eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷در سر فقط هوای اوست 🌷تا کی فتد به پای دوست 🌷ای تیغ برون شو از نیام 🌷آمد زمانه قیام 🌷یاعلی بگو بزن، به قلب دشمنان 🌷دم به دم أمِت أمِت، مده دمی امان 🌷شوق این جهاد سرخ، به یاری حرم 🌷از سرم نمی رود، و گر رود سرم 🌷بر لبم بود، با شهادتین 🌷آخرین نفس، ذکر یا حسین 🌷امتداد خط سرخ کربلای عشق 🌷خون عاشقان به زینبیه ی دمشق ✨کُلّنا فِداکِ یا عقیلة العَرب 🌷ای قدس کجا شکسته ایم 🌷عهدی که با تو بسته ایم 🌷اینک طلوع والضحاست 🌷آری شروع فتح ماست 🌷بیرق محمدی، به روی دوش ماست 🌷آیه های سرمدی، به گوش هوش ماست 🌷هان بگو به غاصبان، که نصر ما رسد 🌷شام شوم ظالمان، به انتها رسد 🌷بر لبان ما، نام حیدر است 🌷وعده گاه ما، فتح خیبر است 🌷امتداد خط سرخ کربلای عشق 🌷خون عاشقان به زینبیه ی دمشق ✨کُلّنا فِداکِ یا عقیلة العَرب 👉 @mtnsr2
یکی از اعضای کانال التماس دعا داشتن چیزی که از دست ما بر میاد اینه که دعا کنیم ✨ این آیه شریفه را زمزمه میکنیم ✨أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ✨ 👉 @mtnsr2
⭕️کاهن اعظم یهود كه به یونان تمایل داشت به آیین یونانیان ورزشگاه ساخت و برخلاف معتقدات یهود، جوانان را نیمه‌عریان به ورزش واداشت! 👉 @mtnsr2
⭕️یونان‌گرایی یا هلنیسم در میان یهود ✨ با تأکید بر نقش یهود 1️⃣ به دلیل گرایش متعصبانه‌ی مذهبی و شریعت سعی در حفظ خود از راه و رسم یونانیان داشتند. 2️⃣ اما در عصر حکومت سخت‌گیر سلوکیان، بیش از پیش در بین رخنه کرد و حزبی که به یونانیان تمایل داشت، نفوذ فراوان یافت. 3️⃣ یکی از رهبران آن حزب، یهود گردید و به آیین یونانیان ورزشگاه ساخت و برخلاف معتقدات یهود، جوانان را نیمه‌عریان به واداشت. 4️⃣ بی‌گمان چنین حوادثی برای سنت‌پرستان خوشایند نبود. در سال 175 ق.م به سلطنت سوریه رسید و برای بسط به زور متوسل شد. 5️⃣ را غارت کرد و قربانگاه یهود را به قربانگاه مبدل ساخت و از برگزاری مناسک دینی ممانعت به عمل آورد. این سخت‌گیری واکنشی در پی داشت: 6️⃣ مؤمنان یهودی به رهبری شوریدند و در سال 165ق.م بر آزادی دینی و چند سال بعد بر آزادی سیاسی دست یافتند. از آن پس دو بخش شد. که سرانجام به صورت درآمدند و یا «پارسایان دوره‌ی مکابی» که به سنن یهودی وفادار مانده بودند به اصحاب فریسه []‌ معروف شدند. 7️⃣ اما نهضت یهود دوام نیافت… و به زودی دودمان فرو افتاد. و از طرف رومیان به سلطنت گماشته شد. «هرود» که اصلاً اهل «ادومیه» بود و بعداً به پیوسته بود و باطناً فرهنگ یونانی را خوش داشت، در گسترش آن کوشید و از برقراری بازی‌های در فلسطین حمایت کرد. در عین حال برای فریفتن یهودگرایان سنتی، به ساختن و آراستن همت گماشت. 📚 منبع: شفیعی سروستانی، اسماعیل ، داستان ورزش غرب (سیر تحوّل تاریخی و فرهنگی ورزش غرب)، تهران: نشر هلال، چاپ چهارم، ص28و29 ✨ متن کامل مقاله 👉 http://yon.ir/aniQA 👉 @mtnsr2
⭕️ #شهيد_ابراهيم_هادي 🔶 پایان قسمت پنجاه ودوم 🔶 #مهمانی_برادر 👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ ۲ 🔶 ادامه قسمت پنجاه ودوم 🔶 بعد از آن سفر به جامعه الزهرای شهر قم دعوت شدم تا برای خانم های طلبه خارجی از بگویم . سیصد نفر از طلبه های کشورهای مختلف حضور داشتند. وقتی جلسه تمام شد ، خانمهایی از کشور های ، ، ، ، ، ،و.....به سراغ من آمدند و هریک در حالی که کتاب در دست داشتند ، سوالاتی می پرسیدند. من هم تک تک سولات را جواب می دادم. آن ها نیز مثل مردم ایران ، را الگوی مناسبی برای نسل امروز می دانستند . بعد همگی گفتند :ما پیام وشهدای شما را به کشور خودمان منتقل خواهیم کرد..... اما در این سالهای اخیر ،یکی از اعضای خانواده شهید، صفحه ای را به نام در فضای مجازی راه اندازی کرد وتصاویر و مطالب او را به اشتراک میگذارد. مطالب جالبی در آن ثبت شد وباعث برخی ارتباط ها شد . یکی از این مطالب عجیب تر از بقیه بود که در ادامه می خوانیم: خانم جوانی با ما ادتباط گرفت وگفت :باید ماجرایی را برای شما نقل کنم ، نگاه من را به دنیا وآخرت تغییر داد و..... تماسهای اینگونه زیاد بود . فکر کردم که ایشان هم مثل بقیه با کتاب سلام بر آشنا شده وتغییری در روند زندگیش ایجاد شده و..... اما تغییرات این خانم شگفت تر از تصور ما بود. این خانم جوان گفت:من یک دختر مسیحی از اقلیت مذهبی ساکن تهران هستم . به هیچ اصولی از مسائل اخلاقی و حتی اصول دین خودم پایبند نبودم. هیچ کار زشتی نبود که در آن وارد نشده باشم! هر روز بیشتر از قبل در منجلاب فرو می رفتم . دو سه سال قبل ،در ایام عید نوروز با چند نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم که برای تفریح به یک قسمت کشور برویم نمیدانستم کجا برویم . شمال ،جنوب ،شرق،غرب ویا.... دوستانم گفتند: برویم خوزستان. هم ساحل دریا دارد وهم هوا مناسب است و.... از تهران با ماشین شخصی راهی خوزستان شدیم . تفریحی رفتیم ویکی دو روز بعد به مقصد رسیدیم . توی راه خیلی خوش گذشت . شب بود وارد شهر شدیم هیچ هتل ویا مکانی را برای اقامت پیدا نکردیم . همه جا پر بود . خسته بودیم ونمی دانستیم چه کنیم یکی از همراهان ما گفت :فقط یک راه وجود داره برویم محل اسکان راهیان نور😳. همگی 😁خندیدیم . تیپ وقیافه ما فقط همان جا را میخواست! اما پس از چندین بار دور زدن در شهر تصمیم گرفتیم که کمی روسری هامان را جلو بیاوریم و تیپ ظاهری را تغییر دهیم و برویم سراغ محل راهیان نور کمی طول کشید تا مسئول ستاد راهیان نور ما را پذیرفت . یک اتاق به ما دادند وارد شدیم ، دور تا دور آن پر از تصاویر شهدا بود هریک از دوستان ما به شوخی یکی از تصاویر شهدا را مسخره می کرد و حرف های زشتی می زد و..... تصویر پسر جوانی بر روی دیوار نظر من را جلب کرد . من هم به شوخی به دوستانم گفتم :این هم برای من! صبح که می خواستیم برویم بار دیگر به چهره آن جوان نگاه کردم بر خلاف بقیه نام آن شهید نوشته نشده بود . فقط زیر عکس این جمله بود : دوست دارم گمنام بمانم سفر خوبی بود . روزهای بعد در هتل و ....چند روز بعد به تهران برگشتیم . مدتی گذشت و من برای تهیه یک کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم . دنبال کتاب مورد نظر می گشتم یکباره یک کتاب نظرم را جلب کرد. چقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست ؟ خودش بود همان جوانی که در سفر خوزستان تصویرش را روی دیوار دیدم . یاد شوخی های آن شب افتادم. این همان جوانی بود که می خواست گمنام بماند . این کتاب را هم از مسئول کتابخانه گرفتم. نامش ونام کتابش بود . علاقه ای به اینگونه شخصیت ها نداشتم اما از سر کنجکاوی مشغول مطالعه شدم .همینطور شروع به خواندن کردم . به اواسط کتاب که رسیدم ، دیگر با عشق می خواندم اواخر کتاب دیگر نمی خواستم داستان او تمام شود وقتی کتاب به پایان رسید ، انگار یک راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود . در سکوت وتنهایی فقط فکر کردم. تمام فکر وذهن من را پر کرده بود . عجب شخصیتی دارد این شهید !؟ من آن شب به شوخی می خواستم را برای خودم انتخاب کنم، اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود ! او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقه مند شوم شخصیت او بسیار بر من اثر گذاشت . مدتی بعد به مطالعات در زمینه ادیان روی آوردم. در مورد اسلام و اهلبیت علیه السلام تحقیق کردم تا اینکه ، اسلام شد من مسلمان شدم . که مرا با خدا و اسلام و اهلبیت "علیه السلام" آشنا کرد 👉 @mtnsr2 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مهدویت تا نابودی اسرائیل
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃 #القدس_لنا در این کنگره موادی به تصویب رسید که در رأس همه آن‌ها چنین ذکر شده بود،
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃 حسین در ۱۹۱۷ خیانت انگلیسی‌ها را متوجه شد، زیرا اسناد محرمانه قرارداد توسط دولت جدید شوروی که به تازگی قدرت را به دست گرفته بود منتشر گردید و ترک‌های عثمانی آن را به اطلاع شریف حسین رسانیدند، و او را از خدعه انگلیسی‌ها برحذر داشتند. ترک‌ها از او خواستند تا با انگلیس قطع رابطه کند و به یاری مسلمین بشتابد. شریف حسین نگران شد و از دولت انگلیس توضیح خواست. اما از آن دولت قانع کننده‌ای دریافت نداشت. از طرفی صهیونیست‌ها از انگلیس و آمریکا می‌خواستند تا متفقین، رسماً تضمین نمایند که هر گاه دولت عثمانی شکست بخورد فلسطین محل مهاجرت و مملکت یهود گردد. با کوشش زیاد دکتر وایزمن عده‌ای از رجال انگلیس از جمله «لرد بالفور» وزیر خارجه وقت انگلیس طرفدار نظریه وایزمن شدند. در دوم نوامبر ۱۹۱۷ طرح حزب صهیونیسم تقدیم کابینه انگلیس شد و مورد تصویب قرار گرفت و لرد بالفور بدین مناسبت اعلامیه‌ای صادر کرد. در این اعلامیه دولت بریتانیا با صراحت اعلام می‌دارد که با «تأسیس یک وطن برای ملت یهود در فلسطین» موافق است و برای نیل به اهداف، بیشترین سعی خود را خواهد کرد، ولی در عین حال «به هیچ وجه نباید به حقوق مذهبی و شهروندی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین لطمه وارد شود» صدور اعلامیه بالفور از طرف انگلیسی‌ها از جهتی ناشی از همدردی عده‌ای از مردم برای آرمان صهیونیسم بود، که مطالب انجیل و کشتار‌های دسته‌جمعی یهودیان در اروپای شرقی به آن دامن می‌زد، ولی نگرانی‌های بشردوستانه فقط بخشی از علت به شمار می‌رفت. برخی سیاستمداران بریتانیایی احساس می‌کردند که حضور یک دولت یهودی دوست در منطقه فلسطین نزدیک کانل سوئز که شاهرگ حیاتی امپراطوری است، فواید استراتژیک در بر خواهد داشت. در آن زمان اکثر اروپائیان به استعمار درآوردن و متمدن کردن مناطق غیرغربی را حق و حتی وظیفه خود می‌پنداشتند. «هرتزل اصرار داشت که یهودیان در فلسطین باید بخشی از استحکامات اروپا علیه آسیا، و پایگاه متمدن در مقابل بربریسم را تشکیل دهند». وی فلسطین را «گوشه ویرانه و آفت زده‌ای از شرق» خطاب کرده و می‌گفت: «یهودیان، یعنی نمایندگان متمدن غرب، با خود نظافت، نظم و فرهنگ غربی را به این ویرانه می‌آورند.» 👉 @mtnsr2 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
‼️هوشیار باشید سیاست امروز... همان سیاست آندلسی کردن ایران است 👉 @mtnsr2
