مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
در ادامه طرح رفاقت با شهدا ....
ودر ادامه معرفی شهید
🌷 #عباس_بابایی
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝 🌷در ادامه..... #ماجرای_عاشق_شدن_شهید_بابایی جداي مسووليت هاي نظامي و فرماندهي اش در
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
🌷در ادامه....
#ماجرای_عاشق_شدن_شهید_بابایی
گفت که بچه ها بعضي از خانواده ها هستند که نه پدر دارند ، نه تلويزيون رنگي . شما که پدر داريد بگذاريد تلويزيون را به آنها بدهيم . قبولاندنش زياد سخت نبود.زيپ لباس پروازش را تا نيمه بازکرد . لباسش را پايين کشيد و آستين هايش را دور کمرش گره زد . محمد را از زمين بلند کرد و چند بار هوا انداخت . گفت ميخواهي بابا بهت سواري بده ؟
خم شد و چهار دست و پا روي زمين نشست .بچه را روي کمرش گذاشت و دور اتاق چرخاند . دختر آن گوشه نشسته بود و چشم هايش برق مي زد
. پدر سخت گيري بود. همين ديروز هم از او خواست بود که برايش ساعت بخرد . گفته بود به شرطي مي خرد که فقط توي خانه ببندد .توي مدرسه شان ممکن بود جزو اولين نفرهايي باشد که ساعت دستشان است و آن وقت بقيه بچه ها چه بايد بکنند؟ دختر همه اين ها يادش رفته بود. گفت بابا به من هم سواري مي دي ؟
زن که آمد ، ديد بچه ها با سرو صدا خانه را روي سرشان گذاشته اند . صداي تلويزيون سياه و سفيد را بلند کرده اند و همه خانه را مثل قيامت به هم ريخته اند. کفش هاي مرد را دم در ديده بود. داخل که رفت خودش را ديد که ايستاده نماز مي خواند . نگاهش کرد. با آن مو و سبيل کوتاه و ريش بلند هم ، هنوز به همان خوش تيپي پسر دبيرستاني سابق مدرسه نظام وفاي خيابان سعدي قزوين بود. آهي کشيد و خريدهايش را برد توي آشپزخانه.
هنوز هم بعضي وقت ها فرصت مي شد تا مثل دزفول به روستاهاي اطراف پايگاه سر بزنيم . استامبولي پلويمان را بر مي داشتيم و مي رفتيم با خانواده هاي روستايي دور هم مي خورديم . اصرار داشت جوري لباس بپوشم که ساده ساده باشد و آن ها تفاوتي بين خودشان و ما احساس نکنند. مي نشستيم و زير آتش سيب زميني کباب مي کرديم . وقتي مي خواست شوخ باشد مي توانست . آن قدر ادا در مي آورد و با لهجه قزويني اش حرفهاي شيرين مي زد که من و بچه ها را به خنده مي انداخت . اين جور وقت ها طعم شيرين زندگي با او را مي چشيدم . با روستاييان گرم مي گرفت . آن ها بعضي وقت ها بي آن که او را بشناسند برايش درد دل مي کردند و مشکلاتشان را مي گفتند و يک بار رفتيم روستايي اطراف اصفهان که آب خوردن و استحمام و غسل ميتشان يک جا بود . برايشان آب لوله کشي فراهم کرد. اسم آن جا را عوض کردند و گذاشتند عباس آباد .ديگر آن جا نرفتيم . تا اسم ده را عوض نکردند آن جا نرفت.
هفت سال در اصفهان مانديم. دوست و رفيق پيدا کرديم که اکثرا از محافظ ها و هم کاران عباس بودند. لهجه ام ديگر کم کم اصفهاني شده بود . يک روز قرار شد عباس به عنوان فرمانده پايگاه بين دو خطبه نماز جمعه صحبت کند. متن سخنراني اش را جلوي من تمرين کرد . گفتم فقط اگر فردا لهجه ات را جمع و جور تر کني بهتر است . فردا هم وسط جمعيت مرا نگاه نکني خنده ات بگيرد.فردايش با بچه ها رفتم و پاي حرف هايش نشستم که اتفاقا سخنراني خوبي کرد.
