احوال شب نوزدهم و شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام به نقل از شیخ مفید در کتاب ارشاد
◼️امیرالمومنین على ع از اين واقعه كاملا باخبر بود و همواره مردم را از شهادت خود اعلام مىكرد
اجلح از پيرمردان كنده نقل كرده متجاوز از بيست مرتبه از نامبردگان شنيدم على ع پيوسته بر روى منبر مىفرمود: چه موضوعى ايجاب كرده و جلوگيرى نموده از بدبخترين امت كه بيايد محاسن مرا از خون سرم رنگين سازد
اصبغ بن نباته گويد در ماهى كه حضرت مولى على ع در آن شربت شهادت نوشيد بر فراز منبر آمد و خطبه خواند و فرمود ماه رمضان دررسيده و شما را در سايه مرحمت خود قرار داده و آن بزرگ ماهها و آغاز سال تازيست و آسياى سلطنت در اين ماه بچرخ درمىآيد و همهتان امسال را بالاتفاق بعزم حضور معبود و حج خانه خدا آماده خواهيد شد و نشان آن آنست كه من از ميان شما مىروم
عثمان بن مغيره گفته ماه رمضان كه فرارسيده بود امير المؤمنين ع يك شب را در خانه حضرت امام حسن و يك شب را در منزل حضرت امام حسين و شبى در خانه عبد اللَّه بن عباس يا عبد اللَّه بن جعفر بسر می برد و همان جا افطار مي كرد و افطار او بيش از سه لقمه نبود چون از آن حضرت سببش را می پرسيدند مي فرمود: بزودى بايد بملاقات رحمت خدا برسم و مي خواهم براى ادراك چنين سعادتى گرسنه باشم و يك شب يا دو شب بيش فاصله نشد كه ثلث آخر آن بمطلوب خود رسيد
حسن بصرى گفته على ع در شب شهادتش بيدار و آن شب را بر خلاف عادت بمسجد نرفت دخترش ام كلثوم پرسيد: چرا امشب را بيدار ماندهاى فرمود: براى آنكه اگر بامداد ظاهر شود كشته خواهم شد
ابن نباح در آن هنگام آمده و حضرت را به نماز دعوت كرد على ع اندكى رفت و برگشت ام كلثوم عرض كرد: جعده را بفرما تا با مردم نماز بخواند
حضرت فرمود: آرى بگوئيد او با مردم نماز بخواند آنگاه دقتى كرده فرمود، نه چاره از مرگ نيست و نمي توان از چنك آن فرار كرد
در حديث ديگر آمده على ع در شب شهادتش بيدار بود و مكرر از اطاق خود بيرون مىآمد و بطرف آسمان متوجه مي شد و مي فرمود: سوگند بخدا تا بحال دروغ نگفتهام و دروغ هم بمن اطلاع ندادهاند امشب همان شبى است كه بايد بوصال محبوب نائل گردم آنگاه بخوابگاه خود برگشت.
