eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ حقیقت انتظار...‌‌‌‌ 🍃انتظار موجودی که حی و حاضر است 🔶مقام معظم رهبری 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶 خبر پيدا شدن پيكر هادی درست زمانی پخش شد كه قرار بود شب جمعه، يعنی شب اول ايام فاطميه در مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام تهران برای او مراسم برگزار شود. همزمان با مراسم اعلام شد كه امروز پنجشنبه، برای شهيد هادی ذوالفقاری چهار مراسم تشييع برگزار شده! هادی وصيت کرده بود پيکرش را در سامرا، کاظمين، کربلا و نجف طواف دهند. اين وصيت بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقيها شهدای خود را فقط به يکی از حرمين ميبرند و بعد دفن ميكنند. اما دربارهی هادی باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به سامرا و بعد به کاظمين بردند. سپس در کربلا و بين الحرمين پيکر او تشييع شد. بعد هم به نجف بردند و مراسم اصلی برگزار شد. در همه حرمها نيز برايش نماز خواندند! پرچم زيبای ايران نيز بر روی پيكر اين شهيد، حرفهای زيادی با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران شيعه خود را رها نميكنند. تشييع هادی در نجف بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتی حتی در تشييع علما و فرماندهان ديده نشده بود. مرحوم آيت الله آصفی نماينده مقام معظم رهبری هم در نجف بر پيکر هادي نماز خواند. در آخر هم همهي جمعيتي که براي تشييع پيکر هادي آمده بودند براي تدفين به سمت واديالسالم رفتند. ميگويند عراقيها در نجف برای شهدای خودشان تشييع خوبی در حرمها راه مياندازند، ولی بعد از آنکه ميخواهند شهيد را دفن کنند، همه ميروند و فقط چند نفر ميمانند. ولی در تشييع پيکر هادی همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد وادي السلام شدند. خود عراقيها هم از شرکت چنين جمعيتی در مراسم تدفين شهيد تعجب کرده بودند و ميگفتند اين شهيد استثنايی است.اما نكته ديگر اينكه قطعه شهدای عراق در نجف از حرم حضرت امير علیه السلام فاصله بسياری دارد اما مزار هادی به حرم حضرت علی علیه السلام بسيار نزديک است. اين قبر متعلق به يکی از دوستان هادی بود كه او هم قبر را برای مادرش در نظر داشت، اما هادی قبل از اعزام با او صحبت كرد. او هم مادرش را راضی نمود تا مزار را برای هادی قرار دهد. يكی از دوستانش ميگفت: هادی در اين روزهای آخر، بيشتر شبها و سحرها بر سر مزاری که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر ميشد و دعا و نماز ميخواند. دست آخر درست در شب جمعه و شب اول فاطميه، در همان مزار كمی جلوتر از قبر عالمه سيد علی قاضی به خاک سپرده شد.شهيد ذوالفقاری وصيتهای عجيبی برای تدفين داشت که عمل کردنش مشکل بود، اما به خواست خدا همه اش تحقق يافت. او وصيت کرده بود قبر مرا سياهی بزنيد و بعد مرا در آن دفن کنيد! اما امکانش نبود، قبرهای نجف به شکلی است که ماسه های سستی دارد. ممکن است خيلی ساده فرو بريزد.