eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ⭕️آخرین آرزو 🍃عشق او به خانم فاطمه ی زهرا سلام االله علیها بیشتر از این حرفها بود که به زبان بیاید یا قابل وصف باشد. یک بار بین بچه ها گفت: دوست دارم با خون گلوم، اسم مقدس مادرم رو بنویسم. 🍃به هم نگاه کردیم.نگاه بعضی ها تعجب زده بود؛ اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد، جای سؤال داشت. همین را هم ازش پرسیدم. قیافه اش جدی تر شد. گفت: یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش می زنه! با شنیدن اسم عاشورا، حال بچه ها از این رو به آن رو شد.خودش هم منقلب شد و با صدای لرزان ادامه داد: 🍃اون هم وقتی بود که آقا اباعبداالله سلام االله علیه خون علی اصغر علیه السلام رو به طرف آسمان پاشیدند و عرض کردند: خدایا قبول کن؛ من هم دوست دارم با همین خون گلویم، اسم مقدس بی بی رو بنویسم تا عشق و ارادت خودم رو ثابت کنم. جالب بود که می گفت: از خدا خواستم تا قبل از شهادتم، این آرزو حتماً برآورده بشه. ... 🍃بعدها چند بار دیگر هم این را گفت.ولی توچند تا عملیات که همراش بودم، خواسته اش عملی نشد. تو عملیات والفجر یک باهاش نبودم.اما وقتی شنیدم مجروح شده، تشویش و نگرانی همه ی وجودم را گرفت. بچه ها می گفتند: تیر خورده به گلوش. گلو جای حساسی است.حتی احتمال دادم شهید شده باشد. همین را هم به شان گفتم.گفتند: نه الحمداالله زخمش کاری نبوده. چطور؟ 🍃ظاهراً گلوله از فاصله ی دوری شلیک شده، وقتی به گلوی حاجی خورده، آخرین حدود بردش بوده. یکی از بچه ها پی حرف را گرفت. بالاخره آرزوی حاجی برآورده شد؛ من خودم دیدم که رو یک تخته سنگ، با همون خونی که از گلوش می اومد، اسم مقدس بی بی را نوشت.... 🍃اتفاقا آن روز قسمت شد وقت تخلیه ی مجروح ها، عبدالحسین را ببینم.روی برانکارد داشتند می بردنش. نیمه بیهوش بود و نمی شد باهاش حرف بزنی، زخم روی گلو را ولی خیلی واضح دیدم، و اثر خون روی انگشت سبابه ی دست راستش را. به بیمارستان که رسیده بود، امان نداده بود زخمش خوب شود. بلافاصله برگشت منطقه. چهره اش شور و نشاط خاصی داشت. 🍃با خوشحالی می گفت: خدا لطف کرد و دعای من مستجاب شد، دیگه غیر از شهادت هیچ آرزویی ندارم. 👉 @mtnsr2 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع 🔶قسمت شصت و هشتم 🔶 #فرمانده_اصلی 👉 @mtnsr2
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ 🔶قسمت شصت و هشتم 🔶 دوباره عبد الصالح را در قرار گاه دیدم. همان اول، آشنایی دادم و او هم گفتکه من را یادش می آید. سر صحبت را باز کردم و پرسیدم: حاجی شما سپاه قدسی هستی؟ لبخند عمیقی زد و گفت: نه عمو! من یک بسیجی ساده ام اما من که او را موقع سر کشی فرماندهان قرارگاه از سنگر نگهبانی ام دیده بودم، کوتاه نیامدم وگفتم: حاجی، راهی هست من اینجا ماندگار بشوم؟ یا هر وقت خواستم بیایم، راحت و بی درد سر اعزام بگیرم؟ گفت : این ها حرفه! باید خانم علیه السلام تو را بخرد تا ماندنی بشوی . به خودم آمدم ، راست می گفت. فرمانده اصلی کس دیگری بود 👉 @mtnsr2 🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
🌷 فقط دم زدن از #شهدا افتخار نیست، باید زندگیمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان بوی #شهدا رابدهد. 🌹شهیدانه زندگی کنیم🌹 🌸شب تون شهدایی 👉 @mtnsr2
⭕️ #قرار_عاشقی 🔷 #شهدارایادکنیدباذکرصلوات 🌷 #شهیدابراهیم_هادی 🌷 #شهیدعبدالصالح_زارع 🌷الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌷 👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم✨ 🌷وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا 🌷و کوه طور را برفراز آنها برافراشتیم. و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم، و به آنها گفتیم: «(براى توبه) از در (بیت المقدس) با خضوع در آیید.» و به آنان گفتیم: «در روز شنبه تعدّى نکنید (و دست از کار بکشید.)» و از آنان (در برابر همه اینها،) پیمان محکمى گرفتیم. (نساء/ ۱۵۴) 👉 @mtnsr2
💠راه حلی برای دشواری توجه به رحمت خدا 👉 @mtnsr2
35cf3c012b101a46c80a461cd407f4d60d04025b.mp3
1.08M
⭕️ با خدات چجوری حرف میزنی؟؟؟ 💠استاد رفیعی 👉 @mtnsr2
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🔅پیشی گرفتن رحمت خدا بر تقدیر و سرنوشت ☘در زمان حضرت موسی (ع) یک زن پاک سرشت نزد حضرت موسی (ع) آمد و به او گفت: 🙏ای پیامبر خدا برای من دعا کن که خدا به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند. حضرت موسی دعا کرد، ندا آمد: ای موسی آن زن را عقیم آفریدیم.  ☘حضرت موسی به زن گفت: خداوند فرمودند که شما را عقیم آفریده.  👈زن یکسال بعد آمد و مجددا از حضرت موسی خواست که دعا کند تا خداوند متعال به او فرزند صالح عطا کند. حضرت موسی دوباره دعا کرد. خداوند مجددا فرمود: ما این زن را نازا آفریده ایم.  🍃بعد از یکسال حضرت موسی زن را دید که یک کودک در آغوش دارد. از او پرسید: این فرزند کیست؟ آن زن گفت: فرزند من است. ☘حضرت موسی به خدا عرض کرد: بارالها، چگونه این زن فرزند دارد در حالیکه عقیم است؟؟ 💐خداوند فرمود: موسی هر بار که به او گفتم: عقیم، او مرا رحیم خواند. پس رحمت من بر تقدیر و سرنوشت پیشی گرفت و به او فرزند عطا کردم. سبحانك ربي أرحمك، پاک و منزه است پروردگار رحیم و مهربان، تنها اوست که به ندای ما گوش می دهد.  ❗️هیچگاه نا امید مشو و همیشه دست به دعا باش. 👉 @mtnsr2 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