چون بامداد دميد كمربند خود را بربست و مي فرمود:
اشْدُدْ حَيَازِيمَكَ لِلْمَوْتِ فَإِنَّ الْمَوْتَ لَاقِيكَ
وَ لَا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ إِذَا حَلَّ بِوَادِيكَ
كَمَا أَضْحَكَكَ الدَّهْرُ كَذَاكَ الدَّهْرُ يُبْكِيكَ
كمر بند از بهر مرگ اى امير
كه مرگ آيد اكنون بديدار تو
مكن خوف از مرگ و آماده باش
چو مرگ آيد اى جان خريدار تو
چون به صحن خانه رسيد مرغابيان چندى سر راه بر او گرفتند و فرياد مي زدند، خواستند آنها را آرام كنند و از جلو حضرت دور سازند فرمود آنها را واگذاريد كه نوحه جدائى مي كنند سپس از خانه بيرون رفت
◼️على ع شب نوزدهم ماه رمضان براى آنكه مردم را از خواب بيدار كند و آنان را براى انجام- وظيفه عبادى بخواند بمسجد آمد و ابن ملجم از اول شب در صدد فرصت بود تا بمجردى كه على ع را بهبيند كار خود را خاتمه دهد و براى انجام اين انديشه سوء با خوف و ترس خود را در ميان خوابيدگان پنهان ساخت و هنگامى كه على ع وارد شد و بنماز ايستاد وى فرصت را مغتنم شمرده با شمشير زهر آلود بسر آن حضرت زده و مسلمانان ويژه شيعيان را براى هميشه داغدار ساخت
◼️چون ابن ملجم را حضور اقدس على ع آوردند نگاهى باو كرده و فرمود: النفس بالنفس ، يعنى اگر من از دنيا رحلت كردم او را بكشيد چنانچه مرا كشته و اگر زنده ماندم خودم در باره او فكرى خواهم كرد
پسر مرادى گفت: چه خيال ميكنى اين شمشير را بهزار درهم خريده و با هزار درهم زهر، آلوده كردهام، اگر كارگر نيايد خدا او را دور گرداند و از بها بيندازد.
ام كلثوم كه از قتل پدر بزرگوارش اطلاع يافت به پسر مرادى گفت: اى دشمن خدا امير المؤمنين را كشتى گفت: نه بلكه پدر ترا كشتم فرمود: اى دشمن خدا آرزومندم پدرم آسيبى نبيند
آن بي حيا پاسخ داد پس چنان مىبينم كه گريه بحال من می كنى؟ بخدا سوگند چنان ضربتى بر او زدهام كه اگر ميان اهل زمين بخش كنند همه را هلاك مي سازد
او را از برابر امير المؤمنين بيرون بردند مردم مانند درندگان گوشت هاى بدن او را با دندان هاى خود مي كندند و مي گفتند: اى دشمن خدا چه كردى، امت محمد را بخاك هلاك نشاندى و بهترين مردم را از پاى درآوردى و او همه اين سخنان و ناراحتي ها را مي ديد و مىشنيد و سخنى نمی گفت با اين حال ويرا بزندان بردند.
مردم پس از دستگيرى وى حضور على ع رسيده عرض كردند هر چه اراده در باره او دارى بما امر كن كه او امت پيمبر را هلاك كرد و ملت اسلام را روسياه ساخت
على ع فرمود: اگر زنده ماندم خودم ميدانم با او چگونه معامله كنم و اگر درگذشتم با قاتل من چنان كنيد كه با كشنده پيغمبران مىنمودند يعنى او را بكشيد سپس بدن او را بسوزانيد.
🎶 @Music_Et 🎶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوروز
#سبک_زندگی
🔻 آقا تو بازار باید گرگ باشی وگرنه میخورنت❗️
- تو معامله باید دروغ بگی وگرنه سرت کلاه میره❗️
- تو این دوره و زمونه مگه بدون گناه کردن میشه پیشرفت کرد؟
⬅️ استاد رحیمپور: از قوانین این عالم که #امام_حسین (ع) به ما آموختند اینه که...
🔻 استاد رحیم_پور
🎶 @Music_Et 🎶
مداحی آنلاین - آسمون رنگ غربت گرفته - سیب سرخی.mp3
11.24M
🎤 #حسین_سیبسرخی
🎧 آسمون رنگ غربت گرفته
🎶 @Music_Et 🎶
YEKNET.IR - monajat - shabe 19 ramezan 1442 - narimani.mp3
8.42M
🎤 #سیدرضا_نریمانی
🎧 تو چنانی که منم شیفته و در به درت
🎶 @Music_Et 🎶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام ماندگار مالک اشتر نخعی / بر مدار علی و فاطمه بچرخید و نپرسید کی و کجا!
