایش جنگ #احد آغاز میشد، پیامبر با عمویش خلوت کرد و از او خواست حالا که قرار است غیبت طولانی مدّتی داشته باشد، به توحید و نبوّت و امامت شهادت دهد و سپس گواهی کند که حمزه سیدالشهداست! آنجا بود که حمزه چشمان برادرزادهاش را بوسید و به گریه افتاد و با صورت به زمین خورد و با رضایت به تقدیر از خاک برخاست.
صبح، وقتی اشعهی خورشید روی قلب سپاه ـ جای همیشگی حمزه ـ افتاد، سایهی دو شمشیر روی زمین نقش بست؛ #اسدالله و #اسدالرسول با دو شمشیر میجنگید و در نزدیکترین نقطه به سپاه کفر ایستاده بود تا تنها کسی باشد که به جای پنج تکبیر، مهمانِ هفتاد تکبیر نبیّاکرم بر بالای پیکر پاره پارهاش شود.
▪️#فاطمه هم این پیکر پاره پاره را رها نمیکرد. از پدر شنیده بود که حمزه فقط سید شهدای احد نیست که سرور همهی شهیدان به جز انبیاء و اوصیاست. این شد که بعد از پیامبر، فاطمه مزار حمزه را ترک نکرد و طوری روی خاک عمویش اشک میریخت که محمود بن لبید گفت: «به خدا که رگهای قلبم را با گریهات قطع کردی!» البته ابن لبید نگفته که فاطمه در کنار قبر شیر خدا چه روضههایی میخوانده ولی کسی چه میداند؟ شاید فاطمه روضهی بیکسیِ علی را برای حمزه خوانده و به عمو گفته که در روزهای بعد از پیامبر چقدر جایش خالی است. شاید همان عباراتی را برای اسدالرسول نقل کرده باشد که اسدالله وقتی برای بیعت به سمت مسجد کشیده میشد، به زبان آورد : *وا حمزتاه ... و لا حمزه لی الیوم ...*
✅پینوشت:
امیدوارم که این نوشته را به حساب این بگذارید که هوای شما را کردهام و بخاطر همین، نگذارید که ورشکسته شوم؛ یا اسدالله و اسد رسوله! اصلا از زیارت خودتان یاد گرفتهام که: «انتم اهل بیت لایشقی من تولّاکم و لایخیب من أتاکم و *لا یخسر من یهواکم* ... هر کس هوای شما را کند، دچار خسران نمیشود...
🖊: #محمدصادق_حیدری
@msnote
امروز پانزدهم ماه شوال سالروز شهادت حضرت حمزه سید الشهدا و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام هست
⚫️در سالروز شهادت و رحلت این دو شخصیت بزرگوار، صلواتی بفرستیم هدیه به این دو بزرگوار
انشاءالله که خداوند توفیق زیارت با معرفتشان را در دنیا و شفاعتشان را در آخرت نصیب و روزی ما بگرداند
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
اللهم عجل لولیک الفرج
@msnote
🏴🔴 اشتیاق امام نسبت به محبین و منتظرین خود و آرامش دل ایشان با دیدن یکی از شیعیان...
🌕 آقا امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ رُؤْيَتَكُمْ وَ زِيَارَتَكُمْ وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ اللَّهِ وَ دِينِ مَلَائِكَتِهِ فَأَعِينُوا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ أَنَا فِي الْمَدِينَةِ بِمَنْزِلَةِ الشَّعْرَةِ أَتَقَلْقَلُ حَتَّى أَرَى الرَّجُلَ مِنْكُمْ فَأَسْتَرِيحَ إِلَيْهِ»
«سوگند به خدا كه من بوى شما را دوست دارم و ارواح شما را دوست دارم و زيارت و ديدار شما را دوست دارم و حقا كه من بر دين خدا و دين فرشتگان خدا هستم اى شيعيان ، شما با ورع مرا بر اين دين يارى كنيد ؛ من در تمام مدينه مانند يک دانه جو تک و تنها هستم ، در تمام مدينه حركت مى كنم تا يكى از شما را ببينم و با ملاقات و ديدار او، استراحت خاطر برايم حاصل شود.»
📗بحارالانوار،ج ۶۵، ص۲۸
📗الدعوات (راوندی) ص ۲۷۴
📗المحاسن ج۱، ص ۱۶۳
شــهادت ششمین اختـــر تابنــاک آســمان امامــت و ولایــت، حضـــرت امـــام جعفـــر #صـــادق علیـهالسـلام برتمامی عاشقان آن حضرت تسلیــت 🖤.
