خاطرات افرادجداشده ازسازمان مجاهدین خلق : قسمت سوم
جمعیت حاضر در سالن با شادی های الکی به دست و پایکوبی پرداختند. آن روز مریم قجر که عاقلانه تر از مسعود رجوی برخورد می کرد ظاهراً خوشحال نبود و می گفت شما الکی خوش هستید. به خاطر اینکه ملعبه دست رجوی شده بود و باید حالا مثل عروسک خیمه شب بازی بقیه سناریوی او را اجرا می کرد. حال و روز خوبی نداشت و قیافه درمانده و مضحکی پیدا کرده بود.
آن روز بیست وچهار زنی که به عنوان شورای رهبری اعلام کرده بودند نیز در محل جداگانه در سمت چپ نشسته بودند و بعد از اجرای نمایشات معرفی و جشن های زورکی، مسعود رجوی گفت شورای رهبری به اتفاق فهمیمه اروانی را به عنوان مسئول اول به جای مریم در رأس خودشان معرفی کرده اند.
اما فهیمه اروانی هم اصلا خوشحال نبود. با اینکه از پشت پرده خبر نداشتم ولی ظاهر امر هم نشان می داد موضوعاتی اتفاق افتاده و بین فهیمه اروانی، مریم قجر و سایر زنان شکر آب است. خیلی به او اهمیت نمی دادند هر چه بود حفظ ظاهر بود. با جدی شدن رفتن مریم قجر به اروپا قضیه بیشتر لو رفت. تقریبا این آخرین باری بود که فهیمه اروانی را در جلسه ای در رأس می دیدیم. پس از آن همه کاره خود رجوی شد. مشخص بود سوری و نمایشی فهیمه اروانی را به عنوان مسئول اول معرفی می کنند.
کمی به عقب تر و سابقه این خانم برمی گردم.
تقریبا در سال ۱۳۶۸ و پس از شلوغ کاری ها و اعلام انقلاب درونی، تشکیلات را هم زیر رو کردند. رده های عضویت و مرکزیت نهاد و دفتر سیاسی منحل شد و از نو رده بندی می کردند. من در قرارگاه حنیف بودم. پس از شروع بحث های انقلاب اکثر روزها کارها را تعطیل می کردند و برایمان نشست و تکرار جلسات رجوی و مریم قجر را که با لایه های بالاتر برگزار شده بود، می گذاشتند.
جلسات را سه باره و چندباره تکرار می کردند تا مطمئن شوند مغزشویی کامل انجام شده است.
صبح ها تا عصر در سالن های بخش ها نوار ویدئویی جلسات رجوی پخش می شد. یکی از روزها در سالن خانم جوانی را دیدم که تا به آن روز ندیده بودم و چهره اش نا آشنا بود. با موهای بور و چشم سبز که روسریش هم برخلاف سایر زنان که باید تا روی ابرو پایین می آوردند بالای سرش بود و به راحتی موهایش پیدا بود. ازتیپ و قیافه و رنگ صورتش که آفتاب نسوخته بود معلوم بود به تازگی از اروپا آمده است.
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
محمدرضا رحیمی:قسمت هفتم
روندرسیدگی به پرونده رحیمی
بیست و دوم دی ماه 1391 در روند رسيدگی به پرونده فساد و اختلاس در بيمه ايران بود كه يكی از متهمان اصلی پرونده (د - س) گفت : يك ميليارد و 500 ميليون تومان به حساب شخصي محمدرضا رحيمی ، رييس پيشين ديوان محاسبات و معاون اول احمدی نژاد ریيس جمهور وقت واريز كرده است و رحيمی را به عنوان جعبه سياه پرونده اختلاس معرفی كرد .
چهاردهم دي ماه 1392 : رحيمی با قراروثيقه آزاد شد
با آغاز رسيدگی به پرونده اختلاس بيمه ايران نام رحيمی باز هم به عنوان متهم پررنگ تر شد . تا جایی كه دادستانی تهران در اطلاعيه ای اعلام كرد از رحيمی تحقيق به عمل آمده و در حال حاضر با وثيقه آزاد است . اما نادری وكيل مدافع رحيمی اعلام كرد: قرار وثيقه صادره برای موكلم ربطی به پرونده بيمه ايران ندارد .
شانزدهم دی ماه 1392: كيفرخواست رحيمی صادر شد .
بعد ازچند روزحجه الاسلام غلامحسين محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضایيه درنشست خبری اعلام كرد : كيفرخواست محمدرضا رحيمی صادر شده است .
