#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره 8
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» بهداشت اخلاق / قسمت سوم🌷
3.. مهاجرت و فرار از محیطهای آلوده
برای اصلاح محیطهای آلوده و فاسد حداکثر کوشش را باید به خرج داد؛ ولی اگر به عللی اصلاح محیط امکان نداشته باشد و بیم آن رود که ماندن در آن محیط موجب آلودگی گردد و محیط سالمتری که امکان مهاجرت به آن هست وجود داشته باشد، چاره ای جز «مهاجرت» نیست.
نظیر این موضوع نیز در بیماریهای جسمانی دیده می شود که افرادی که به سلامت خود علاقه مندند، در چنان شرایطی از محیط آلوده فوراً مهاجرت می کنند.
مسأله «مهاجرت» در اسلام اهمیت خاصی دارد و جالب این است که پایه نخستین تاریخ اسلام را تشکیل می دهد. مهاجرت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه جز فرار از یک محیط آلوده و نامساعد به یک محیط مساعدتر برای نشر ایمان و فضیلت، نبود.
مهاجرت گروهی از مسلمانان راستین، از مکه به سرزمین حبشه، طبق فرمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نمونه دیگری از این موضوع بود.
مهاجرین صدر اسلام امتیاز و اهمیت فوق العاده ای در تاریخ اسلام دارند و آیات متعددی در قرآن درباره آنان دیده می شود، احادیث متعددی در زمینه مهاجرت از نقاط آلوده به گناه و شرک، به نقاط سالم وارد شده که اهمیت موضوع را روشن می سازد.
در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه «وَمَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْارْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَسَعَهً-(سوره نساء، آیه 100)»
کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امن فراوان و گسترده ای در زمین می یابد.
از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده:
«مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ ارْضٍ الی ارْضٍ وَانْ کانَ شِبْراً مِنَ الْارْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّهَ وَکانَ رَفِیقَ ابْراهِیمَ وَمُحَمَّدٍ»(مجلسی، بحار الانوار 19/ 31)
کسی که برای آیین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر- اگرچه به اندازه یک وجب از زمین باشد- مهاجرت کند، مستحقّ بهشت می گردد و همنشین ابراهیم و محمد (دو پیامبر بزرگ مهاجر) خواهد بود.
تأکید مطلب از جمله
«وَانْ کانَ شِبْراً؛
اگرچه به اندازه یک وجب باشد» روشن می شود، و رفاقت و مصاحبت با این دو پیغمبر عظیم الشأن بواسطه این است که هر دو اقدام به هجرت فرمودند، ابراهیم علیه السلام از بابِل که مرکز بت پرستان و نمرودیان بود آهنگ شام و فلسطین کرد، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه.
در تفسیر علیّ بن ابراهیم در ذیل آیه
«یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا انَّ ارْضِی واسِعَهٌ فَایّایَ فَاعْبُدُونِ)(سوره عنکبوت( 29) آیه 56)»
ای بندگان من که ایمان آورده اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید.
از امام عسکری علیه السلام نقل می کند:
«لا تُطِیعُوا اهْلَ الْفِسْقِ مِنَ الْمُلُوکِ فَانْ خِفْتُمُوهُمْ انْ یَفْتِنُوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ فَانَّ ارْضِی واسِعَهٌ»
از زمامداران گنه کار پیروی نکنید و اگر می ترسید شما را از آیین پاکتان منحرف سازند (مهاجرت کنید) زیرا زمین من وسیع و گشاده است.
عدم شرکت در مجالس معصیت و گناه که در دستورات اسلام وارد شده و عدم خلوت با اجنبیّه و امثال اینها نیز یک نوع مهاجرت کوتاه از منطقه معصیت و لغزشگاه و خطر محسوب می گردد و مسلماً برای جلوگیری از سرایت مفاسد اخلاقی و آلوده نشدن به گناه می باشد.
