📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🌹خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
♦️ حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را ترور کن.
پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و عمره و عبادت!.
به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را عزت و آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسرو شاهی
* #ذی_القعده #ذی_الحجه
بسمه تعالی
🔻همانطور که مستحضرید از اول ماه ذیالقعده تا آخر دهه ذیالحجه (۴۰روز) در بین اهل معرفت حائز اهمیت بوده و بزرگان به استفاده از این فرصت مبارک، تاکید میکردهاند.
🔸سال ۹۵ در پی درخواستهای مکرر اعضای کانال مبنی بر انتشار توصیهای از حجتالاسلام و المسلمین ناصری در مورد اربعین موسوی؛ از محضر ایشان درخواست توصیهای شد که ایشان خطاب به اعضای محترم کانال مرقومهای دقیق و قابل تامل لطف نمودند.
📜متن مرقومه:
بسم الله الرحمن الرحیم
«و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر»
کلمه لیله در این آیه شریفه قابل توجه است.
۴۰ شب بوده
از مرحله «و باللیل افلا تعقلون» تا «و نجّیناهم بسحر» راهی است که همت، سعی و تلاش میخواهد.
نافله شب، تلاوت قرآن، ذکر استغفار و توسل به حضرت بقیة الله روحیلهالفداء بهترین وسیله و اسباب این حرکت آسمانی است.
البته با ثبات قدم که حال ثابت از عمل صالح ثابت حاصل آید.
و من الله التوفیق
جعفر ناصری
چهاردهم مردادماه ۱۳۹۵
آخر شوال ۱۴۳۷
21.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* #کلیپ_تصویری #ذی_القعده #ذی_الحجه
🎥 اهمیت و جایگاه ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه
🎤 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ زمان: ۱۰ دقیقه
📥 حجم: ۲۰ مگابایت
📆 روز ترویه و توطئهی ترور امام حسین علیهالسلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ #ذی_الحجة ۶۰ ق)
🌹خطبهی اباعبدالحسین صلواتاللهعلیه به هنگام خروج از مکهی مکرمه
♦️ حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند.
همینکه موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه #ذی_الحجة خبر رسید که یزید بن معاویه، #عمرو_بن_سعد_بن_عاص را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطهای امکان داشت، امام را ترور کن.
پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در #منا ) مبدأ آن مال آنجاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه میشوند نه برای حج و عمره و عبادت!.
به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانهی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکهی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت #ابراهیم (علیهالسلام)، خدا این خانه را خانهی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آنجا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!.
این بود که حضرت دریغ داشت که این کار دربارهی او انجام بگیرد و حریم خانهی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سهشنبه هشتم ذیالحجة از مکه خارج بشود.
آنوقت در بین #بنی_هاشم و افرادیکه در همراهش بودند، آنها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!.
فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از اینجا برای مردم گشوده شد؛
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة».
در هیچ عبارت و شعری پیدا نمیشود که کسی اینطور مرگ را عزت و آبرو داده باشد.
میفرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانمها و دوشیزگان وقتی یک گردنبند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آنها میرسد، افتخار به آن میکنند، لذت میبرند و زینت قرار میدهند.
«خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة»
برای انسان چنین گردنبندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده.
«و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمیدانید چه چیزی در باطن من موج میزند از علاقهی به مادرم #زهرا، از علاقهی به پدرم، از علاقهی به جدم، و برادرم! میخواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها میتوانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟!
«خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْگاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آنجا بیفتم!.
آنجا کجاست؟ آنجا گودی قتلهگاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز میکنم به سوی محبوبهای خودم. خروج من الآن از مکه و بیابانها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت میکنم.
«کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل اینکه دارم میبینم گرگهایی به من حمله کردهاند و دارند ماهیچههای من را با دندانهایشان تکهتکه از من جدا میکنند!.
«بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همینکه خدا برای ما یک نقشهای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز میکنیم.
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
۹۴٫۷٫۲۳
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی