eitaa logo
لبیک یا مهدی(عج)
143 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
27 فایل
لینک کانال خودمون👇👇👇 eitaa.com/mwyfga و اشتراک با ادمین اصلی کانال👇👇 https://eitaa.com/Hdhffbc
مشاهده در ایتا
دانلود
:)🌿 راز درخــٺ ڪاج پـارھ اے از کتـاب⇩ شهیده زينب كمایی، متولد سال 1345 است. او دانش آموز بسيجي و عضو انجمن اسلامي بود و روز اول فروردين سال 1361 در مسير بازگشت از نماز جماعت ربوده شد و پس از 3 روز جنازه اش پيدا و چند ماه بعد منافقين اعتراف كردند زينب كمایی را به شهادت رسانده اند. چادرش را دور گردنش پیچیدند تا روح پاکش از تن جداشد..... دخترے از عجایب...خودسازی هایش چ زیباست و عبادت هایش چشم گیر:) نویــسندھ⇦معصومه رامهرمزی پیشنهاد مطالـعہ🌷فوق العاده س🙂
:)🌿 مـــن بر مےگـردم پـارھ اے از کتـاب⇩ یڪ هفته پیش،من مُردم.در اتاقی ڪھ دسٺم را براے اولین بار گرفتھ بود،همانجا کھ در گوشم زمزمه کرده بود تو بانوی قلب منے، زیر سقفے کھ براے اولین بار پسرمان را دیدھ بود و از شوق ب سجده افتاده بود... به تصویر خودم در اینه نگاه میکنم زنی بلندقامت،باصورتی به سفیدی برف های دست نخورده و چشم هایی نه سرخ و نه تر. حالا که دل از همه چیز بریده ام و قصدرفتن دارم،امید میخواهم، کمے نور.. چیزی شبیه به خورشید که یخبندان قللم را آب کند،تا فرصت جوانه زدن پیدا کنم سبز شدن...🌿 اشک هایی که ریختن آن پاے این کتاب مفید است🙂 نویــسندھ⇦فاطمه دولتے پیشنهاد مطالـعہ🌷فوق العاده س🙂
:)🌿 مـــرد پـارھ اے از کتـاب⇩ زندگے نامھ ے -حاج احمـد متوسلــیان شجاعت های این مردخدا ایمــانے ڪھ بوے بهشٺ میدهد مردی ڪه توسط نیروهای امریکایی اســـیر شد و تا ڪنون خبرے از او نیست... نویــسندھ⇦داوود امیریان پیشنهاد مطالـعہ🌷فوق العاده س🙂
:)🌿 شُنام پـارھ اے از کتـاب⇩ کیانوش گلزار راغب در کتاب شنام به شرح خاطرات خود از دوران اسارتش به دست کومله می‌پردازد. تجربه‌های متفاوت نویسنده از جنگ و اسارت موجبات بدیع بودن این کتاب را فراهم آورده. به نحوی که در این اثر عشق، شوخی، جنگ، اسارت و ... به هم آمیخته می شوند و تصویری دیگرگونه از جنگ ارائه می دهند. نویــسندھ⇦کیانوش گلزار راغب پیشنهاد مطالـعہ🌷فوق العاده س🙂
📖🌱 این کتاب، روایت شخصیت دختری نوجوان است، دختری که تمام تلاشش را به کار می بندد تا در زندگی اول باشد.💫 در شانزدهمین بهار عمرش حادثه ای رخ میدهد و او را در رسیدن به خواسته اش کمک می کند؛ انفجاری که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داده و نقطه اوج زندگی او را رقم می زند.🕯🕊 در بخشے از کتـــاب میخــوانیم:🌿 سال سوم راهنمایی راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود که بعد از شهادتش تو وسایلش، البته تو وسایلش که نه، داخل جعبه اسماء متبرکه پیداش کردم. خلاصه کوتاهی از این عهد نامه: انشاء ا.. به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. توی این چهل روز که از 5/3/85 شروع می‌شه توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین ا.. و... را بخوانم و گریه کنم. آقا تو رو خدا توفیق اشک ریختن تو این دعاها را به من بده و شب هم به یاد خانم حضرت زهرا (س) شبی ۵ صفحه قرآن بخوانم؛ ان شاء الله تکرار آیه الکرسی هم توی بیشتر اوقات نصیبم بشه و همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگو برداری از حجاب،عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سر لوحه زندگی خودم قرار دهم.🌙🌻
کتاب حاضر شامل خاطرات داستانی نقل شده محمدرضا عبدی آزاده ایرانی است که توانسته بود در همان سالهای ابتدای جنگ پس از اسارت از اردوگاه موصل فرار کرده و خود را به ایران برساند وی از اهالی روستای قمشه ماهیدشت از توابع کرمانشاه است.🌻🌙 محتوای خاطرات کتاب درباره مطالب ذیل می باشد. محل تولد، دوران کودکی، دوران تحصیل، دوران قبل از انقلاب و تظاهرات مردمی، دوران اوایل جنگ و حمله عراق به شهرهای مرزی و بمباران شهر کرمانشاه، درگیری با دشمن در منطقه قصرشیرین، نحوه اسارت در دست عراقیها، برخورد نیروهای عراقی در روزهای اول اسارت و انتقال به زندانها و اردوگاههای بغداد و موصل، اوضاع بد بهداشت و غذا، سرکشی صلیب سرخ از اردوگاه، ورزش در اسارت، انجام فرایض دینی چون نماز و روزه و عزاداری در اسارت، درگیری اسرا با نیروهای بعثی و به شهادت رسیدن عده ای، نحوه تهیه ابزار و آلات و وسایل مورد نیاز از انبارهای دشمن، فکر فرار و طرح نقشه، نحوه فرار از طریق پارکینگ اردوگاه و گذشتن از روستاها و مناطق سخت و تهیه غذا در مسیر فرار، کمک اهالی روستاها و شیعیان در فرار، تماس تلفنی از عراق با خانواده و گذشتن از مناطق کوهستانی و رسیدن به مرزهای ایران و پیوستن به سپاه اشنویه، و .... در پایان کتاب نیز تصاویر و مدارک دوران اسارت به همراه زیرنویس ارائه شده است.🕊🌿