هادی در معرکه شهيد شد و غسل نداشت. خودش قبال پرچم سياهی تهيه کرده بود که خيلی ناگهانی پيکرش را در ميان آن پرچم پيچيدند و در قبر قرار دادند! ناخواسته کل قبرش سياه و وصيت شهيد عملی شد. به گفته دوستانش يک شال يا فاطمـه الزهرا سلام الله علیه هم بود که آن را روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهيد نوشتند: يا زهرا سلام الله علیه اما همه دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين مفقوديت ارادت ويژه شهيد به حضرت زهرا سلام الله علیه بوده. چون وقتی پيکر او با اين تأخير چندروزه پيدا شد، آغاز ايام فاطميه بود. شبی که او به خاک سپرده شد شب اول فاطميه بود. دوستانش ميگويند بعد از شهادت هادی وقتی به خانهاش رفتيم ديديم حتی سجاده اش پهن بوده است. انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگيدن به قدر سجاده جمع کردنی هم درنگ نکرده است. 👉 @mtnsr2
motiei-04.mp3
2.78M
⭕️ 🌷تو این شبا که آسمون روضه می خونه 🌷برای قبر بی نشون روضه می خونه 🌷یادم می یاد مجلسای بی ریاشونو 🌷با چفیه پنهون کردن گریه هاشون 🌷به یاد او شبا میگم یا فاطمه 👉 @mtnsr2
🌷تو این شبا که آسمون روضه می خونه 🌷برای قبر بی نشون روضه می خونه 🌷یادم می یاد مجلسای بی ریاشونو 🌷با چفیه پنهون کردن گریه هاشون 🌷به یاد او شبا میگم یا فاطمه 🌷دلم می لرزه تا میگم یا فاطمه 🌷دلمو باز به عطر یادشون سپردم 🌷تا کوچه های خاکی مدینه بردم 🌷یاد شهیدای غریب بی نشونه 🌷که زائر غربتشون مادر شونه 🌷به یاد او شبا میگم یا فاطمه 🌷دلم می لرزه تا میگم یا فاطمه 🌷کار خودش رو کرده روضه تو سنگر 🌷انگار گرفته دوباره دعای مادر 🌷آسمونی شدند یکی یکی دوباره 🌷رفیقامون تو اون شبای پر ستاره 🌷به یاد او شبا میگم یا فاطمه 🌷دلم می لرزه تا میگم یا فاطمه 🌷خاطرتون برام عزیزه هر جا باشم 🌷نمی تونم از خاطراتتون جدا شم 🌷تا دنیا دنیاست راه و رسممون همینه 🌷تا کور بشه هر کی نمیتونه ببینه 🌷به یاد او شبا میگم یا فاطمه 🌷دلم می لرزه تا میگم یا فاطمه 🌷اسم شماست رمز تموم حمله هامون 🌷دعا کنید امضا بشه کرب و بلامون 🌷اگه خدا بخواد دوباره پر بگیریم 🌷تا انتقام سیلی مادر بگیریم 🌷به یاد او شبا میگم یا فاطمه 🌷دلم می لرزه تا میگم یا فاطمه 👉 @mtnsr2
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت بیست هشتم 🔶 سوم راهنمایی بودم. آقا سید به من قول داده بود. اگر معدلم بالای هفده شود، مرا به جبهه ببرد. روزی برای دیدن آقا سید به منزلشان رفتم. مادر سید گفت که او مجروح شده. به زودی مرخص ميشود و به خانه می آید. چند روز بعد برای عیادتش رفتم. چهره اش با آن ریشه ای انبوه و موهای بلند شبیه میرزا کوچک خان شده بود. با آقا سید شوخی داشتم. آن شب خیلی با هم گفتیم و خندیدم. بعد گفتم: شما شهید نمی شوی، بیخودی اینقدر تلاش نکن! تیر خورده بود به پهلوی سید. روده اش را سوراخ کرده بود؛ چون داخل بدن ترمیم شدنش مشکل بود، سوراخی روی شکمش ایجاد کرده بودند. روده به کیسه ای متصل شده بود. به شوخی گفتم: سید، این دیگه چه وضعیه، این بوی بد ما رو خفه کرد! آقا سید خندید و گفت: اگر بوی گند باطن ما نمایان شود، همه از ما فرار ميکنند. حالا باز خوبه که این بوی ظاهری مانع از بروز بوی گند باطن ميشود. این جمله او مرا به فکر برد. آقا سید در حال شوخی هم یک معلم به تمام معنا بود.