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.com
#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره 9
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اصول چهارگانه اخلاق از نظر قدما / قسمت اول🌷
اصول اخلاق از نظر قدما
نخست باید دورنمایی از اصول علم اخلاق از دریچه افکار بزرگان این فن را از نظر بگذرانیم و مسیر بحثهای آنها بطور اجمال در این علم مورد دقت و بررسی قرار گیرد.
علمای اخلاق، اصول فضایل اخلاقی را در چهار اصل خلاصه کرده اند:
1- حکمت.
2- عفت.
3- شجاعت.
4- عدالت.
آنها معتقدند هریک از این چهار اصل حد وسطی است در میان افراط و تفریط قوای نفسانی و غرایز، و به این ترتیب رذائل اخلاقی در دو طرف آنها قرار دارند و لذا در برابر هر فضیلتی دو صفت رذیله ذکر کرده اند به این ترتیب:
1- حکمت که عبارت است از اعتدال در تشخیص و درک واقعیات آنچنان که هست؛ و در مقابل آن در طرف افراط «جربزه ودهاء» یعنی فعالیت بیش از اندازه قوه ادراک و تکیه بر احتمالات و تشکیکات کردن و عدم ثبات بر نظریات صحیح، و در طرف تفریط «بلاهت» و کودنی است.
2- عفت که عبارت است از اعتدال در اعمال شهوات و بهره برداری صحیح از امیال و غرایز؛ و نقطه مقابل آن در طرف افراط «حرص و شره»، و در طرف تفریط «خمود» است.
3- شجاعت که عبارت است از اعتدال در قوه غضب و ترسیدن از آنچه باید ترسید و نترسیدن از آنچه نباید ترسید؛ و نقطه مقابل آن در طرف افراط «تهوّر» و بی باکی، و در طرف تفریط «جُبن» و ترس است.
4- عدالت که عبارت است از پیروی نیروی شهوت و غضب از نیروی عقل و کنترل صحیح آنها در راه اصلاح و سعادت؛ و نقطه مقابل آن در طرف افراط «ظلم»، و در طرف تفریط «انظلام و تحمل ظلم» است.
آنها از یک نظر رذایل اخلاقی را غیر متناهی دانسته در حالی که فضائل اخلاقی که حد وسط و نقطه اعتدال است یک مرحله بیشتر ندارد و لذا آن را تشبیه به مرکز دایره که یک نقطه بیشتر نیست و رذائل را تشبیه به نقاط نامتناهی که در اطراف دایره فرض می شوند نموده اند.
گاهی نیز آن را تشبیه به خط مستقیم در میان دو نقطه کرده اند که همواره یکی است، در حالی که خطوط کج و منحنی در میان دو نقطه بی نهایت می باشد.
از محقق طوسی، خواجه نصیرالدین و جمعی دیگر از محققان نقل شده که منظور از «صراط» که وصف آن در اخبار آمده:
«ادَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَاحَدُّ مِنَ السَّیْفِ (مجلسی، بحار الانوار 73/ 270.)؛
از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر، همین «اعتدال اخلاقی» است.
بعضی دیگر از بزرگان علم اخلاق این موضوع را چنین تفسیر کرده اند که:
چون وضع جهان دیگر در حقیقت تجسمی از وضع این جهان می باشد ممکن است آن «صراط» تجسمی از همین اعتدال ملکات اخلاقی در این دنیا بوده باشد.
(اقتباس از کتاب: زندگی در پرتو اخلاق/ تالیف آیت الله مکارم شیرازی ص 47)
ادامه دارد...
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.com
#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره 10
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اصول چهارگانه اخلاق از نظر قدما / قسمت دوم🌷
اکنون باید دید این اصول چهارگانه (جهت مرور و یادآوری به قسمت اول همین موضوع رجوع شود) از کجا بدست آمده است؟
علمای اخلاق در پاسخ این سؤال می گویند: نفس انسان دارای سه قوه است:
1- قوه تشخیص و ادراک.