@msnote
هدایت شده از محمدصادق
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─•••
🔹تقدیم به اباعبدالله جعفر بن محمد الصادق🔹
🔅راز «مُعَلّی»🔅
🏴 همان موقع باید به فکرش میرسید؛ همان موقع که «مُعلّی» جلوی چشم همه به دولت طاغوت یورش میبرد و ظلم آنها را در گوش ِ کر مردم مدینه فریاد میزد و خونش برای حق حکومت ِ اهل ایمان به جوش میآمد. همان روزهایی که #معلّی بر خلاف همه، غبارآلود و محزون و به هیأت ِ مصیبتدیدهها به محلّ نماز عید میآمد و حق هم داشت. خودشان گفته بودند که هیچ «فطر» و «قربان»ی نیست مگر اینکه مصیبت آل محمد تجدید میشود؛ چون حق حکومتشان را در دست غاصب دیگران میبینند. همین که خطیب دربار با پاهای نجساش از منبر پیامبر بالا میرفت تا خطبهی عید بخواند، معلّی هم عید ِ طاغوت را عزا میکرد؛ دستهایش را به سوی آسمان میگرفت و میگفت: «خدایا! این مقام ِ برگزیدگان توست که آن را به زور گرفتهاند و دزدیدهاند. اولیائت مقهور شدهاند و میبینند که کتابت به گوشهای انداخته شده و احکامت تحریف گشته و سنتهای پیامبرت متروک است. پس دشمنانِ اولیائت را لعن کن و جبارانِ زمان ما را هم به همان ملعونین ملحق نما!»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 اما دوست نداشت به عاقبت معلّی فکر کند. مگر شیعه چند تا مثل او داشت تا بخواهد فقدان آنها را تحمّل کند و به روزهای بدون آنها عادت کند؟ شنیده بود که #جعفر_بن_محمد چقدر به معلّی توجه دارد و حتی اصحاب میگفتند: «یکبار که #اباعبدالله ، معلّی را در اوج غم دیده بود و حس کرده بود که دل صحابیش برای زن و بچههایش تنگ شده، دستی بر صورت معلّی کشیده بود تا به قدرت الهی، فرسنگها را در مقیاس ثانیهها طی کند و کمی در نزد اهل و عیالش مأوی بگیرد.»
با فکر و خیال او که چیزی عوض نمیشد. بالاخره حکومت جور، سوء هاضمه داشت و فقط با خوردن خونِ مبارزین آرام میشد. بخاطر همین وقتی «داود بن علی» از طرف خلیفهی عباسی به امارت مدینه گماشته شد، در به در به دنبال معلّی افتاد و هر جور که بود صید بزرگش را شکار کرد. حاکم مدینه شخصاً به سراغ معلّی آمد و از او خواست تا شیعیان ِ جعفر بن محمد را افشاء کند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 _کتمان میکنی؟ اگر نگویی خودم می کشمت!
+ مرا به مرگ تهدید میکنی؟!! به خدا قسم که اگر اصحاب او زیرپای من بودند، ذرّهای پایم را از جایش تکان نمیدادم تا تو به آنها دست نیابی.
وقتی برای معلّی معلوم شد که عزم حاکم مدینه برای کشتن او جزم است، گفت: «مردم، مال زیادی از من طلب دارند. من را در میان مردم ببر تا به بدهکاریهایم گواهی دهم.» وقتی او را به وسط بازار مدینه بردند و تمام شهر دورش حلقه زدند، فریاد زد که: «آی مردم! من مُعلّی بن خُنَیس هستم. شاهد باشید! هر مالی که دارم از برده و کنیز و خانه و ...، همگی از آن ِ جعفر بن محمد است!» همان جا بود که غیظ، رییس شرطهها را به رعشه درآورد؛ غیظ از اینکه این مرد تا دم مرگ هم از حمایت مولایش و عَلم کردن ِ نام او دست برنمیدارد و در تمام وجوه، فدایی ِ جعفر بن محمد است. دیگر تاب نیاورد و همانجا گردن معلّی را زد و بعد جسدش را از دار الاماره آویزان کرد.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 ... همان موقع باید به فکرش میرسید اما دیگر دیر شده بود و آنچه نباید میشد، شده بود. در آن حال زار، جایی نداشت جز خانهی اباعبدالله. وارد شد و «مفضل بن عمر» را دید که به جعفر بن محمد میگوید: «نمیبینی که امروز چه فاجعهی سنگینی بر شیعه نازل شد؟» وقتی جواب امام را شنید که : «منتظر این روز بودم»، ذهنش دوید به یکسال قبل و علم غیبی که امام با اصحابش در میان گذاشت؛ همان وقتی که در محضر حضرت صادق نشسته بودند و حرف از معلّی به میان آمد و امام فرمود: «آنچه را میگویم، پنهان بدارید معلّی به درجهی ما نمیرسد مگر آنکه دچار آن چیزی شود که داود بن علی در حق او انجام خواهد داد» گفتند: داوود بن علی با او چه میکند؟ فرمود: دستور میدهد گردنش را بزنند و جسدش را از بلندی بیاویزند...