هفدهم دی ماه 1392: نبايد اين خبر اعلام مي شد
وكيل رحيمی در واكنش به اظهارات محسنی اژه ای گفت : اعلام صريح سخنگوی محترم ، دايربه صدور كيفرخواست بدون اين كه احتمال ضرورت تكميل تحقيقات و مستندات و يا صدور قرارمنع پی گرد درآن ديده شود جای تامل و نگرانی داشته و ممكن است به عنوان اراده بر تعيين نتيجهای محتوم در پرونده تفسير شده ، استقلال قاضی محترم پرونده را زيرسوال ببرد . هم چنين اعلان محتويات پرونده كيفری ، تا پايان رسيدگی و صدور حكم قطعی، قانونا ممنوع و تخلف است ؛ رعايت اين موضوع در پرونده موكل كه غيرازشخصيت حقيقی وی ، موقعيت سياسی ايشان به عنوان معاون رياست جمهوری (سابق) در معرض اتهام قرارمی گيرد بيش تر احساس می شود .
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
خاطرات آیت الله خامنه ای ازدوران دفاع مقدس
عملیات شناسایی با شهید چمران
میرفتیم برای شناسایی؛ در منطقهای که معروف به «دبّ حردان» است؛ دب حردان در غرب اهواز واقع است. ما این دفعه از طرف شمال میخواستیم برویم، از جادهای که میرود طرف سوسنگرد، از وسط جاده یک راهی بود آمدیم آنجا و بچهها در آنجا، مواضع خمپاره مستقر کرده بودند و ما هم داشتیم میآمدیم برویم طرف دب حردان، شناسایی کنیم ببینیم دشمن کجاهاست، چه جوری است. چون مهم بود، خود دکتر چمران متقبل شده بود که این شناسایی را انجام بدهد، من هم بودم، یک عده هم از بچهها بودند.
آمدیم به یک نقطهای رسیدیم، بچهها تقسیم شدند به چند قسمت که بروند از طرفهای چپ و راست و روبهرو شناسایی کنند. آن عدهای که روبهرو رفته بودند با دستپاچگی آمدند و گفتند چند تا نفربر عراقی آمده اینجا و حالا یا برای شناسایی آمدند یا اینکه ماها را دیدهاند و آمدهاند که ما را بگیرند که احتمال اسارت و این چیزها بود. دکتر دید که اینها آرپیجی ندارند. چند تا آرپیجیدار را فرستاد، بعدهم خودش نتوانست آرام بگیرد. گفت من هم میروم. من هم میخواستم بروم نگذاشت، گفت نه شما نیا، هر چه اصرار کردم نگذاشت بروم، گفت شما همین جا باشید تا ما برگردیم. البته میشنیدیم صدای نفربر را، اینجور خیال میکنم که خیلی دور نبود، چند صد متری مثلاً فاصله داشت. دکتر و اینها رفتند، ما هم نشستیم با چند تا از بچهها، البته ما هم آرپیجیزن داشتیم و سلاح انفرادی هم داشتیم؛ ژ۳ و کلاشینکف.
نشسته بودیم منتظر که ببینیم اگر آنها احتیاج به کمک داشتند برویم جلو، اگر هم برگشتند که برگردیم عقب. در همین حین دیدیم که دور و بر ما را دارند با توپخانه میکوبند. اتفاقاً زیر یک درختی نشسته بودیم، چون هوا هم گرم بود زیر یک درختی نشسته بودیم که سایه باشد، داشتند همان درخت را که یک گرایی محسوب میشد خودش، یک نشانی محسوب میشد آنجا را داشتند میکوبیدند. ما یک قدری دراز کشیدیم و خودمان را محافظت میکردیم، بعد دیدیم نه اینجا را سخت دارند میکوبند، گفتیم برویم آنطرفتر یک خرده، ببینیم چه میشود باز هم میکوبند یا نه. بنا کردیم با حالت خنده به سرعت خودمان را کشیدیم عقب، در همین حین البته چند تا توپ زدند که ما خوابیدیم؛ خب من دقیقاً یادم است واقعاً لطف خدا بود که اینها به ما اصابت نمیکرد. همینطور که دراز کشیده بودیم اطراف ما این ترکشهای خمپاره میخورد زمین؛ تَرَک تَرَک تَرَک من میشنیدم صدایش را. حتی یک جوی آبی نزدیکمان بود، میریخت توی آب؛ تِک تِک تِک همچین پشت سر هم میریخت توی آب، داغ بود، جسم آهن داغی که خب توی آب بخورد یک صدایی میکند. یک مقداری که عقب رفتیم دیدیم همان نقطهای که ما نشسته بودیم - که درخت بود و اینها - همان نقطه را، دقیقاً همان نقطه را زدند که اگر ما آنجا بودیم این گلولهی توپ میخورد وسط جمع مثلاً شش، هفت نفری ما و لابد یک چند تا شهید داشتیم. غرض سعادت شهادت نداشتیم یا سعادت زنده ماندن داشتیم.