2- قوه جلب منافع یا «جاذبه» و به عبارت دیگر «شهوت» (به معنی وسیع کلمه).
3- قوه دفع ضرر یا «دافعه» و به عبارت دیگر «غضب».
اعتدال هریک از این سه قوه یکی از فضائل اخلاقی را تشکیل می دهد که به ترتیب حکمت، عفت و شجاعت نامیده می شوند.
و اگر دو قوه شهوت و غضب در اختیار قوه تمیز و ادراک قرار گیرد «عدالت» حاصل می گردد.
به عبارت دیگر، تعادل قوای سه گانه مزبور هرکدام به تنهایی فضیلتی است، ولی ترکیب آنها به یکدیگر که همان پیروی نیروی شهوت و غضب از نیروی «ادراک» است فضیلت دیگری خواهد بود، زیرا بسیار می شود که انسان شجاعت دارد و مثلًا در میدان جنگ بدون جهت نمی ترسد ولی این شجاعت ممکن است در راه غلطی اعمال گردد مانند جنگ بخاطر هدفهای پست و بی ارزش در این مورد شجاعت هست ولی عدالت نیست اما اگر این شجاعت در راه یک هدف عالی و عقلانی به کار افتد و با حکمت آمیخته شود عدالت بوجود می آید.
ادامه دارد...
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.com
#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره ۱۱
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد / قسمت اول🌷
مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد
مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد
مفاهیم اخلاقی، همه روشن و آشکار نیستند، البته بعضی مانند شجاعت، سخاوت و فداکاری، چنان روشن می باشند که هیچ کس در فضیلت بودن آنها تردید نمی کند و نقطه مقابل آنها (ترس، بخل و خودخواهی) بطور وضوح جزء رذائل است.
ولی بعضی دیگر ممکن است از نظر فضیلت یا رذیلت بودن مورد بحث و تردید واقع گردد، بنابراین بدون در دست داشتن یک مقیاس سنجش واضح، نمی توان مباحث اخلاقی را تعقیب کرد.
مثلًا امروز بعضی از دانشمندان مادی همچون «برتراند راسل» معتقدند: «اگر از انجام عملی- هر عمل که باشد- زیانی متوجه دیگران نشود دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم و نمی توان عملی را تنها به زعم اینکه فلان مذهب قدیمی «تابو» (منظور منهیاتی است که بدون
دلیل در مذاهب یا سنتهای قدیمی وجود داشته) زشت شناخته است محکوم ساخت؛ فقط باید سود و زیان کار را حساب آورد».
نامبرده به دنبال این عقیده بسیاری از اخلاق و اعمال شنیع را از نظر اینکه زیانی به دیگری نمی رساند تجویز می کند (مانند اعمال منافی عفت با جنس مخالف و موافق! در صورتی که به رضایت طرفین باشد).
عده ای دیگر از مادیها مانند کمونیستها معتقدند بسیاری از اصول اخلاقی کهن، مولود اقتصاد سرمایه داری بوده و با از میان رفتن آن اصول، از بین می رود و لذا آنها اخلاق را منحصر به اموری می دانند که به ایجاد یا ادامه انقلاب کارگری (پرولتاریا) کمک کند!
زمزمه های دیگر از ناحیه بعضی افراد که پیرو مکتب خاصی نیستند درباره بعضی از مسایل اخلاقی (مانند حیا و عفت) نشان می دهد که در بحثهای اخلاقی خود بطور قطع نیازمند به یک مقیاس روشن می باشیم.
بنابراین باید دید مقیاس سنجش در این موارد چیست و چگونه می توان تشخیص داد فلان عمل جنبه اخلاقی و فضیلت دارد، یا ضد اخلاق و رذیلت است؟
اگر بخواهیم از نظر دینی و مذهبی در این زمینه بحث کنیم تکلیف ما کاملًا روشن است، زیرا پس از آنکه حقانیت اسلام را به دلایل قطعی شناختیم برای ارزیابی اصول فضائل و رذائل اخلاقی باید به مدارک قطعی که در قرآن و سنت وجود دارد مراجعه نماییم
ادامه دارد...
