eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🌾قحطی بزرگ 3⃣2⃣قسمت بیست وسوم در هر جا كـه قحطـی از آن رخـت بربسته بود، وبا و تيفوئيد به جای آن ن
🌾قحطی بزرگ 4⃣2⃣قسمت بیست وچهارم و مـردم از ناچـاری علـف🌾 و يونجـه ميخورند؛ و يا دانه هـای گنـدم را از ميـان پـشگل حيوانـات بـاركش در جاده ها، درآورده و از آن نان درست ميكنند. در همدان در موارد متعـددی افراد به خوردن گوشت انسان روی آورده اند و ديدن نزاع كودكان و سگها 🐕بر سر لاشه حيوانات و يا تصاحب زباله ای كه در خيابان ريخته شده، امری غيرعادی نيست. 💠 به توصيف كـار خـوب ميـسيونرهای آمريكـايی ميپردازد: در همدان ميسيونرهای آمريكـايی در انجـام اقـدامات امـدادی بسيار فعال هستند و هر روز چندين هزار نفر را اطعام كرده و يا برای كـار جاده سازی به كار ميگيرند. اميد ميرود كه پس از برداشت بهـار، اوضـاع بسيار بهبود يابد و پس از برداشت پاييز به شرايط تقريباً عادی برسد. 💠 كنسول آمريكا در مأموريت ويژه خـود در ايـران اديسون ئی ساوثرد : در تابستان 1918 ،در گزارشی كه به تاريخ 24 دسامبر 1918 برای كميتـه امدادرسانی آمريكا تهيه كرده، اطلاعات جالبی درباره قحطی در ايران بـه دست می دهد اندكی پس از آنكه وايت از مسير قـصر شـيرين بـه مـرز ايران و بين النهرين می رسد، ساوثرد در سـر راهـش بـه تهـران ، در قـصر شيرين برای صرف ناهار توقف می كند. او توضيح ميدهد كه چه اتفـاقی رخ داده اسـت : 💠👈در ماه ژوئن گذشته كه به ايران ميرفتم شواهد فراوانی از قحطی جدی در زمستان 1918ـ1917 مشاهده كـردم. در نخـستين روز در مرز قصر شيرين، كاروان كاميونهای ما برای استراحت ظهر توقـف كـرد. روی يك كاميون نشستم تا ناهارم را كه اصل آن كنسرو لوبيا بود، بخـورم. در قوطی را باز كردم و يك لايه از روی لوبياها را كه به نظر قابل خـوردن نبود، با قاشق برداشتم و به گوشه ای از جاده شنی كه لايه ضخيمی از خاك آن را پوشانده بود پرت كردم. من متوجه نبودم كه روستاييان گرسنه در اين حين دورادور جمع شده بودند، اما هنگامی كه من آن يك قاشق لوبيا را به زمين پرت كردم، چندين زن و مرد ناگهان هجـوم آوردنـد. آنهـا آن قـدر ضعيف بودند كه به سختی ميتوانستند به تنهايی بايستند. آنها خـود را بـه سوی جاده پرت كردند و به شكلی وحشيانه بر سر و كله هم ميكوفتند تـا يك خرده از غذايی كه من پرت كرده بودم به چنگ آورند. هر كدام مشتی از خاك و شنی را كه ممكن بود دانه لوبيايی در آن باشـد مـيقاپيـد و در دهانش ميچپاند. بخشی از همين جماعت، دور كاروان جمع شده بودنـد و برای غذا گدايی ميكردند و ديوانه وار مراقب هر خرده غذايی بودند كه بـه خاك ميافتد. بر سر هر قوطی خالی غذايی كه دور انداخته مـيشـد، زد و خورد وحشيانه ای درميگرفت و برنده، انگشت و زبـانش را سراسـيمه در قوطی ميچپاند تا اگر چيزی در آن مانده بخورد. چنان سراسيمه بودند كـه اغلب انگشتان و دهانشان با لبه های تيز محل باز شدن قوطی مجروح ميشد ولی آنها اهميت نميدادند. 👉 @mtnsr2