بیانات در تاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۱۶
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
احترام به نظر دیگران
یک روز علامه طباطبایی مرا خواستند و فرمودند: دوست دارم تفسیر المیزان ترجمه شود و نظرم این است که شما این کار را بکنید.
من پذیرفتم و جلد اول را در دو مجلّد ترجمه کردم. خدمتشان آمدم و عرض کردم: آقا! شما استادید و بزرگوار و صاحب نظر؛ ولی من هم آدمی هستم که نمیتوانم در همه مسائل تقلید کنم. در این بحثهای شما که ترجمه میکنم، میخواهم استقلال فکری خودم را از دست ندهم. اگر جایی اختلاف نظر داشتم، آیا اجازه میفرمایید در پاورقی نظر خویش را بنویسم، یا اجازه نمیفرمایید؟
ایشان در حالی که تبسم بر لب آوردند، جمله پرمعنایی فرمودند. گفتند: آقای مکارم! اگر ما از خودمان انتقاد بکنیم، بهتر از این است که دیگران از ما ایراد بگیرند. بگذارید ما خودمان بحثهایمان را نقد کنیم؛ نه اینکه بیگانگان این کار را بکنند.
بعد افزودند: پیشنهادی که دارم این است که اگر شما جایی ایراد داشتید، قبلاً بیایید با من بحث کنید؛ اگر من شما را قانع کردم، تمام.
گفتم: اگر قانع نشدم چی؟
فرمودند: ایرادتان را در پاورقی نوشته، جواب من را هم بنویسید و قضاوت را به خوانندگان واگذار کنید.
آیتالله ناصر مکارم شیرازی
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سگ هار
🔹 نحوهٔ مواجهه با رژیم صهیونیستی از زبان شهید حاج قاسم سلیمانی : «ما دشمنمان را میشناسیم. اگر ترسیدیم، مثل سگ هار تعقیب میکند …
#حزب_الله_زنده_است #فلسطین #صهیونیست #وعده_صادق #طوفان_الاقصی
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بانوی لبنانی خطاب به خواهران و برادران ایرانی خود:
🔸️ ما با ارزش ترین قربانی های خود را برای قدس و فلسطین دادهایم تا در زمینه سازی ظهور نقش خود را ایفا کنیم
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
ما همه بندگان خدائیم!
آیت الله ابراهیم امینی یکی از شاگردان علامه طباطبایی اظهار می دارد:
« در هر مجلسی که در خدمت علامه طباطبایی می رسیدم، آنقدر افاضه رحمت و علم داشت و به اندازه ای سرشار از وجد و سرور و توحید بود که از شدت حقارت در خویش احساس شرمندگی می نمودم و معمولا هر دو هفته یک بار به قم شرفیاب می شدم و زمان زیارت و ملاقات ایشان برایم بسیار ارزنده بود.
... هر موقع که خدمتشان می رسیدم، بدون استثنا برای بوسه زدن بر دستان علامه طباطبایی خم می شدم ولی آن حکیم و فیلسوف متواضع دست خود را لای عبای خویش پنهان می نمود و حالتی از حیا و شرم در ایشان هویدا می گردید که مرا منفعل می نمود.
یک روز عرض کردم ما برای برکت و فیض دست شما را می بوسیم، چرا مضایقه میفرمایید؟
سپس افزودم آقا آیا شما این روایت را که از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در منابع شیعه آمده است: « من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً: هر کس مرا نکته ای آموزد، مرا بنده خویش ساخته است. »، به خاطر دارید؟
علامه طباطبایی فرمودند: « بلی روایت مشهوری است. »
عرض کردم: شما این همه معارف و مکارم به ما آموخته اید و کراراً مرا بنده خود ساخته اید، آیا از ادب بنده این نمی باشد که دست مولای خود را ببوسد و بدان تبرک جوید؟!
آنگاه علامه طباطبایی با تبسم فرمودند:
« ما همه بندگان خدائیم. »
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
📸 وقتی جنازه مادر محمدرضا پهلوی روی زمین ماند!
✍تاجالملوک آیرملو معروف به ملکه مادر، دومین همسر رضاخان و مادر محمدرضا پهلوی بود. وی در اسفند ١٣۶٠ درگذشت و جنازه وی در بیمارستان مرکزی نیویورک حدود ٢ماه روی زمین ماند و هیچ یک از اقوام برای دفنش اقدامی نکردند. خانواده پهلوی از پرداخت پول برای مراسم خاکسپاری امتناع کرد و سرانجام فرح پهلوی مجبور شد مبلغ ۵هزار دلار از پاریس برای غلامرضا پهلوی بفرستد تا مقدمات کفن و دفن نامادریاش را فراهم کند، اما او پول را صرف اعتیادش به هروئین کرد!