اواسط جنگ بود که آمديم تهران . آن وقت که عباس فرمانده پايگاه بود ، بارها آدم فرستاده بودند تا او فرمانده نيروي هوايي شود . قبول نکرده بود. مي گفت من به عنوان نفر دوم هميشه بهتر مي توانم کارکنم ، خدمت کنم . آقاي ستاري را براي فرماندهي معرفي کردند. خودش معاون عمليات نيروي هوايي شد و به تهران منتقل شديم .مي دانستم ديگر آن چايي را هم که صبح ها به زور مجبورش مي کردم با هم بخوريم ، وقت نمي کند بخورد.
مرد، خانه بر دوش دارد. گاهي اين جا ، وقتي جاي ديگر . هيچ جايي اين کره خاکي آرام نبود و جنگ هم که جوان هاي مردم را يکي يکي انتخاب مي کرد . ولي نکند آرامش در همين جا باشد؟ در همين خانه کوچک؟ در خنده دخترش که دو هفته منتظر آمدنش بوده ، ياد آن روز افتاد که به اصرار زن سر راه مسافرت به قزوين با بچه ها به پارک ارم رفته بودند. زن گفته بود کمي خوش بگذرانند. گفته بود تو را خدا ، به خاطر بچه ها. خوش هم گذشته بود . روي سبزه ها نشسته بودند و از فلاسک چايي مي ريختند. بچه ها هم همان دورو بر بازي مي کردند.
صداي خنده شان مي آمد . مرد کمي بعد گفته بود مليحه چه قدر خوش گذشت . يادش آمده بود که نيامده تا خوش بگذراند . حقيقت همسايه ديوار به ديوار مرگ بود و مرد حقيقت را يافته بود. ياد جبهه هاي جنوب افتاد. جايي که راحت مي شد او را گوشه قرارگاه خاتم انبيا نشسته و قرآن مي خواند ، با يکي از بسيجيها اشتباه گرفت . آن جا مرگ شوخي رايجي بود. موشکي سرگردان ، گلوله اي به تصادف رها شده از پدافندي خواب آلود و چند لحظه بعد … چند لحظه بعد همين الان بود . همين الان هم مرگ شايد داشت از پشت درختي، خوش بختي خانوادگي شان را تماشا مي کرد.
🌷ادامه دارد....
👉 @mtnsr2
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘فیلم بوسیدن پدر شهید بابایی بر پای فرزندش
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️خاطره ای از عباس بابایی ☘ #والیبال چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه لکلند واقع در شهر سن
🌷در ادامه خاطرات والیبال
به همین خاطر دیگران خواستند تا پاسخ او را بدهند؛ ولی عباس مانع شد و روی به آن دانشجوی آمریکایی کرد و با متانت گفت: من حاضرم با شما مسابقه بدهم. من یک نفر در یک طرف زمین و شما هر چند نفر که می خواهید در طرف مقابل.
دانشجوی آمریکایی که از پیشنهاد عباس به خشم آمده بود، به ناچار پذیرفت.
دانشجویان آمریکایی می پنداشتند که هر چه تعداد نفراتشان بیشتر باشد، بهتر می توانند توپ را بگیرند؛ به همین خاطر در طرف مقابل عباس ده نفر قرار گرفتند. عباس نیز با لبخندی که همیشه بر لب داشت در طرف دیگر زمین محکم و با صلابت ایستاد.
بازی شروع شد. سرنوشت این بازی برای تمام بچه های ایرانی مهم بود؛ از این رو دانشجویان ایرانی عباس را تشویق می کردند و آمریکایی ها هم طرف خودشان را؛ ولی عباس با مهارتی که داشت پی در پی توپ ها را در زمین طرف مقابل می خواباند. آمریکایی ها در مانده شده بودند و نمی دانستند که چه بکنند. در حین برگزاری مسابقه، سر و صدایی که دانشجویان برپا کرده بودند کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه را متوجه بازی کرده بود و در نتیجه او نیز به زمین مسابقه آمد. در طول بازی از نگاه کلنل پیدا بود که مهارت، خونسردی و تکنیک عباس را زیر نظر دارد.