داستان غمبار نابودی یک تمدن؛ چگونه "اندلس" با بی حجابی سقوط کرد 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️فتح آندلس 4⃣دولت بنی ذی النون بنی ذی النون از قبیله بربر «هواره»اند. در سال 427 ه . ق سرسلسله ای
⭕️ 9⃣دولت بنی رزین در سال 403 ه . ق «ابو محمد هذیل» معروف به «ابن اصلح» از بربرهای «هواره»، توانست «شنتمریه» را از قلمرو حکومت «قرطبه» خارج ساخته ادعای استقلال نماید. وی 33 سال و پسرش، عبدالملک، ملقب به «ذوالریاستین»، 60 سال حکومت کرد. در سال 497 ه . ق «مرابطون» دولت بنی رزین را ساقط کردند. دولت مرابطون اندلس در سال 478 ه . ق «آلفونسو»، پادشاه مسیحی «لیون»، «طلیطله» را تصرف کرد و پس از این پیروزی، نامه ای تهدیدآمیز به «معتمد بن عباد»، حاکم «اشبیلیه» نوشت و از وی خواست تسلیم شود. نیز نامه ای تهدیدآمیز به «متوکل بن افطس»، حاکم «بطلیوس» نوشت و از وی خواست شماری از قلعه هایش را به او بسپارد. خبر اشغال «طلیطله» و نامه های تهدیدآمیز «آلفونسو» به همه حاکمان مسلمان دولتهای مستقل رسید. آنان برای حفظ حکومت خود، برای اولین و آخرین بار، تصمیم گرفتند با یکدیگر متحد شوند. از این رو، 13 تن از حاکمان دولتهای مستقل جلسه ای تشکیل داد نامه ای به «یوسف بن تاشفین»، حاکم «مرابطون» در «مغرب» نوشته از وی خواستند به کمک آنان بشتابد. در سال 479 یوسف بن تاشفین با سپاهی عظیم به «بطلیوس» آمد و با لشکر آلفونسو به جنگ پرداخت و وی را شکست اد. یوسف بن تاشفین پس از پیروزی به مغرب برگشت؛ اما در سال 483 به دنبال سقوط «شِلب» توسط مسیحیان، به اندلس برگشت و تمام شهرهای اندلس را تصرف و دولتهای مستقل را ساقط و دولت مرابطون اندلس را تأسیس کرد. پس از او، این افراد به حکومت رسیدند: 1⃣ علی بن یوسف (500 ـ 537)؛ 2⃣ تاشفین بن علی (537 ـ 539)؛ 3⃣ابراهیم بن تاشفین (540 ـ 541)؛ 4⃣ یحیی بن غانیة (543). 👉 @mtnsr2
26.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️از آندلس تا اسپانیا..... 4⃣قسمت چهارم ✨استاد رائفی پور 👉 @mtnsr2
✨یادِ شهدا ☘جام جهانی داشتیم وقتي جام جهاني مد نبود، یک طرفش ما بودیم طَرفِ دیگه‌اش همه‌ی جهان... 👉 @mtnsr2
🌹هنر متعهد آن است که انسان را به سمت ارزشهای والای انسانی سوق دهد . بر این اساس می توان بخشی از اوقات فراغت را به سرودن شعر و مدح ، خوشنویسی ، نقاشی و طراحی به صورت دستی و یا با استفاده از نرم افزارهای جدید کامپیوتری ، ساخت فیلم ، انیمیشن و اموری نظیر آن پرداخت و فرهنگ انتظار را با استفاده از ابزار قدرتمند هنر در شهر و کشور و جهان منتشر نمود. و ذهن ها را به سمت امام زمان ع متوجه ساخت. امام صادق ع که فرمودند: " هر که در مورد ما یک بیت شعر بگوید خداوند متعال در بهشت یک خانه برایش بسازد " با کلام امام صادق ع جایگاه هنر در راه امامت و ولایت کاملا مشخص شد.🌹 منبع : همان ج ۵ ص ۵۶۹ برگرفته از کتاب ( سبک زندگی منتظرانه) از استاد حسن ملایی از اساتید مرکز تخصصی مهدویت قم 👉 @mtnsr2