🔸در نهایت جنازه تاج الملوک با کمک شهرداری نیویورک در قطعه افراد ولگرد و بیخانمان یک گورستان حاشیهای دفن شد! ربع پهلوی با وجود اینکه در حال تحصیل در ماساچوست آمریکا بود اما برای تدفین مادربزرگش ذرهای تلاش نکرد و حتی در زمان فوت بر بالین او هم حضور نیافت!
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
خاطرات آیت الله خامنه ای ازدوران دفاع مقدس
زنی که تمام هستیاش را به جبهه فرستاده بود
من در سفر همدان که در دو سه روز، سه چهار روز قبل بودم، بعد از آن که سخنرانی کردم و آمدم، یک نامهای به من دادند از یک خانمی که یک تکههایی از این نامه را گفتم برای شما بخوانم. اینها نمونههای بسیار ظریفِ استثنایی است در تاریخ. البته خوشبختانه در روزگار ما اینها استثنائی نیست، اما در تاریخ حقیقتا استثنائی است.
این خانم [در نامه] بعد از آن که اظهار ارادت فراوانی به امام و به مسؤولین کردند و میگویند همسرم و پسرهایم در جبهه بودند و خواهند بود؛ اظهار شرمندگی کردند که خودشان نمیتوانند -این خانم- در جبهه شرکت بکنند. بعد میگویند که من دو عدد انگشتر ناقابل که تمامی زینت من است و مقداری پول که ماهها آن را جمع کردم و میخواستم برای بچههایم لباس گرم زمستانی بگیرم -که نیاز داشتند- ولی شرم دارم که امام عزیزم ۵۰ رزمنده را در سه ماه خرج دهد، من هم باید همینها را که هستی و مالم هست بدهم برای رزمندگان.
بعد یک مقداری اظهار شرمندگی از اینکه اینها کم است و -این خانم- دلش میخواهد که خودش هم بتواند در میدان جنگ حضور پیدا کند. نامه را تمام کرده بعد دخترِ همین خانم در پایان نامهی او نوشته بود که وقتی دیدم مادرم آن دو قطعه انگشتر دست خود را که برای لباس زمستانی برادرهایم نیاز دارد ولی ترجیح میدهد که آن را تقدیم رزمندگان کند، من نتوانستم ساکت بمانم و انگشتری که مدتها با پول خودم تهیه کرده بودم آن را با پول ناچیزی که جمع کردم تقدیم میکنم. یک مقداری پول، چند تا انگشتر این مادر و دختر که از وضعشان هم پیداست که زندگی متوسطی دارند، در راه خدا دارند میدهند یک چنین نمونههایی را انسان دارد میبیند.
نامهی دیگری باز بود که کسی دو تا فرزندش در جبهه به شهادت رسیدند، او ده هزار تومان داشته که مال این بچههایش بوده این را رفته به حساب ریخته و قبضش را برای ما فرستاده و نمونههای فراوانی از این قبیل، که این نشاندهندهی همان ایمان و اخلاصی است که در بین مردم هست و ما کاملا به این حرکت جدیدی که شروع کردند مردم عزیز ما امیدواریم و میدانیم که با همین همتهای بلند هست که مشکلات بزرگ از جمله این مشکل حل خواهد شد.
خطبههای نماز جمعه ۱۳۶۶/۸/۲۹
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊
🔻فرح پهلوی: هویدا مرتباً به شاه القاء می کرد که اسلام دین اعراب است .... بهائیت یک دین ایرانی است
✍️فرح پهلوی در یک مصاحبه رادیویی که چند سال پیش با حسین مهری انجام داد و از رادیو 24ساعته لوس آنجلس پخش شد، به پایبندی و دلبستگی هویدا به فرقه ضاله بهائیت اشاره کرد و گفت:
«هویدا مرتباً به شاه القاء می کرد که اسلام دین اعراب است و شایسته نیست که ما از آن پیروی کنیم و از او می خواست تا بند مربوط به رسمی بودن دین اسلام را در قانون اساسی لغو نماید. هویدا به شاه می گفت که بهائیت یک دین ایرانی است و خاستگاه آن ایران است و از شاه می خواست تا این فرقه را تحت حمایت بگیرد وموجبات رشد آن را فراهم سازد»
کانال مرورتاریخ رابه دیگران نیزمعرفی نمایید
مرورتاریخ 💖 👇
eitaa.com/mtareekh 🇮🇷 🌹🕊