سرانجام در میان ناباوری آمریکایی ها، مسابقه با پیروزی عباس به پایان رسید. در این لحظه فرمانده پایگاه، که گویا از بازی خوب عباس تحت تأثیر قرار گرفته بود و شادمان به نظر می آمد، از عباس خواست تا در فرصتی مناسب به دفتر کارش برود.
چند روز بعد عباس از طرف فرمانده پایگاه به عنوان کاپیتان تیم والیبال پایگاه «ریس» انتخاب شد. با مسابقاتی که تیم والیبال پایگاه با چند تیم از شهر «لاواک» برگزار کرد، تیم والیبال پایگاه به مقام اول دست یافت و عباس به عنوان یک کاپیتان خوب و شایسته مورد علاقه فراوان کلنل «باکستر» قرار گرفته بود و بارها شنیدم که او عباس را «پسرم» صدا می کرد.
(راوی: امیر خلبان روح الدین ابوطالبی)
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بیان خاطره از عباس بابایی در پایگاه هوایی آمریکا
🍃حجت الاسلام عالی
👉 @mtnsr2
Shab3Fatemieh2-1392[07].mp3
4.17M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷باز امشب در هوای بارانم
🌷دلتنگ خاطرات یارانم
🌷می آید از جبهه ها عطر ناب کربلا
🌷ماییم و یاد شما … آه ای شهیدان
🌷یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان
👉 @mtnsr2
🌷باز امشب در هوای بارانم
☘دلتنگ خاطرات یارانم
🌷می آید از جبهه ها عطر ناب کربلا
☘ماییم و یاد شما … آه ای شهیدان
🌿یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان
🌷دلگیر از کینه ها بی مهری ها
☘دلگیر از این همه قهر و غوغا
🌷ماییم و یاد شما یاد آن مهر و وفا
☘یاد آن شور و نوا … آه ای شهیدان
🌿یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان
🌷ما بر عهد شهیدان می مانیم
☘مست جانان و مرد میدانیم
🌷ذلت بر ما شد حرام ماییم و شور مدام
☘ماییم و راه امام … هم چون شهیدان
🌿یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
اسمش اورشلیم (بیتالمقدس) است، پایتخت باصطلاح جدید اسرائیل، تاکنون 2 بار بطور کامل تخریب شده، 23 با
⭕️ #وعده_خدا #اخبار_ظهور
✔️ تصمیم ترامپ گامی بزرگ در جهت انتقال پایتخت فراماسونری جهانی به اسرائیل و تدارک مقدمات دولت جهانی #یهود است و به عبارتی جرقه ای است که جنگ #آرماگدون را دامن می زند؛ این تاریخ را به خاطر بسپارید.
🔥 این تصمیم زنگ مرگ آمریکا را به صدا در می آورد؛ در واقع فراماسونری جهانی به دست ترامپ آمریکا را از منصب مرکزیت مدیریت جهانی خلع کرد و اسرائیل را به جای آن گذارد تا آخرین مرحله از برنامه شیطانی قدرت #یهود عملی شود؛
♻️ به زودی وعده خداوند و موعد سرنگونی همیشگی یهود فرا می رسد و این وعده حق است؛ این آخرین بلندپروازی، مرگ #یهود را در پی دارد.
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبق آیات قرآن اسراییل دو بار فتنه میکنه تو فتنه اولی خداوند یه قومی رو به پیکار اسراییل میفرسته که خیلی پشتکار دارن🇮🇷 که تا داخل خانه هاتون یا حتی تو مسجد میگیرن تون ومی کشدتون
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔶قسمت سی وهفتم
🔶 #بصیرت
من و دوستانم حدود پانزده نفر بودیم که برای نابودی توپخانه دشمن رفتیم ودر مرحله اول عملیات مطلع الفجر،پشت دشمن محاصره شدیم . ما برای از بین بردن توپخانه دشمن فتیم اما....
