⭕️آیا مردم زمان شاه دیندار تر بودند؟ 👉 @mtnsr2

⭕️ راه نزدیک شدن به امام زمان(عج) 🔸 استاد مسعود عالی 👉 @mtnsr2

⭕️بـا‌امـام‌زمـان‌درد دل‌ڪنید 🔸استـاد‌عـالی 👉 @mtnsr2

🔺برام جالب بود...... 👉 @mtnsr2

⭕️داستان آخر الزمان 🔺دستان شیطان زیر دستکش صهیونیزم جهانی 👉 @mtnsr2

🔹 گناهی که خدا نمی بخشد!!! 🔸 حجت الاسلام قرائتی 👉 @mtnsr2

➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨ ✨سلام بر ماه رجب سلام بر آن روزی که حلول کردی وسلام بر آن لحظه که غروب کردی 🔸خیلی ها آمدند و رفتند ماه رجب ها گذشت صد سال پانصد سال هزار سال.... ماه رجب ها گذشت تا ما به رشد و کمال برسیم چه بی تفاوت از کنار نعمات الهی می گذریم ماه رجب قرن ۱۳ (ه.ش)هم سپری شد و دیگر نخواهد آمد 😔چقدر از آن بهره برده ایم ؟ آیا ماه رجب سال بعد را خواهیم دید ؟ آیا آن روزی که فریاد کنند این الرجبیون؟ لبیک خواهیم گفت اینکه ماه رجب برما چگونه گذشت با خداست اما ماه شعبان چگونه بر ما خواهد گذشت با ماست حساب عملِ آخر شعبان را همان اول از خودمان بکشیم برای رضای خدا به نیت ولی خدا و نهایتا ثوابش را هدیه به شهدا و اموات انجام دهیم تا آنها هم بهره مند شوند ما را نیز از دعای خیر خود محروم نفرمایید پیشاپیش حلول ماه شعبان را تبریک عرض می نماییم 👉 @mtnsr2 ✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰

⭕️صلوات شعبانیه 🔻 با نوای استاد موسوی قهار 👉 @mtnsr2

➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰ 🔸ادامه ی خاطره زندانی از کتاب خاطرات شهید محمد بروجردی تمام روز همپای او در حركت بود. هر جا ميرفت، همراهش بود و آن قدر اصرار كرد تا عاقبت جاسم راضی شد نشانی يكی از صيادهای محلـی را به او بدهد. اين ناخدا هنوز هم ميرفت و از آن طرف آب جنس مياورد. نيمه شب بود كه راه افتادند. دایی و قاسم هم تا پلّه های اسكله آنها را بدرقـه كردند. محمد با شوق قدم به قايق گذاشت. انگار تـا يـک سـاعت ديگـر آقـا را ميديد و دستش را ميبوسيد. هنوز هوا تاريك بود كه به حوالی بصره رسيدند. اما ناگهان از دو طرف گشتی های مرزی عراق محاصـرهشـان كردنـد. ناخـدا قـايق را كشاند لای نيزارها. گشتی ها لحظه به لحظه ميرفتند و برميگشتند. ناخـدا قـايق را آورد اين طرف مرز. اما آنجا هم گشتي های ايرانی منتظرشان بودند. اين بار، ديگـر فرصت فرار كردن نبود. آنها را دستگير كردند و سوار يک قايق كردنـد چشـم بسته به مقصد نامعلومی ميبردند. همين جايی كه الان محمد در آن آويزان بود. محمد در دل گفت: «يعنی ميتوانم مقاومت كـنم و از ايـن سـياه چال بيـرون بروم؟» به ياد بچه ها افتاد. برای بچه های گروهش با چه ذوق و شوقی از رفتن بـه نجف حرف زده بود و بچه ها چه اشكی ريخته بودند. فردا صبح، دوباره او را به اتاق بازجويی بردند. بازجو با قيافه آدم هـای پيـروز جلو محمد ايستاد، حتی چشمان محمد را هم باز كرد. انگار مطمئن بود كـه ايـن بار محمد حرف خواهد زد. اولين حرفش اين بود: «بدبخت، تـو بـيجهـت داری خودت را نفله ميكنی. يكی از افراد گروهتان همه چيز را لو داده. بيشتر افرادتـان دستگير شده اند. گفته ام يكيشان را بياورند با تو رو در رو كنيم. شايد هم تا يـک ساعت ديگر برسند اينجا. بهانه آنها هم همين بود. تجارت؛ جـنسِ قاچـاق! شـما خائنها فكر ميكنيد ميتوانيد با جاسوسـی كـردن مملكـت را بفروشـيد؟ يـا از عراقی ها پول ميگيريد، يا از شوروی ها!» محمد فهميد كه بازجو، چيزی نميداند و همه اينها بلوف محض اسـت. ايـن بود كه تصميم گرفت به هيچ وجه، حرفب نزند. مطمئن بـود اگـر مقاومـت كنـد، آزادش ميكنند. بعد ميرفت به ديدن آقا روحاالله. بازجو سؤال كرد: «خُب، حرف بزن. هر چه ميدانی بگو!» محمد گفت: «گفتم كه، ميرفتم جنس بياورم». بازجو مشت بر ميزآهنب كوبيد. بلوفه ايش در محمد اثری نكرده بود. با خشـم گفت: «ببين پسر! داری كلّه شقی ميكنی، ها. تا امروز ميخواستم با زبان خـوش تو را به حرف بياورم. ميخواستم از اين جهنم نجاتت بدهم. اما مثل اينكه خودت نميخواهی. ديگر پرونده ات دارد از دست من در ميرود. حالا ديگر سر و كارت ميافتد با يک ديو وحشی. او اصلاً اين طورب باهات حرف نميزند». ولی باز هم محمد ساكت بود. ميدانست كه اين هم شگرد ديگری است. بعدازظهر محمد را بردند برای بازجويی. بازجو عوض شـده بـود. ايـن يكـی هيكلی مانند غول داشت. از همان لحظه اول رفت پشـت سـر محمـد، كمربنـدی چرمی را انداخت زير گلوب او و كشيد. محمد داشت خفه ميشد. ـ رابط تو كی بود؟ از كجا دستور ميگيری؟ برای كی كاری مـيكنـی. بـرای كدام گروه! بازجو، داد ميزد و هر لحظه كمربند را بيشتر ميكشيد. محمد به خرخر افتـاده بود. نفسش بند آمده بود. صورتش سياه شده بود و گردنش داشت خرد مـيشـد. برای لحظه ای، بازجو تسمه را شل كرد و پرسيد: «بگو، از كجا دستور ميگيری؟» محمد گفت: «باور كنيد داشتم ميرفتم جنس بياورم. آخر خرجم نميرسيد». بازجو برگشت و روبه روی او ايستاد و گفت: «مثل اينكه نميشود با تـو مثـل آدم رفتار كرد». محمد را بردند و روی صندلی الكتريكی بسـتند و بـه او شـوك عصـبی وارد كردند. اماا باز هم حرف محمد همان بود. وقتی جسم نيمه جان او را بـه سـلولش انداختند، حالت تهوع داشت. سرش داشت از درد ميتركيد. زير گلويش خطی به كلفتی يک طناب بالا آمده بود. يادش نمی آمد كی غذا خورده است. روز بعد او را به درمانگاه بردند. اتاقی كوچك با پنجرهای كه چند ميله آهنـی كلفت آن را بسته بود. بازجو نامه ای به ساواک اهواز نوشت. گزارشی از دستگيری محمد و مراحل بازجويی را شرح داد و در پايان هم نتيجه گيری كرد: «چنـين بـه نظر مي آيد كه اين يكی هم از بيكارهايی است كه برای درآوردن پول دسـت بـه قاچاق زده است». عصر بود كه محمد بلند شد و از پشت ميله هـای آهنـب نخلسـتان و نخلهـای بلندش را ديد. بعد از دو ماه شكنجه اين اولين بار بود كه فضای بيرون را ميديد. حالا ديگر ميدانست كجاست و چه كسانی او را بازجويی مـيكردنـد؛سـازمان امنيت سوسنگرد. 👉 @mtnsr2 ➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰✨➰

