هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
🔺خانه امن ۲ در راه است
🔹تهیهکننده سریال خانه امن از آغاز نگارش داستان فصل دوم این سریال خبر داد و گفت: فصل دوم خانه امن مانند فصل نخست برگرفته از پروندههای واقعی امنیتی کشور است و تمرکز آن روی پروندههای ضد جاسوسی و ضد تروریسم خواهد بود.
#خانه_امن
هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
واقعا برای سازنده این بازی متاسفم که هیچ چیز از ایرانی بودن رو نمیدونن 😔😔😔
هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
عرفهروزدعاودرخواست...(:
#عرفھ🌱
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
#معرفی_کتاب🌿🌙
کتاب عروس قریش، نوشته مریم بصیری، یک رمان تاریخی است با محوریت زندگی حضرت آمنه مادر پیامبر اسلام.🍃📖
این کتاب روایتی است از زندگی این بانوی بزرگوار و ازدواجش با پدر پیامبر(ص). نام کتاب، عروس قریش هم اشاره به ایشان دارد.🌝✨
در بخشے از کتــاب میخــوانیم:
زمانه ی جاهلیت اولی با آمدن ابراهیم به سر آمد؛ حال هنگام آن است که با آمدن فرزند تو جاهلیت اخری نیز به سر آید. آمنه نمی دانست رویا او را در ربوده بود و یا خودش داشت رویاهایش را رنگ می زد، فقط مردی را دید که گفت نامش ادریس پیامبر است و او را به تولد پیامبر عظیم الشانی نوید می دهد. از جا پرید. شب بود هنوز. ام ایمن را خواب ربوده بود و مادرش را نیز. چشمانش را بست و دوباره در عطر خوش خواب و رویا غرق شد. اگر چهره ی زیبای مردش را در خواب نمی دید اصلا فکرش را هم نمی کرد به آن سرعت قوت قلب پیدا کند و نبود عبدالله را تاب بیاورد و توان برخاستن داشته باشد. شب عروسی اش را به خواب دیده بود، شبی که دختران بسیاری به عشق چهره ی نورانی مرد بر سر راه عبدالله ایستاده و هنوز از او خواستگاری می کردند؛ ولی مرد بی توجه به آنان به سراغ آمنه آمده بود، آمنه ای که چشم جوانان مکه به در خانه اش بود و چشم او به عبدالله.
هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
28.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌱
#مداحی : دست مارو برسون به محرم
🎙با نوای: کربلایی حسین طاهری
💢 #پیشنهاد_دانلود
هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
از امشب گانـدو چهل شب مهمان خانه هاست...
پ.ن. توییت آقای امینی تهیه کننده سریال گاندو
┈••✾ #گاندو ✾••┈
هدایت شده از دخــتــࢪان ســـ💚ـــیــدعـلے
به زندگی گفتم:
چرا رو چرخ و فلك تو
بعضیا بالا هستند
و بعضيا پايين؟
لبخندی زد و گفت:
ناراحت نباش ميچرخه!🌍💚
••سرگشته چو پرگار همه عمر دويديم
••آخر به همان نقطه كه بوديم رسيدیم
#انگیزشی