آنجا #ابراهیم بود که به داد ما رسید . اورا برای اولین بار در آن وانفسا دیدم .اما من در مراحل بعدی عملیات به سختی مجروح شدم . دستم از کار افتاد . با اینکه اهل کرمانشاه بودم ،مجبور شدم برای کارهای پزشکی به تهران بیایم . #ابراهیم که این مطلب رافهمید ،نگذاشت جایی برویم !مرخصی گرفت وبا من آمد . چند روز مهمان منزل #ابراهیم بودیم ،به خانواده ،خصوصا مادر #ابراهیم خیلی زحمت دادیم.او موتور یکی از رفقایش را گرفت و مرتب دنبال کار ما بود . بعد از این ماجرا به دوستانم گفتم که در تهران جوانی وجود دارد که مهمان نوازی اش از همشهریان کُرد ما بیشتر است
باید گفت که در دوران همراهی با #ابراهیم در تهران شاهد بودم که بیشتر اهل محل با او دوست بودند . افرادی با ویژگی های متفاوت !#ابراهیم از در که بیرون می آمد به همه سلام میکرد. چقدر بچه های کم سن سال به خاطر همین سلام کردن با او دوست شده بودند . اما یادم است یکروز با هم از کوچه بیرون آمدیم چند روحانی باظاهر زیبا وآراسته به سمت ما می آمدند با شناختی که از #ابراهیم داشتم گفتم حتما آنها را تحویل میگیرد ،اما بر عکس به آنها سلام هم نکرد ! با تعجب😳 نگاهش کردم . خودش فهمید که در ذهن من چیست برای همین گفت : اینها آخوند های ولایی هستند .کاری با این جماعت نداریم . گفتم : ولایی؟
گفت :یعنی به جز ولایت اهلبیت چیز دیگری را قبول ندارند نه ولایت فقیه نه انقلاب ونه جبهه و.....
فقط دم از ولایت مولا میزنند . چند سری با اینها صحبت کردم اما بی فایده بود فقط کار خودشان را قبول دارند . بعد ادامه داد خطر اینها برای اسلام وانقلاب کم نیست. مثل خوارج که در بدنه حکومت مولا بودند اما....
من آن روز نفهمیدم که #ابراهیم چه می گوید . یعنی سطح درک #ابراهیم از مسائل ،با بقیه فرق داشت . اما سالها بعد و با جریان سازی فرقه شیرازی ها و #شیعه_انگلیسی ، تازه فهمیدم که #ابراهیم چه بصیرتی داشت
🍃من اهل کرمانشاه ودر خانواده مذهبی بزرگ شدم. در اوایل جوانی در گیلان غرب با او آشنا شدم اما خدا میداند این آشنایی در زندگی من چه تاثیری داشت تا الان که سالها از آن دوران گذشته . هنوز هیچ شخصیتی را ندیدم که مانند او اثر گذار باشد . من در همنشینی با او یک دوره کامل اعتقادات و اخلاقیات را کسب کردم . به طور مثال :او مارا با ورزش آشنا کرد.در حین ورزش مشغول ذکر ودعا بود .یعنی به ما فهماند که ورزش باید برای رضای خدا باشد خیلی از معارف اهلبیت را اینگونه به ما آموخت .
🌷 ادامه دارد.....
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #عالم_پس_از_مرگ 🔶قسمت هجدهم 1⃣ #سکرات_موت ❓باتوجه به اینکه اکثر مرگ های امروزی ناگهانی است و
⭕️ #عالم_پس_از_مرگ
🔶قسمت نوزدهم
1⃣ #سکرات_موت
🍃از امیر المومنین سوال شد آمادگی برای مرگ چیست ؟
حضرت فرمود :
1⃣انجام واجبات
2⃣ترک محرمات
3⃣مراعات صفات اخلاقی
برای چنین شخصی غافلگیری مرگ معنا نخواهد داشت . کم نبودند بزرگان دینی ما که مرگ را به بازی میگرفتند و هر لحظه آماده مرگ بودند ....
🍃نقل کرده اند فاضل اردکانی قبل از مرگش بعد از این که شام خورد گفت :نماز خوبی خواندیم ،شام خوبی هم خوردیم ،مرگ خوبی هم میکنیم . این عالم بزرگوار همان شب از دنیا رفت ...
