eitaa logo
۲۵۶ 🌌
62 دنبال‌کننده
139 عکس
6 ویدیو
1 فایل
۲۵۶، ابجد نور است؛ ‌نور نام خداست. 💫 ‌📌محدثه‌ام 🤱🏻🧕🏻 آنچه می‌خوانم آنچه می‌نویسم همه این‌جاست @M_talebiz
مشاهده در ایتا
دانلود
وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَيَاةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا ۚ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ بقره۹۶ و بر تو (و بر همه) پیداست که یهود به حیات مادی حریص‌تر از همه خلق‌اند، حتی از مشرکان، و از این رو هر یهودی آرزوی هزار سال عمر می‌کند، ولی عمر هزار سال هم او را از عذاب خدا نرهاند، و خدا به کردار ناپسند آنان بیناست. °• @mtalebi76 •°
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ - سوره‌ی مبارکه انفال آیه ۲۸ و بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است و پاداش عظيم (براي آنها كه‏ از عهده امتحان برآيند) نزد خدا است. ✨ به اسم‌اش که فکر می‌کردم، سید ابراهیم جزو گزینه‌های اصلی‌ بود. اما بعدتر، سید اسماعیل حتی. و حتی بعدتر، سید یحیی. از بس که ۴۰۳، سال عجیبی بود. دست آخر، این سال، گزینه‌ی آخرش را رو کرد؛ سید حسن. اما کمی بعدتر، وقتی فهمیدیم که ممکن است در شب تولد کریم اهل بیت، به دنیا بیاید، دیگر دلیل اصلی انتخاب نام‌اش مشخص شد. و حالا، الحمدلله، در آستانه تولد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) افتخار داشتن فرزندی هم‌نام سبط اکبر پیامبر به ما داده شد. ✨ ما شآءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ
‌ ‌ ‌ ‌و ایمان آوردم به کلام مولا:" عَرَفْتُ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ اَلْعَزَائِمِ وَ حَلِّ اَلْعُقُودِ وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ."
۲۵۶ 🌌
هزار و چهارصد و سه ابتدای سال ۰۳ که به چالش پیوستم، هدفم‌ را ۴۵ کتاب گذاشتم. با توجه به حجم درگیری که سال قبلش داشتم و تعداد کتاب‌هایی که خوانده بودم فکر می‌کردم هدف راحتی است. البته که هدف راحتی هم بود اگر من حال مناسبی داشتم. شاید بیشتر از ۴۵ کتاب را شروع کردم‌ اما ۴۵ تا را نتوانستم تمام کنم. حال جسمی‌ام روی ارتباط گرفتنم با کتاب‌ها هم تاثیر گذاشته بود و هر کتابی به مذاقم‌ خوش نمی‌آمد. با این حال ۳۱ کتاب از ۴۵ کتاب را خواندم. بخش زیادی از نهج‌البلاغه را هم خواندم. در نوشتن هم‌ می‌خواستم پرنویس‌تر باشم، اما نشد؛ می‌توانستم بیشتر بنویسم‌ اما کمال‌گرایی نگذاشت. کلی نیوورد نصفه و نیمه از سالی که گذشت روی دستم ماند. ۰۳ برای من سال عجیبی بود، از آنجایی که تا توانسته بودم برای خودم برنامه ریخته بودم اما یک هدیه همه چیز را زیر رو کرد و سال من جور دیگری پیش رفت. بیشتر به آينده فکر‌ کردم به اینکه از خودم و زندگی چه می‌خواهم، هنوز هم نمی‌دانم، هنوز برای سوال‌هایم جوابی پیدا نکرده‌ام اما یک قدم جلو آمدم و واضح‌تر فکر کردم و صحبت کردم با خودم. آن‌قدر واضح و صریح که خودم از خودم بدم آمد، که خودم را که شرایطم‌ را که کارها و وظایفم‌ را دوست نداشتم. هزار و چهارصد و سه با همه‌ی سختی‌ها و چالش‌هایش تمام شد. اول ۰۳ فکر نمی‌کردم آخر سال مادر دو فرزند باشم. فکر نمی‌کردم مادربزرگم را از دست داده باشم. فکر نمی‌کردم دنیا این همه چرخ بخورد و بالا و پایین برود. و ایمان آوردم به کلام مولا:" عَرَفْتُ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ اَلْعَزَائِمِ وَ حَلِّ اَلْعُقُودِ وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ." به هزار و چهارصد و چهار فکر نکردم، برایش برنامه‌ی خاصی ندارم فقط می‌دانم می‌خواهم بهتر زندگی کنم. ‌°• @mtalebi76 •°