_ یعنی میشود یک روزی من هم ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 این نوشته _ که ترکیبی از چند روایت منقول در «رجال الکشّی» بود _ پر کاهی است تقدیم به #اباعبدالله جعفر بن محمد الصادق که اصحابی مثل «معلی بن خنیس» را پرورش داد؛ مردی که با وفاداریاش، به دینداریهای راحتطلبانهی ما طعنهی مردانهای زد، ما را یاد نهیب ِ «أم حسبتم ان تدخلوا الجنه و لمّا یعلم الله الذین جاهدوا منکم» انداخت و کاری کرد که حضرت صادق، همان جملهی بالایی را دربارهاش گفت؛ جملهای که هزار و چند صد سال بعد، دوستداران خمینی و خامنهای به فارسی ترجمهاش کردند:
و در این عالم «راز» ی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود...
___
#جعفر_بن_محمد
#صادق
✍: #محمدصادق_حیدری
بله | آیگپ | سروش | تلگرام | ایتا
@msnote
هدایت شده از ꧁ღ💚🍃 عطرِ_یار
نماهنگ سلام آخر.mp3
2.79M
🖤🍃
امام آسمونا روی زمینه
نفس هاش شماره افتاده تو سینه
چراغ آخری شهر مدینه آی مدینه
🎙 حاج_محمود_کریمی
🏴 #شهادت_امام_جعفر_صادق
@atre_yar
32.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴گرچه گنهکارم و بندهای نالایقم
🌴با مدد فاطمه ریزه خورِ صادقم
🎙 #حاج_علی_برادران
⏯ #نماهنگ
@msnote
📢 «رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت»
پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی و اعلام عزای عمومی در پی درگذشت شهادتگونه رئیسجمهور و همراهان گرامی ایشان
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی شهادت حجتالاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی رئیسجمهور اسلامی ایران، دکتر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، حجتالاسلاموالمسلمین آلهاشم نماینده ولیفقیه در آذربایجان شرقی، دکتر رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و همراهان گرامی ایشان در سانحه هوایی را تسلیت گفتند.
📝 متن پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انا لله و انا الیه راجعون
▪️با اندوه و تاسف فراوان خبر تلخِ درگذشتِ شهادت گونهی عالم مجاهد، رئیس جمهور مردمی و با کفایت و پرتلاش، خادمالرضا علیه السلام جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابراهیم رئیسی و همراهان گرامی ایشان رضوان الله علیهم را دریافت کردم.
▪️این حادثهی ناگوار در اثنای یک تلاش خدمترسانی اتفاق افتاد؛ همهی مدت مسئولیت این انسان بزرگوار و فداکار چه در دوران کوتاه ریاست جمهوری و چه پیش از آن، یکسره به تلاش بیوقفه در خدمت به مردم و به کشور و به اسلام سپری شد.
▪️رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت. در این حادثهی تلخ، ملت ایران، خدمتگزار صمیمی و مخلص و با ارزشی را از دست داد. برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از رضایت الهی است بر همه چیز ترجیح داشت، از این رو آزردگیهایش از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع تلاش شبانه روزیش برای پیشرفت و اصلاح امور نمیشد.
▪️در این حادثهی سنگین شخصیتهای برجستهئی مانند حجةالاسلام آل هاشم امام جمعهی محبوب و معتبر تبریز، جناب آقای امیر عبداللهیان وزیر خارجهی مجاهد و فعال، جناب آقای مالک رحمتی استاندار انقلابی و متدین آذربایجان شرقی و گروه پروازی و دیگر همراهان نیز به رحمت الهی پیوستند.
▪️اینجانب پنج روز عزای عمومی اعلام میکنم و به ملت عزیز ایران تسلیت میگویم. جناب آقای مخبر طبق اصل ۱۳۱ قانون اساسی در مقام مدیریت قوهی مجریه قرار میگیرد و موظف است به همراهی رؤسای قوای مقنّنه و قضائیه ترتیبی دهند که ظرف حداکثر پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود.
▪️در پایان تسلیت صمیمی خود را به مادر گرامی جناب آقای رئیسی و همسر فاضل و بزرگوار ایشان و دیگر بازماندگان رئیس جمهور و خانوادههای محترم همراهان بویژه والد ماجد جناب آقای آل هاشم معروض میدارم و صبر و تسلای آنان و رحمت الهی برای درگذشتگان را مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۴۰۳/۲/۳۱
@msnote
11.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «اللّهمّ إنّا لا نعلم منهم إلاّ خيرا»
🔹اقامه نماز توسط حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای بر پیکر رئیسجمهور شهید و همراهان گرامی ایشان
#خادم_الرضا
#سیدالشهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#سید_شهیدان_خدمت
@msnote