#آرزو
گفت: یه آرزو توی زندگیم بیشتر ندارم؛
توی دلم گفتم حتماً آرزوش اینه یه موتور یا ماشین آخرین سیستم داشته باشه از این جور آرزو هایی که بیشتر جوون ها دارن!
مقداری سکوت کرد و گفت: آرزوم اینه خدا و امام زمان ازم راضی باشند.
باز توی دلم گفتم: عجب آرزوی بزرگی
در چشمانش حلقه ای از اشک نمایان شد.
سعی کرد با نفس عمیق جلوی لرزش صدایش را بگیرد.
در همین حال گفت: امام علی وقتی به یارانش نگاه می کرد خوشحال می شد.
آیا وقتی امام زمان به من نگاه می کنه خوشحال میشه؟! یا نارحت؟!
اینجا بود که اشک هایش شروع به باریدن کرد.
حسرت خوردم به حال خوبش به آرزوی خوبش؛
✍نوشته های یک طلبه
🔹همراهی شما افتخار ما
👇👇👇👇
@msq_abolfazl