🕍 مزار ، مصر قاهره ، روستای قلج
مداحی آنلاین - میسوزد و انگار خاکستر ندارد - اسفندیاری.mp3
7.45M
🎤 #علیرضا_اسفندیاری
🎧 روضه حضرت علی(ع)
🎶 @Music_Et 🎶
حیدری ام.mp3
3.76M
حیدری ام🥀
🎤با صدا و
تنظیم، آهنگسازی:
میلاد کریمی(متین)
🖥تولید شده در:
استودیو پارتاک
🎶 @Music_Et 🎶
مداحی آنلاین - قسم به زخم سر حیدر الهی العفو - پویانفر.mp3
4.21M
🎤 #محمدحسین_پویانفر
🎧 قسم به زخم سر حیدر الهی العفو
🎶 @Music_Et 🎶
YEKNET.IR - vahed - shabe 19 ramezan 1401 - rasouli.mp3
8.75M
🎤 #مهدی_رسولی
🎧 دل کوفه میلرزه
🎶 @Music_Et 🎶
مداحی آنلاین - حیدر حیدر - سید طالع باکویی - محمود اسیری.mp3
5.88M
🎤 #محمود_سیری
🎧 حیدر حیدر حیدر ...
🎶 @Music_Et 🎶
مداحی_آنلاین_خدا_میبخشه_همه_رو_به_حق_حیدر_سیب_سرخی.mp3
7.79M
🎤 #حسین_سیبسرخی
🎧 به اعتقاداتم دارم باور
🎶 @Music_Et 🎶
✨ آقای عالَم
(تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان)
🗂 قسمت اول:
☑️ این تشرّف را هم مرحوم آیت اللّه العظمی خویی (از مراجع معظّم تقلید) از مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی شنیده و آن را برای آیت اللّه ابن العلم صاحب «کشکول» مکتوب کرده و فرستادهاند و هم مرحوم آیت اللّه محمّد شریف رازی صاحب کتاب «کرامات الصّالحین» و «گنجینه دانشمندان» و.. . از زبان خود او شنیده و در کتاب خود آورده است. ما در اینجا تلفیق دو نقل را میآوریم تا صورت کاملتری از آن را به دست داده باشیم.
🔰 داستان تشرّف او به محضر قطب عالم امکان از زبان خود او چنین است:
🌙 جوان بودم و شور و حالی داشتم. شب بیست و یکم ماه رمضان بود که برای احیا و عبادت و راز و نیاز با خدا، به «مسجد کوفه» رفتم. چون هوا گرم بود قبل از دخول به مسجد به سمت «نهر امیدیه» که قدری بالاتر از مسجد بود رفته و جهت رفع گرما قدری آب به خود زده و بعدا وارد مسجد شده و مستقیما به محراب حضرت امیر (ع) مشرّف شدم.
🕌 نخست نماز مغرب و عشا را در مقام امیر مؤمنان (ع) بهجا آوردم و آنگاه برای افطار به ایوان مجاور آمدم تا جایی را بیابم و در آنجا به افطار و استراحت بنشینم.
💭 قبلا به ذهنم خطور کرده بود که چقدر خوب است چشمم به جمال حضرت ولیّ عصر (ع) منوّر شده و به مناسبت شهادت امیر مؤمنان (ع) تسلیتی بگویم.
🌟 وقتی به ایوان صحن رسیدم، دیدم فرشی گسترده است و شخصی بر روی آن به پشت خوابیده و عبا بر چهره کشیده و پیری با ادب کامل در کنار او نشسته است. شخص نشسته مرا به نام صدا کرد و گفت:
🔸 «شیخ محمّد کجا میروی؟»
▫️ بر او سلام کردم. پاسخ مرا داد و با زبان شوشتری گرم و پرمهر گفت:
🔸 «شیخ محمّد بشین (بنشین) افطار کن!»