❓مفلس کیست؟
پیغمبر از جمعی سوال کردند مفلس کیست ؟ هرکس جوابی داد . پیغمبر فرمود خیر . مفلس به کسی گفته میشود در قیامت با کوله باری از خیرات می آید وبا وجود حقی که بر دیگران دارد . از خیرات وحسنات او بر میدارند وبه صاحب حق می دهند تا اینکه حسناتش تمام شود آنگاه از گناهان صاحب حق بر میدارند وبه این شخص میدهند
مفلس کسی است که در قیامت با کوله باری از خیرات بیاید وبا کوله باری از گناه بماند
🍃 نکته دیگر:توصیه شده کفن برای خود تهیه کنید وهرز چندگاهی باز کنید وآن را نگاه کنید روایت است برای او اجری نوشته خواهد شد که او هیچ گاه از غافلین نخواهد بود
🍃نکته بعدی وصیت است
❓بهترین وقت وصیت کی است؟
بهترین وقت وصیت زمانی است که در صحت وسلامتی کامل بسر می برید
آخرین وقت وصیت زمانی است که نشانه های مرگ ظاهر شده
❓آیا وصیت واجب است؟
وصیت بر کسانی که حقی بر گردن کسی دارند واجب است. وبرای غیر این مستحب موکد است.
نوشتن وصیت خاصه به داشتن حق نیست بلکه میتواند بازگو کردن تجربیات زندگی وتوصیه های معنوی با شد مثل وصایای شهدا...
👉 @mtnsr2
⭕️رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
(بحار الانوار، ج 93، ص 342)
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به اونهایی که بی صبرانه منتظر ماه مبارک رمضان هستند
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #قرارشبانه
🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات
🌷 #شهیدابراهیم_هادی
🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع
🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷
👉 @mtnsr2
☘التماس دعای #فرج
☘شب شما #مهدوی
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
🌷امام باقر علیه السلام :
🍃خداوند قائم آل محمد علیه السلام را با #گروهی می فرستد که در نظر مردم از #سرمه نرم ترند .
( یعنی چیزی بنظر نمی آیند و مردم آنها را خیلی سبک میشمارند )
🍃 هنگامیکه #قائم با یاران خود #قیام میکند ، مردم به حال آنها گریه میکنند ، چه آنها را مردمی بی دست و پا می بینند که بزودی در دست دشمن نابود می شوند ، ولی خداوند شرق و غرب عالم را برای آنها می گشاید ، آگاه باشید که آنها #مومنین_حقیقی هستند،
اَلا اِنَّ خَیرَاَلجَهادِ فیِ آخَرِالزَمان ، آگاه باشید که بهترین #جهاد_ها در آخرالزمان است .
📚ماخذ : مهدی موعود ،
جلد سیزدهم بحارالانوار
مرحوم علامه مجلسی رحمت الله علیه مترجم علی دوانی
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿
⭕️ #حدیث_مهدوی
🌷 #پاداش کسی که دوست دارد در #رکاب قائم باشد
💫امام باقر علیه السلام فرمود :
✅آیا گمان میكنی كسی كه خود را برای خدا و خدمت به او نگهدارد خداوند برای او فرج و گشایشی قرار نمیدهد ؟
✨ آری به خدا سوگند خداوند برای او راه خروج و فرج قرار خواهد داد ، خدا رحمت كند بنده ای را كه خود را برای خدمت به ما نگهدارد ، خدا رحمت كند بنده ای را كه نام وامر ما را زنده میكن..
🍃عرض كردم : اگر قبل از آنكه حضرت قائم را ببینم بمیرم ، چه كنم؟
⚡️حضرت فرمود : اگر كسی از شما بگوید چنانچه حضرت قائم را ببینم یاریش خواهم كرد ، گویا چنین است كه همراه آن حضرت جهاد نموده و همچنین شهیدركاب آن حضرت دو شهادت خواهد داشت...
📚تنقیح المقال : ج 2 ص 136 - 137
منتخب الأثر : ص 495 ف 10
👉 @mtnsr2
🌿☘🌿☘🌿🌿☘🌿☘🌿☘🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃در ارتباط با حدیث بالا
⭕️رهبری: بنظرم شهدای مدافع حرم هر یک شهیدشان اجر دو شهید را دارد
👉 @mtnsr2
4_5917848984038146740.mp3
4.68M