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.com
#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره ۱۲
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد🌷
مقیاس برای سنجش اخلاق نیک و بد (قسمت دوم 👇👇👇)
و اما از نظر عقلی باید یک اصل را در نظر بگیریم و آن اینکه: «هرگونه عامل اخلاقی که به تکامل وجودی انسان کمک کند، فضیلت و هر عاملی که او را به انحطاط می کشاند رذیلت می باشد».
ولی باید توجه داشت که انسان تنها از جنبه مادی و احتیاجات اولیه این زندگی نباید مورد مطالعه قرار گیرد، بلکه باید جنبه های معنوی و روحانی که بیشتر افتخارات انسان در آن خلاصه می شود و زندگی مادی نیز وسیله ای برای نیل به آن است کاملًا مورد توجه قرار گیرد.
بنابراین ممکن است یک عمل زشت و ناپسند تولید زحمتی برای دیگران نکند، اما از نظر انسانی و جنبه های معنوی موجب انحطاط و سقوط شخص مرتکب شونده باشد. مسلماً چنین عملی جزء رذائل خواهد بود.
کسانی که تنها به جنبه های مادی می نگرند در حقیقت نیمی از وجود انسان (نیمِ کمتر و کوچکتر) را شناخته اند در حالی که اصول اخلاقی باید بر اساس شناسایی تمام وجود انسان (اعم از جسم و روح) مورد بررسی قرار گیرد.
و از آن بدتر اخلاق کمونیستی است که نه تنها جنبه های معنوی انسان را نادیده گرفته بلکه در جنبه های مادی نیز تنها به یک قسمت (قسمت اقتصاد) چشم دوخته و انسان را از این نظر مورد مطالعه قرار داده است.
بدیهی است اینگونه مکتبهای اخلاقی چون توأم با واقع بینی و انسان شناسی صحیح نیست، نمی تواند آثار صحیحی بوجود آورد و مسلماً آنها در راه شناسایی فضایل و رذائل اخلاقی گرفتار اشتباهات بزرگی خواهند شد.
بنابراین، اساس صحیح عقلانی و منطقی در بررسی اصول اخلاقی همان است که گفته شد، باید همواره تکامل وجود انسان را در تمام جنبه ها مورد توجه قرار دهیم و آنچه را به آن کمک می کند از دیگر امور بشناسیم و فضائل و رذائل را بر طبق آن مورد بررسی قرار دهیم.
ادامه دارد...
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.com
#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره ۱3
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق🌷
اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق / قسمت اول👇👇👇
آیا تهذیب نفس و بدست آوردن فضائل اخلاقی در اجتماع، بهتر ممکن است یا در گوشه گیری و انزوا؟ این سؤالی است که بسیاری از خود می کنند.
عده ای معتقدند انسان هرچه منزوی تر باشد از نظر اخلاقی سالمتر خواهد بود، زیرا بسیاری از انحرافات و رذائل اخلاقی و یا اکثر آنها هنگام برخورد با دیگران بروز می کند. حسد، تکبر، دروغ، غیبت، بهتان، ریا و کینه توزی و امثال اینها همه بر اثر آمیزش با دیگران دامنگیر انسان می شود؛ کسی که با مردم سر و کار ندارد نه غیبت می کند و نه غیبت می شنود؛ نه به کسی حسد می ورزد و نه محسود دیگران می گردد؛ نه مبتلا به ریاکاری می شود و نه دروغ و نه کینه توزی و سوءظن پیدا می کند.
طرفداران انزوا و گوشه گیری که در میان آنها بعضی از علمای اخلاق و جمعی از زهّاد و عبّاد معروف دیده می شوند علاوه بر دلیل فوق دلائل دیگری هم بر فضیلت این عمل و تأثیر آن در بهبود اخلاق دارند.