▫️ تعجّب کردم که این مرد ناشناس با اینکه من او را تاکنون ندیدهام، مرا با نام و نشان صدا میزند و از نیّت من آگاه است که به قصد افطار به ایوان رفتهام. من هم فرش خود را افکندم و در کنار آنها نشستم و مشغول افطار ساده خود شدم و او را نیز به افطار دعوت کردم.
آن شخص ناشناس نشسته فرمود که:
🔸 «افطار کردهام.»
▫️ به هنگام افطار، آن شخص شروع به سؤال از آقایان علمای موجود در «نجف» کرد و احوال یکایک را پرسید تا تمام شد. من از کثرت اطّلاعات او تعجّب کردم.
در اینوقت از حال مرحوم آیت اللّه العظمی سیّد ابو الحسن اصفهانی که در آنوقت یکی از طلّاب نامدار و فاضل بود پرسید که من در آنزمان چندان او را نمیشناختم ولی از ترس اینکه مبادا بخواهد حال یکایک طلّاب را بپرسد، گفتم:
🔹 «همه خوبند!»
▫️ در اینوقت شخصی که دراز کشیده بود، چیزی به او گفت که من نفهمیدم.
لذا او ساکت شد. در این حال من شروع به سؤال کرده، گفتم:
🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟
▫️ در پاسخ فرمودند:
🔸 «ایشان آقای عالَماند.»
(ادامه دارد ...)
⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳
🏷 #امام_زمان (عج) #شب_قدر #حضرت_خضر (علیه_السلام)
✨ آقای عالَم
(تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان)
🗂 قسمت دوم:
(ادامه پست قبلی)
▫️ گفتم:
🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟
▫️ در پاسخ فرمودند:
🔸 «ایشان آقای عالَماند.»
▫️ توضیحا پرسیدم:
🔹 «آقای عالَماند یا آقای عالِماند؟»
▫️ دوباره فرمود:
🔸 «آقای عالَماند!»
▫️ تعجّب کردم و از این حرف خوشم نیامد و در دل گفتم:
🔹 اینها چقدر مبالغه میکنند! این لقب، تنها شایسته حضرت ولیّ عصر (ع) است نه کس دیگر.
🔳 مرحوم آیت اللّه خویی در ادامه مینویسند که:
▪️ مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی به اینجا که رسید زارزار گریه میکرد.
▫️ در اینوقت فردی که خوابیده بود، فرمود:
🔶 «یا خضر! دعه» (یعنی ای خضر او را رها کن)
▫️ در همین حال شخص نشسته که حضرت خصر بود، فرمود:
🔸 «برای شیخ محمّد آب بیاورید.»
▫️ ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده، جام آبی به من تعارف کرد. گفتم:
🔹 تشنه نیستم.
▫️ و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که مشغول اعمال و احیا شوم که احساس کسالت و خواب کردم. گفتم:
🔹 کمی میخوابم، آنگاه برخاسته مشغول احیا میشوم.
▫️ با این اندیشه و نیّت برخاستم و رفتم در ایوان مجاور خوابیدم.
✨ ساعتی بیش نشد که بیدار گشتم و با شگفتی دیدم که فضای مسجد روشن است. تو گویی سپیده دمیده و چیزی به درخشش کامل خورشید نمانده است. خیلی ناراحت شدم و افسوس خوردم که چرا خوابم برد و شب قدر را به آسانی از دست دادم و از فیوضات آن شب عزیز محروم گشتم.
با عجله برای وضو رفتم تا نماز صبح را بخوانم. هنگامی که به مقام امیر مؤمنان (ع) رسیدم، دیدم چند صف برای نماز جماعت تشکیل شده و شخصیّت والایی در محراب نشسته است. سلام گفتم. وقتی خواستم بپرسم که نماز تمام است یا نه؟ یکی از آنان گفت:
🔸 «شیخ محمّد را با خود ببرم؟»
▫️ که آن بزرگوار در محراب فرمودند:
🔶 خیر! وقت آن نرسیده است. ایشان سه امتحان باید بدهد.