روزهای سختی بود. در ایام بهار 1367 هر روز خبرهای نگران کننده از جبهه ها ميرسید. نیروهای دشمن توسط تمامی سران استکبار تقویت شدند. دشمن هر روز به منطقه ای حمله و آنجا را تصرف ميكرد. هر روز خبر شهادت یکی از دوستان و رفقا ما را در غم فروميبرد. ماه رمضان بود. در مسجد نشسته بودیم. یکی از بچه ها خبر آورد که سید علی دوامی در شلمچه به شهادت رسید. یکباره حال و هوای همه ما تغییر کرد. همه بچه ها سید علی را دوست داشتند. همه گریه ميکردند. بعد از مراسم تشییع، یکی از دوستانی که تازه از جبهه برگشته بود گفت: سید علی دوامی، در شب 21 ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. در شب 21 رمضان سال 1367 او را دیدم که تا صبح گریه ميکرد! سید علی از خدا توفیق شهادت ميخواست. ميگفت: خدایا به زودی این سفره جهاد و شهادت جمع خواهد شد. خدایا ميترسم بعد از این همه سال حضور در جهاد، با مرگ طبیعی از دنیا بروم و ... تا اینکه صبح همان روز به همراه نیروها به سمت خط مقدم شلمچه رفت. ساعتی بعد خبر رسید که سید علی مجروح شده. بعد هم خبر شهادت او اعلام شد. روزهای سختی بود. خیلی ها احساس کرده بودند که به روزهای آخر حماسه رسیده ایم. مجتبی با آن حال و روز و با کیسهای که به او متصل بود تصمیم گرفت به جبهه بازگردد! به دنبال رضا علیپور و چند نفر دیگر رفت. گفت: امام; پیام داده و فرموده جبهه ها را پر کنید. من ميخواهم بروم. بقیه دوستان نیز همراه او آمدند. در اولین روزهای تابستان راهی هفتتپه شدند. حاج تقی ایزد وقتی چهره مجتبی و دیگر دوستان مجروح را دید جلو آمد. بعد از دیده بوسی گفت: رفقا، شما با این وضعیت توان رزم ندارید. از شما خواهش ميکنم برگردید.با اصرار حاجی همه برگشتند. یک ماه بعد، با پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام;، دوران جهاد اصغر به پایان رسید. بدن مجتبی طی این دوران پنج بار به سختی مجروح شد. سید یک بار هم شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد. زخمهای ظاهری بدن سید، مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت. 👉 @mtnsr2 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️رژیم صهیونیستی ناقض حقوق بشر 5⃣2⃣قسمت بیست وپنج 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️جنایات واقع شده در غزه توسط #اسراییل 2⃣جنایات علیه بشریت بـر اسـاس مـاده 7 اساسـنامه دیـوان کیفـ
⭕️جنایات واقع شده در غزه توسط 9⃣حملـه بـه مکانهـای بیدفـاع: انجام این حملات در کنوانسـیون چهارم ژنو منع شـده است. 0⃣1⃣اسـتفاده از سـم یـا سلاحهای سـمی کـه باعـث صدمـه شـدید یـا مـرگ میشـود: در ایـن راسـتا اسـتفاده اسـرائیل از سلاحهای غیرمتعـارف مثـل بمبهـای فسـفری و بمبهـای خوشـه ای محکـوم اسـت. بـر طبـق گزارشـات متعـدد رسـانه ها و تصاویـر و تحلیلهـای ارائـه شـده توسـط کارشناسـان، تسـلیحات فسفری بـه دفعات مـورد اسـتفاده اسـرائیل قرار گرفتـه اسـت. بـه عنـوان یـک قاعـده بنیادیـن حقوق بین الملل بشـر دوسـتانه بایسـتی در نظـر داشـت کـه کاربـرد هرگونـه سلاح علیـه غیرنظامیـان بـه شـدت منـع شـده اسـت و غیرنظامیـان بایسـتی در برابـر اثـرات هرگونـه عملیـات نظامـی حمایـت شـوند. کاربـرد تسـلیحات دارای فسـفر سـفید مثـل کاربـرد هـر نـوع سلاح دیگـر به وسـیله قواعـد اولیـه حقـوق بین الملـل بشردوسـتانه قاعده مند شـده اسـت. این قواعـد از طرفیـن درگیـر میخواهـد که بیـن اهـداف نظامی و اهـداف غیرنظامی تفکیـک قائـل شـوند. همچنیـن ایـن قواعـد لـزوم اتخـاذ اقدامـات احتیاطـی عملـی بـه منظـور ممانعـت از صدمه به غیرنظامیـان و اهـداف غیرنظامـی کـه ناشـی از