گرمای محبت رسول خدا( صلی الله علیه)، در دل همه موجودات کائنات و مخلوقات جای گرفته است. محبتی که از عشق ازلی و الهی ریشه می گیرد. عشقی که همان خدا به برترین خلقش و عزیزترین پیامبرانش است.🌝🌾 در این کتاب شما در هر قسمت، داستان محبت و عشق و اشتیاق و وابستگی موجودی به ظاهر بی جان را می خوانید که ارادت و دلبستگی اش به رسول خدا (صلی الله علیه) را روایت می کند.🌻 ستونِ حنانۀ مسجدِ پیامبر، وجه تسمیه این داستان است؛ اما شما با داستان درختی که حرکتش معجزه رسول شد، نیمه شدن ماه، اعتراف بت قریش به رسالت حضرت و … از زبان خودشان آشنا می شوید.🌙✨ دربخشــے‌از‌کتاب‌میخــوانیم:☘ طنین صدای پیامبر (صلی الله علیه) در مسجد می پیچد: «حنانه، اگر می خواهی تو را در بهشت می نشانم تا از جوی ها و چشمه های آن آب بنوشی و دوباره رشد کنی و ثمر دهی تا بهشتیان از میوه ات بخورند؛ و اگر می خواهی تو را در این دنیا نخلی می سازم چنان که بودی!» من اما همنشینی در آخرت را می خواهم تا همیشه نزدشان بمانم…🕊🌿
:)🌿 خـاطرات سـفـیر پـارھ اے از کتـاب⇩ شخصیتے کھ براے ادامھ تحصیـل بھ فرانـسھ میرود...و بھ خاطـر ایرانے بودنش هجوم سوالـات وشبـهات بھ سمتـش می‌آید، (رهبــر انقــلاب درمودࢪد این کتاب فرمودند: «خانم‌ها این کتــاب ࢪا بخوانند») نویــسندھ⇦نیلوفرشادمهری پیشنهاد مطالـعہ🌷فوق العاده س🙂
🌿🕊 این‌کتــاب‌خاطــرات۴۰مــــاه‌اسـارت ِچهار دختࢪ،بہ‌دست‌مزدوران‌عراق‌است‌کہ‌بہ‌قلم‌ خانم‌معصومه‌آبادنوشتہ‌شده‌است.✨ در‌بخشے‌ازکتاب‌مےخوانیم:📚 «وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می کردند. نگاه های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل های پرپشت و با لهجه ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن! رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می گن اسمال یخی، بچه ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن ها رو به اسارت می گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...»
🌿🌙 کتاب عروس قریش، نوشته مریم بصیری، یک رمان تاریخی است با محوریت زندگی حضرت آمنه مادر پیامبر اسلام.🍃📖 این کتاب روایتی است از زندگی این بانوی بزرگوار و ازدواجش با پدر پیامبر(ص). نام کتاب، عروس قریش هم اشاره به ایشان دارد.🌝✨ در بخشے از کتــاب میخــوانیم: زمانه ی جاهلیت اولی با آمدن ابراهیم به سر آمد؛ حال هنگام آن است که با آمدن فرزند تو جاهلیت اخری نیز به سر آید. آمنه نمی دانست رویا او را در ربوده بود و یا خودش داشت رویاهایش را رنگ می زد، فقط مردی را دید که گفت نامش ادریس پیامبر است و او را به تولد پیامبر عظیم الشانی نوید می دهد. از جا پرید. شب بود هنوز. ام ایمن را خواب ربوده بود و مادرش را نیز. چشمانش را بست و دوباره در عطر خوش خواب و رویا غرق شد. اگر چهره ی زیبای مردش را در خواب نمی دید اصلا فکرش را هم نمی کرد به آن سرعت قوت قلب پیدا کند و نبود عبدالله را تاب بیاورد و توان برخاستن داشته باشد. شب عروسی اش را به خواب دیده بود، شبی که دختران بسیاری به عشق چهره ی نورانی مرد بر سر راه عبدالله ایستاده و هنوز از او خواستگاری می کردند؛ ولی مرد بی توجه به آنان به سراغ آمنه آمده بود، آمنه ای که چشم جوانان مکه به در خانه اش بود و چشم او به عبدالله.
:)🌿 تجربـھ ی شیرین ندامــت پـارھ اے از کتـاب⇩ آنان کھ دل باخته ے پرواز در آسمان زیبای معنویت اند، وآنان که شیفته ی صعود بر قله های رفیــع موفقیت، ودر جستجوی زندگے بهتر و روزی بیشترند، باید از‌ باز گناهان رهایی بیابند ،وبھ نقش حیاتی استغفارو آشتی با خدا و امام زمان پی ببرند، من با این کتاب عاشقانه تر از قبل معبودم رو ستایش کردم:) نویــسندھ⇦محمدحسین یوسفی پیشنهاد مطالـعہ🌷فوق العاده س🙂
18946948027211.pdf
حجم: 3.54M
اینم هدیه ی امروز👇🏻👆🏻😍💛 سلام_بر_ابراهیم_1.pdf @zsbzsbzs