▫️ و برای هر امتحان وقتی معیّن کردند که زمان آخرین امتحان مصادف با ۶۰ سالگی حقیر میشد. چون دیدم که نزدیک است نماز صبح قضا شود، بیتوجّه و با عجله از کنار آنان گذشتم و در خارج از مسجد وضو ساختم و بازگشتم. در این هنگام دیدم مسجد بیاندازه تاریک است و هیچکس در مقام امیر مؤمنان (ع) نیست.
💡 دقّت کردم دیدم که هنوز اوّل شب است و دانستم که آن آقا، حضرت ولیّ عصر (ع) بوده و نمازی که میخواندند نماز عشا بوده است و تازه دریافتم که (آقای عالَم) یعنی که!
🕯 افسوسها خوردم و اندوهها بردم که چه فیض عظیمی را از دست دادهام. امّا چارهای نبود. (۱)
🔳 عارف روشنضمیر، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی ضمن نقل این داستان میفرمودند:
🔸 مواظب باشیم نکند وقتی خدا و اولیایش میخواهند به ما چیزی بدهند اظهار بیمیلی کنیم. مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی که تشرّفهایش خدمت حضرت ولیّ عصر (ع) معروف بود، بارها با تأسّف و حسرت این قضیه [رد کردن جام آب] را نقل میکرد و غصّه میخورد که چرا اظهار بیمیلی کردم و دست حضرت را برگرداندم و خودم را محروم کردم. (۲)
⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳
(۱). کرامات الصّالحین، صص ۱۰۸ و ۱۰۹.
(۲). مصباح المهدی، صص ۴۱۹- ۴۲۰.
🏷 #امام_زمان (عج) #شب_قدر #حضرت_خضر (علیه_السلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 میخواهم زیاد شوم...
🎙 عینصاد
#️⃣ #ویدیو #کلیپ #سیر_و_سلوک
📥: download
#عین_صاد | عضو شوید
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر غــذایی میخوای بزن روش تا آمــوزشش رو ببینی😍👇
خورش قرمه سبزی
کباب کوبیده
شیشلیک
دیزی
تهچین مرغ
خورش قیمه سیب زمینی
باقالا پلو با ماهیچه یا گردن
زرشک پلو با مرغ
خورش فسنجان
آش رشته
کشک بادمجان
سبزی پلو با ماهی
سایر غذاها.....
🏴دعای روز بیستم ماه رمضان
◾️اللّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ یا مُنْزِلَ السَّکینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ
▪️خدایا برایم در این ماه درهاى بهشت را بگشا
▪️ و برایم درهاى آتش دوزخ را ببند
▪️و در این ماه براى تلاوت قرآن توفیقم ده
▪️ اى نازل كننده آرامش در دلهاى مؤمنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضرت فرمود هفتهای یکبار کربلا میری؟
گفت نه
ماهی یکبار چطور؟ گفت نه؟
سالی یکبار؟ گفت نه..
حضرت فرمود....
در شب قدر برای همه ی کربلا نرفته ها هم دعا کنین 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالبه بدونید که.....؟!!!!!
YEKNET.IR - namahang - shabe 19 ramezan 1442 - pouyanfar.mp3
5.68M
🎤 #محمدحسین_پویانفر
🎧 من حیدریم روی بدیام قلم بزن
🎶 @Music_Et 🎶
مداحی آنلاین - میون بستر زحمی و خسته - جواد مقدم.mp3
8.94M
🎤 #جواد_مقدم
🎧 میون بستر زخمی و خسته
🎶 @Music_Et 🎶
مداحی آنلاین - نماهنگ اسدالله - فصولی.mp3
3.78M
🎤 #محمد_فصولی
🎧 اسدالله حیدر حیدر حیدر حیدر
🎶 @Music_Et 🎶