⭕️اخلاق بندگی 🔻استاد عالی 1⃣جلسه اول 👉 @mtnsr2

⭕️ آب، حرف امام زمان 🔺ادب و مرام حضرت عباس علیه السلام 🔺استاد #رائفی_پور 🌺میلاد حضرت اباعبدالله،امام سجاد و حضرت ابوالفضل العباس علیهم السلام مبارک باد🌺 👉 @mtnsr2

⭕️دعای کمیل ماه شعبان 🔺با نوای سید مهدی میرداماد التماس دعا 👉 @mtnsr2

آخرین جمعه سال است کجایی آقا حالمان رو به زوال است کجایی آقا عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو زندگی بی تو سراب است کجایی آقا دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی منتظر بهر جواب است کجایی آقا تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من دل من در تب و تاب است کجایی آقا از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان گریه بی حد و حساب است کجایی آقا داستان غم هجران تو ای یوسف من قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 👉 @mtnsr2

🌷من تشنه دیدار تو هستم 🌷عباس بیا از تو بعید است ⭕️نماهنگ عبّاس علیه السلام 🔸 با صدای محسن چاوشی تقدیم به ماه منیر بنی هاشم 👉 @mtnsr2

بی دلیل .... اتفاقی ... یکهو... بدونه هیچ مناسبتی ..... دلم روضه حضرت عباس خواست دلم روضه امام حسین علیه السلام لحظه وداع با قمر بنی هاشم خواست 🌷ان شاءالله هیچوقت برادرت جلوت جون نده ها تا روی خاک پا کشیدی برادر تنهایی منو دیدی برادر با این خجالتی که تو چشاتِ داری خجالتم میدی برادر 🌷دیدن هی پاهاشُ جمع میکنه هی خودشئ جمع میکنه دارم تمنا میکنم ، اباالفضل چشامُ دریا میکنم ، اباالفضل خودم میرم از زیر پایِ لشکر دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل 👉 @mtnsr2

لحظه تحویل سال 👉 @mtnsr2

⭕️ حضرت عباس علیه السلام الگوی منتظران 🔸استاد رائفی پور 👉 @mtnsr2

🎞 #نماهنگ|"نوروزِ مَهدَوی"🌼 🎶همخوانی بسیار دلنشین دعای تحویل سال و اشعار زیبا فارسی در مدح حضرت امام زمان(عج)🌹 ⚜کاری از نوجوانان قرآنی: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠

💐سالروز تولد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی و دانشمند شهید محسن فخری‌زاده مبارکباد. 🌷اولی به دستور ترامپ و دومی به دستور نتانیاهو ترور شدند. فرزندان انقلاب خاری بر چشم دشمنان هستند🌹 #حاج_قاسم #حاج_محسن شادی روحشان ده صلوات 👉 @mtnsr2

🔸امسال قول میدهم... 🔹توصیه های شهید حاج قاسم سلیمانی برای شروع سال نو 👉 @mtnsr2

⭕️عالم پس از مرگ 🔸برزخ 🔸حجت الاسلام عالی 🔸جلسه یازدهم 👉 @mtnsr2

⭕️اخلاق بندگی 🔻استاد عالی 2⃣جلسه دوم 👉 @mtnsr2

با عرض سلام بنده از اعضای گروه "مهدی یاوران" هستم و ان شاءالله میخوایم درجهت پیروی از ولایت فقیه، تا رسیدن به ظهور امام مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سعی وتلاش بکنیم و زمینه ساز ظهور آن حضرت باشیم. فعالیت های ما عموما در شهر شیراز انجام میشه اما چشم انداز کاری مان، انجام فعالیت های مهدوی در سطح ملی و بین المللی هست. لذا به دنبال شناسایی و همکاری با سایر گروه های هم مسیر خود بوده و در همین راستا با گروه های مختلفی از جمله گروه مصاف در حال همکاری هستیم. الان هم برای آشنایی، توافقات و ایجاد هماهنگی های بیشتر خدمت تون پیام میدم🌹🙏 هرکس مایل به همکاری هست به آیدی زیر پیام بده @hamid4z

⭕️امام زمان، امام آحاد مردم (مراسم احیای شب نیمه شعبان) 🔸استاد رائفی پور ۳۱ فروردین ٩٨ - تهران 👉 @mtnsr2