⭕️ #قرار_عاشقی 🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات 🌷 #شهیدابراهیم_هادی 🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع 🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃 ⭕️ ...... ✨اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم✨ « سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ اَلَّذِينَ كَفَرُوا اَلرُّعْبَ بِمٰا أَشْرَكُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً وَ مَأْوٰاهُمُ اَلنّٰارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى اَلظّٰالِمِينَ» به زودى در دلهاى کسانى که کفر ورزیده اند بیم خواهیم افکند، زیرا چیزى را با خدا شریک گردانیده اند که بر[حقانیت ] آن، [خدا] دلیلى نازل نکرده است. و جایگاهشان آتش است، و جایگاه ستمگران چه بد است. (آل عمران/ 151) 👉 @mtnsr2 ☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃
☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃 پس از شكست مسلمانان در احد، ابوسفيان و لشكريانش كه هنوز از اطراف مدينه خيلى دور نشده بودند، گفتند: مسلمان‌ها نابود شدند وباقيمانده آنان گريختند، خوب است بازگرديم و آنها را ريشه‌كن كنيم. ولى خداوند آنچنان ترس و وحشتى در دل آنان افكند كه مانند شكست‌خوردگان به مكّه بازگشتند، چون نگران حمله مسلمانان بودند. «تفسیر نمونه، ذیل آیه 151/ سوره آل عمران» 👉 @mtnsr2 ☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃از خواب غفلت بیدار شوید 🍃آنگاه که مرگ شما را فرا گیرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👉 @mtnsr2
✨وقتے حجاب از منظر مادر مے افتد. ✨حجب و حیا هم از سر دختر مے افتد! ✨شرمندہ ایم از چادر خاڪے زهرا (س) ✨امروز اگر چادر زیاد از سر مے افتد❣ 👉 @mtnsr2 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃 ⭕️ 🌷امام جواد سلام الله علیه واله : قائم ما همان مَهدی ( عج ) است. او كسی است كه در زمان غیبتش، واجب است انتظار كشیده شود ☘در ادامه حدیث مهدوی وقائم ما همان مَهدی ( عج )  داریم: و هنگامیكه ظهور كرد، اطاعتش كننداو سومین فرزند از فرزندان من است. قسم به آن خدایی كه محمد صلوات الله علیه را به نبوت مبعوث گردانید و ما را به امامت انتخاب نمود، اگر از عمر دنیا فقط یك روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی گرداند ☘تا اینكه قائم ما در آن روز خارج شده و ظهور نماید. پس با ظهورش جهان را از عدل و داد پر كند، چنانكه از ظلم و ستم پر شده است. كمال الدين. ج۲. باب۳۶ انشالله که باشیم و ظهور ان  حضرت را ببینیم و درک کنیم ✨الهم عجل لولیک الفرج✨  👉 @mtnsr2 ☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃☘🍃
⭕️در انتهای فرج حاصل خواهد شد 👉 @mtnsr2
⭕️ بیا که بی تو... بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد. بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند. هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد. بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد. بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟ کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟ ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند. این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست 👉 @mtnsr2