آنها می گویند: انسان هنگام گوشه گیری بهتر می تواند عبادت خدا کند و با حضور قلب به درگاهش مناجات و راز و نیاز نماید؛ بهتر می تواند در اسرار آفرینش و در رشته های مختلف علوم تفکر و اندیشه کند و حقایق را از غیر آن تشخیص دهد؛ حبّ و بغضها و تشاجرها و جدال و مرائها که مانع از درک حقایق و واقعیات است در حال انزوا کمتر وجود دارد و لذا بسیاری از متفکران بزرگ در گوشه گیری و انزوا بسر می بردند.
علاوه بر این هنگام معاشرت و آمیزش با مردم، انسان غالباً با صحنه هایی روبه رو می گردد که برای او وظایف سنگینی ایجاد می نماید و بسیار می شود که انسان در انجام آن وظایف کوتاهی کرده و در نتیجه منحرف می گردد، مثلًا موقع معاشرت و زندگی در اجتماع غالباً با منکرات و خلافکاریها و ترک معروفهایی روبه رو می شویم که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ایجاب می کند به مبارزه برخیزیم، در حالی که اطمینان نداریم همیشه وظیفه خود را در این قسمت انجام دهیم پس چه بهتر که انزوا را اختیار کرده و از زیر بار این مسؤولیتها رهایی یابیم!
از همه اینها گذشته در آیات و روایاتی مدح عزلت و گوشه گیری دیده می شود، به عنوان نمونه به چند آیه و روایت زیر توجه می کنیم.
1- (فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ اسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَ کُلّاً جَعَلْنا نَبِیّاً)(سوره مریم( 19) آیه 49)
هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستیدند کناره گیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هریک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم.
این آیه دلالت دارد که موهبت فرزندانی که پیامبر باشند به ابراهیم هنگام عزلت و کناره گیری بوده است.
2- (وَ اذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ الَّااللَّهَ فَأْوُوا الَی الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ)(سوره کهف( 18) آیه 16)
و (به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستند کناره گیری کردید، به غار پناه برید، که پروردگارتان (سایه) رحمتش را بر شما می گستراند.
این آیه نیز دلالت دارد که اصحاب کهف پس از انزوا و گوشه گیری از اجتماع، مشمول لطف الهی شدند.
3- «قِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: ایُّ النّاسِ افْضَلُ؟ قالَ: مُؤْمِنٌ مُجاهِدٌ بِنَفْسِهِ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعالی قِیلَ: ثُمَّ مَنْ؟ قالَ: رَجُلٌ مُعْتَزِلٌ فِی شِعْبٍ مِنَ الشِّعابِ یَعْبُدُ رَبَّهُ وَیَدَعُ النّاسَ فِی شَرِّهِ»(فیض کاشانی، محجه البیضاء 4/ 9. راوی حدیث ابوسعید خدری است و در حواشی احیاء العلوم آمده:« این حدیث متفق علیه است».)
به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردند: چه کسی از همه مردم بالاتر است؟
فرمود: فرد باایمانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می کند.
پرسیدند: پس از او چه کسی افضل است؟ فرمود: کسی که در درّه کوهی از مردم کناره گیری کرده خدا را پرستش می کند و مردم از شرّ او درامانند!.
این روایت نیز مقام انزوا و عزلت را بعد از مقام جهاد قرار داده و ستوده است.
4- در مصباح الشریعه از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمود:
«صاحِبُ الْعُزْلَهِ مُتَحَصِّنُ بِحِصْنِ اللَّهِ وَمُحْتَرِسٌ بِحَراسَتِهِ فَیا طُوبی
لِمَنْ تَفَرَّدَ بِهِ سِرّاً وَعَلانِیَهً»(مجلسی، بحار الانوار 70/ 110)
گوشه گیران در قلعه الهی و تحت حفاظت پروردگار می باشند، خوشا به حال آنها که در آشکار و نهان با خدایند.