عملیـات نظامـی میباشـد را الزامـی میدانـد. حملاتـی کـه موجـب ورود خسـارات و آلام غیرضـرور بـه غیرنظامیـان و اهـداف غیرنظامی شـود، ممنـوع اسـت. کاربـرد فسـفر سـفید بـه عنـوان سلاح آتـش‌زا جهـت حملـه به اهـداف نظامی مشـمول محدودیتهای بیشـتری اسـت. اسـتفاده از تسـلیحات حاوی فسـفر سـفید علیه هرگونه هدف نظامـی در محـدوده تمرکـز غیرنظامیان ممنـوع میباشـد، مگـر اینکـه هـدف نظامـی بـه طـور شـفاف از غیرنظامیـان جداسـازی شـود. اسـتفاده از تسلیحات آتـش‌زا هـوا بـه زمیـن علیـه اهـداف نظامـی در محـدوده تمرکـز غیرنظامیان ممنـوع میباشـد. ایـن ممنوعیتهـا در پروتـکل سـوم کنوانسـیون برخـی سلاحهای متعـارف مقرر شـده اسـت. 👉 @mtnsr2
⭕️ ، جاسوس انگليسی درممالک اسلامی . او در اين کتاب از مأموريتش به کشورهای مصر ، عراق ، ايران ، حجاز و استانبول.... و هدفش از اين مأموريت ..... 👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ قسمت هجدهم آری، اگر در آنجا برخی عالمان را ميديد ممكن بود کژيهای او را راست کنند و او را به راه
⭕️قسمت نوزدهم عبدالكريم نام ساختگی يكی از مسيحيان جلفا در اطراف شيراز و مزدور وزارت بوده است. دستاورد چيرگی ما چهار تن بر محمد عبدالوهاب آن بود که او به بهترين روش ممكن برای آينده آماده شد. پس از آنكه اين مسايل را در حضور دبيرکل و دو نفر ديگر که از پيش، آنها را نميشناختم برای وزير گفتم، او گفت: تو سزاوار دريافت بالاترين نشانهای وزارتی و بين مزدوران ويژه وزارت در مرتبه نخست قرار داری. سپس افزود دبيرکل رموزی را به تو ميآموزد که در انجام وظيفه ات مفيد خواهد بود. آنگاه به من اجازه دادند که ده روز را در ميان خانواده ام بگذرانم. با شادمانی از وزارت خارج شدم. بهترين روزهايم را با فرزند کوچكم گذراندم او شبيه من بود، برخی واژهها را ميگفت و راه ميرفت چنانکه گويی پاره ای از جان من بر زمين راه ميرود. شاديم، اندازه ای نداشت. از عشق گويی روحم پرواز ميکرد. از خانواده و وطن برترين بهره ها را بردم. عمّه کهنسالم را ديدم که همواره به من لطف و مهربانی داشت و اين ديداری بسيار نيكو و لازم بود زيرا زمانی که من در سوّمين سفر بودم او از دنيا رفت. درگذشت او برای من بسيار دردناك، اندوهبار و غم انگيز بود. ده روز به سرعتِ يك ساعت گذشت، آری روزهای خوش چون ساعتی ميگذرد و روزهای سخت به قرنی ميماند. به ياد می آورم روزهايی را که در نجف و عراق بيمار بودم، يك روزش چون سالی بود. تلخی آن روزها هنوز در کامم هست. آن طوری که همه روزهای خوشم آن اندازه شادمانی برايم نداشته، که با تلخی روزهای سخت برابری کند.به وزارت بازگشتم تا در مورد آينده دستور بگيرم. دبيرکل با چهره ای گشوده، لبی خندان و برخوردی نيكو به من خوش آمد گفت و دستم را به گرمي فشرد، به گونه ای که نشانه همه نوع برادری بود. او گفت: شخص وزير و کميسيون ويژه مستعمرات به من گفتهاند که دو راز مهم را برای تو بازگويم تا در آينده از آن بهره جويی؛ به اين دو راز تنها اندکی از افراد مورد اعتماد آگاهی دارند. 🌷ادامه دارد..... 👉 @mtnsr2
⭕️ #قرار_عاشقی 🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات 🌷 #شهیدابراهیم_هادی 🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع 🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 👉 @mtnsr2