⭕️ ۱ ✨جوادين توي خيابان شهيد عجب گل پشت مسجد مغازه فلافل فروشي داشتم. ما اصالتاً ايراني هستيم اما پدر و مادرم متولد شهركاظمين ميباشند. براي همين نام مقدس جوادين را كه به دو امام شهر كاظمين گفته ميشود، براي مغازه انتخاب كردم. هميشه در زندگي سعي ميكنم با مشتريانم خوب برخورد كنم. با آنها صحبت كرده و حال و احوال ميكنم. سال ۸۳ بود كه يك بچه مدرسه اي، مرتب به مغازهي من مي آمد و فالفل ميخورد. ُ اين پسر نامش هادي و عاشق سس فرانسوي بود. نوجوان خنده رو و شاد و پرانرژي نشان ميداد. من هم هر روز با او مثل ديگران سلام و عليك ميكردم. يك روز به من گفت: آقا پيمان، من ميتونم بيام پيش شما كار كنم و فلافل ساختن را ياد بگيرم. گفتم: مغازه متعلق به شماست، بيا. از فردا هر روز به مغازه ميآمد. خيلي سريع كار را ياد گرفت و استادكار شد. چون داخل مغازه من همه جور آدمي رفت و آمد داشتند، من چند بار او را امتحان كردم، دست و دلش خيلي پاك بود 👉 @mtnsr2
✨جوادین ۲ خيالم راحت بود و حتي دخل و پول هاي مغازه را در اختيار او ميگذاشتم. در ميان افراد زيادي كه پيش من كار كردند هادي خيلي متفاوت بود؛ انسان کاري، با ادب، خوش برخورد و از طرفي خيلي شاد و خنده رو بود. كسي از همراهي با او خسته نميشد. با اينكه در سنين بلوغ بود، اما نديدم به دختر و ناموس مردم نگاه كند. باطن پاك او براي همه نمايان بود. من در خانواده اي مذهبي بزرگ شده ام. در مواقع بيکاري از قرآن و نهج البلاغه با او حرف ميزدم. از مراجع تقليد و علما حرف ميزديم. او هم زمينه مذهبي خوبي داشت. در اين مسائل با يكديگر هم كلام مي شديم. يادم هست به برخي مسائل ديني به خوبي مسلط بود. ايام محرم را در هيئت حاج حسين سازور كار ميكرد. مدتي بعد مدارس باز شد. من فكر كردم كه هادي فقط در تابستان ميخواهد كار كند، اما او كار را ادامه داد! فهميدم كه ترك تحصيل كرده. با او صحبت كردم كه درس را هر طور شده ادامه دهد، اما او تجديد آورده بود و اصرار داشت ترك تحصيل كند. كار را در فلافل فروشي ادامه داد. هر وقت ميخواستم به او حقوق بدهم نمي گرفت، مي گفت من آمده ام پيش شما كار ياد بگيرم. اما به زور مبلغي را در جيب او ميگذاشتم. مدتي بعد متوجه شدم كه با سيد علي مصطفوي رفيق شده، گفتم با خوب پسري رفيق شدي. هادي بعد از آن بيشتر مواقع در مسجد بود. بعد هم از پيش ما رفت و در بازار مشغول كار شد. اما مرتب با دوستانش به سراغ ما مي آمد و خودش مشغول درست کردن فلافل ميشد. 👉 @mtnsr2
✨جوادین ۳ بعدها توصيه هاي من كارساز شد و درسش را از طريق مدرسه دكتر حسابي به صورت غير حضوري ادامه داد. رفاقت ما با هادي ادامه داشت. خوب به ياد دارم که يك روز آمده بود اينجا، بعد از خوردن فلافل در آينه خيره شد مي گفت: نميدانم براي اين جوشهاي صورتم چه كنم؟ گفتم: پسر خوب، صورت مهم نيست، باطن و سيرت انسانها مهم است كه الحمدلله باطن تو بسيار عالي است. هر بار كه پيش ما مي آمد متوجه ميشدم كه تغييرات روحي و دروني او بيشتر از قبل شده. تا اينكه يك روز آمد و گفت وارد حوزه علميه شده ام، بعد هم به نجف رفت. اما هر بار كه ميآمد حداقل يك فلافل را مهمان ما بود. آخرين بار هم از من حلاليت طلبيد. با اينكه هميشه خداحافظي ميكرد، اما آن روز طور ديگري خداحافظي كرد و رفت ... 👉 @mtnsr2
bebin-dokhtarane-shahidan-ra(۲).mp3
3.12M
⭕️ 🌷ببین دختران شهیدان را که چَشم انتظار پدر هستند 👉 @mtnsr2
🌷پدرها به شوق تو ای مولا 🌷دوباره به میدان کمر بستند 🌷ببین دختران شهیدان را 🌷که چَشم انتظار پدر هستند 🌷ببین غنچه های بهار، چه زیبا در این انتظار 🌷به غیر از رضای خدا را نجویند 🌷دگر از یتیمی نگو، که این کودکان با پدر 🌷صمیمانه هر لحظه در گفتگویند 🌷نور بابا/ به چشم دختر آید 🌷دلتنگی ها/ به لطف حق سرآید 🌷از شام آخر / صبح ظفر برآید ☘یا ثارالله مولای ما حسین جان 👉 @mtnsr2