ادامه دارد...
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.com
#چهار_شنبه_های_اخلاقی
شماره ۱4
🌷زندگی در پرتو اخلاق »»»» اثر انزوا و گوشه گیری در اخلاق🌷
زیانهای گوشه گیری و انزوا/ قسمت دوم👇👇👇
در برابر منافع و فوایدی که در بالا برای عزلت و انزوا ذکر گردید زیانهای متعددی در تنهایی و فواید زیادی در معاشرت است که آنها را می توان دلایل برتری و فضیلت معاشرت شمرد:
1- نخستین چیزی که اهمیت و ارزش معاشرت را روشن می سازد این است که کسب غالب ملکات فاضله اخلاقی تنها در اجتماع میسر است و در تنهایی ممکن نیست، زیرا بیشتر این ملکات مربوط به طرز روابط با یکدیگر می باشد. تواضع و فروتنی و محبت و ایثار و عفو و گذشت و سخاوت و بردباری و کظم غیظ و عاطفه و ترحم و تملک نفس و... در چگونگی روابط و مناسبات انسانها پیدا می شود و برای کسب این فضائل حتماً باید در دل اجتماع زندگی نمود.
از این گذشته سلامتی از مفاسد اخلاقی از قبیل حسد، تکبر، دروغ، غیبت و... بواسطه انزوا و گوشه گیری، در حقیقت فضیلت و افتخار نیست؛
بلکه از قبیل «منتفی به انتفاء موضوع» است و درست به این می ماند که شخصی برای رهایی از آلودگی به اعمال منافی عفت خود را با وسایلی محروم سازد، گرچه چنین شخصی از این آلودگی محفوظ می ماند ولی این نوع پاکدامنی فضیلت نیست بلکه سلامت است. فضیلت این است که انسان در اجتماع زندگی کند و در لحظات حساس یوسف وار تا لب پرتگاه برود و تسلط خود را بر نفس خویش حفظ نماید و بازگردد (البته نه اینکه انسان عمداً و با دست خویش چنین صحنه هایی را ایجاد نماید).
بنابراین برای کسب ملکات فاضله که مقیاس ارزشهای انسانی محسوب می شوند راهی جز این نیست که در اجتماع زندگی کنیم و با مردم معاشرت داشته باشیم.
و به عبارت دیگر این صفات برجسته از طریق مبارزه با شهوات و عوامل فساد بدست می آید، همانطور که استحکام و قدرت چوبهای جنگلی بواسطه پرورش در میان طوفانهای سخت حوادث است و اگر در گوشه انزوا و در محیطی دربسته و محدود پرورش یابند آن استحکام را از دست می دهند، همچنین افراد منزوی و گوشه گیر قدرتهای روحی و اخلاقی خود را تدریجاً از دست خواهند داد. شاید حدیث زیر نیز اشاره به همین حقیقت باشد:
در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از مسلمانان برای عبادت به کوهی رفته و از مردم کناره گیری نموده بود، وی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردند حضرت به او فرمود:
«لا تَفْعَلْ انْتَ وَلا احَدٌ مِنْکُمْ، لَصَبْرُ احَدِکُمْ فِی بَعْضِ مَواطِنِ الْاسْلامِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ احَدِکُمْ ارْبَعِینَ عاماً»(فیض کاشانی، محجّه البیضاء 4/ 7.)
نه تو و نه هیچ یک از مسلمانان چنین نکنید، چه اینکه صبر و استقامت یکی از شما در یکی از محیطهای اسلامی بهتر از چهل سال عبادت است.
از این سخن پاسخ استدلال اول طرفداران انزوا روشن گردید.
ادامه دارد...
#زندگی_در_پرتو_اخلاق
#ندای_تهذیب
🌻 @nedaye_tahzib
🌿 tahzib-howzeh.ir