eitaa logo
لبیک یا مهدی(عج)
143 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
27 فایل
لینک کانال خودمون👇👇👇 eitaa.com/mwyfga و اشتراک با ادمین اصلی کانال👇👇 https://eitaa.com/Hdhffbc
مشاهده در ایتا
دانلود
ان‌شاءالله فردا شب بخش جدید کتاب رو قرار میدم☺️🌺
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 ۶ حسابرسی ۱ 🔘 جوان پشت ميز، به آن كتاب بزرگ اشاره كرد. 🔘 وقتي تعجب من را ديد، گفت: كتاب خودت هست، بخوان. امروز براي حسابرسي، همين كه خودت آن را ببيني كافي است. 🔘 چقدر اين جمله آشنا بود. 🔘 در يكي از جلسات قرآن، استاد ما اين آيه را اشاره كرده بود: 🌱 اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا.(اسراء، ۱۴) 🔘 اين جوان درست ترجمه همين آيه را به من گفت. 🔘 نگاهي به اطرافيانم كردم. كمي مكث كردم و كتاب را باز كردم. سمت چپ بالاي صفحه اول، با خطي درشت نوشته شده بود: «۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز» 🔘از آقايي كه پشت ميز بود پرسيدم: اين عدد چيه؟ 🔘 گفت: سن بلوغ شماست. شما دقيقاً در اين تاريخ به بلوغ رسيدي. 🔘به ذهنم آمد كه اين تاريخ، يكسال از پانزده سال قمري كمتر است. اما آن جوان كه متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه‌هاي بلوغ فقط اين نيست كه شما در ذهن داري. من هم قبول كردم. 🔘 قبل از آن و در صفحه سمت راست، اعمال خوب زيادي نوشته شده بود. از سفر زيارتي مشهد تا نمازهاي اول وقت و هيئت و احترام به والدين و... 🔘 پرسيدم: اينها چيست؟ گفت: اينها اعمال خوبي است كه قبل از بلوغ انجام دادي. همه اين كارهاي خوب برايت حفظ شده. 🔘 قبل از اينكه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شويم، جوان پشت ميز نگاهي كلي به كتاب من كرد و گفت: نمازهايت خوب و مورد قبول است. براي همين وارد بقيه اعمال ميشويم. ۱ 🔘 من قبل از بلوغ، نمازم را شروع كرده بودم و با تشويقهاي پدر و مادرم، هميشه در مسجد حضور داشتم. كمتر روزي پيش مي‌آمد كه نماز صبحم قضا شود. 🔘 اگر يك روز خداي ناكرده نماز صبحم قضا ميشد، تا شب خيلي ناراحت و افسرده بودم. اين اهميت به نماز را از بچگي آموخته بودم و خدا را شكر هميشه اهميت ميدادم. 🔘 خوشحال شدم. به صفحه اول كتابم نگاه كردم. از همان روز بلوغ، تمام كارهاي من با جزئيات نوشته شده بود. 🔘 كوچكترين كارها. حتي ذره‌اي كار خوب و بد را دقيق نوشته بودند و صرف نظر نكرده بودند. 🔘 تازه فهميدم كه «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره» يعني چه. 🔘 هر چي كه ما اينجا شوخي حساب كرده بوديم، آنها جدي جدي نوشته بودند! 🔘 در داخل اين كتاب، در كنار هر كدام از كارهاي روزانه من، چيزي شبيه يك تصوير كوچك وجود داشت كه وقتي به آن خيره ميشديم، مثل فيلم به نمايش در ميآمد. درست مثل قسمت ويدئو در موبايلهاي جديد، فيلم آن ماجرا را مشاهده ميكرديم. آن هم فيلم سه بعدي با تمام جزئيات! 🔘 يعني در مواجه با ديگران، حتي فكر افراد را هم ميديديم. لذا نميشد هيچ كدام از آن كارها را انكار كرد. 🔘 غير از كارها، حتي نيتهاي ما ثبت شده بود. _____________________ ۱ .پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: نخستين چيزي كه خداي متعال بر امتم واجب كرد، نمازهاي پنج گانه است و اولين چيزي كه از كارهاي آنان به سوي خدا بالا ميرود، نمازهاي پنج گانه است و نخستين چيزي كه درباره آن از امتم حسابرسي ميشود، نمازهاي پنجگانه ميباشد. كنز العمال،جلد هفتم، ص ۲۷۶ وقتي آن ملك، اينگونه به نماز اهميت داد و بعد به سراغ بقيه اعمال رفت، ياد حديثي افتادم كه فرمودند: اولين چيزي كه مورد محاسبه قرار ميگيرد، نماز است. اگر نماز قبول شود، بقيه اعمال قبول ميشود و اگر نماز رد شود ... ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظر
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 ۲۲ جـــانـــبـــازی در ركـــاب مـــولا ◽️ سال ۱۳۸۸ توفيق شد كه در ماه رجب و ماه شعبان، زائر مكه و مدينه باشم. ◽️ ما مُحرم شديم و وارد مسجدالحرام شديم. بعد از اتمام اعمال، به محل قرار آمدم. روحاني كاروان به من گفت: سه تا از خواهران الان آمدند، شما زحمت بكشيد و اين سه نفر را براي طواف ببريد. ◽️ خسته بودم، اما قبول كردم. سه تا از خانمهاي جوان كاروان به سمت من آمدند. تا نگاهم به آنها افتاد، سرم را پايين انداختم. ◽️ يك حوله اضافه داشتم. يك سر حوله را دست خودم گرفتم و سر ديگرش را در اختيار آنها قرار دادم. گفتم: من در طي طواف نبايد برگردم. حرم الهي هم به خاطر ماه رجب شلوغ است. شما سر اين حوله را بگيريد و دنبال من بياييد. ◽️ يكي دو ساعت بعد، با خستگي فراوان به محل قرار كاروان برگشتم. در كل اين مدت، اصلاً به آنها نگاه نكردم و حرفي نزدم. ◽️ وظيفه‌اي براي انجام طواف آنها نداشتم، اما فقط براي رضاي خدا اين كار را انجام دادم. ◽️ در روزهايي كه در مكه مستقر بوديم، خيلي‌ها مرتب به بازار ميرفتند و... اما من به جاي اينگونه كارها، چندين بار براي طواف اقدام كردم. ◽️ ابتدا به نيت رهبر معظم انقلاب و سپس به نيابت شهدا، مشغول شدم و از فرصتها براي كسب معنويات استفاده كردم. ◽️ در آن لحظاتي كه اعمال من محاسبه ميشد، جوان پشت ميز به اين موارد اشاره كرد و گفت: به خاطر طواف خالصانه‌اي كه همراه آن خانمها انجام دادي، ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد! ◽️ بعد گفت: ثواب طواف‌هايي كه به نيابت از ديگران انجام دادي، دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت ميشود... ◽️ اوايل ماه شعبان بود كه راهي مدينه شديم. يك روز صبح در حالي كه مشغول زيارت بقيع بودم، متوجه شدم که مأمور وهابي دوربين يک پسر بچه را که ميخواست از بقيع عکس بگيرد را گرفته، جلو رفتم و به سرعت دوربين را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحويل دادم. بعد به انتهاي قبرستان رفتم. ◽️ من در حال خواندن زيارت عاشورا بودم كه به مقابل قبر عثمان رسيدم. همان مأمور وهابي دنبال من آمد و چپ‌چپ به من نگاه ميكرد. يكباره كنار من آمد و دستم را گرفت و به فارسي و با صداي بلند گفت: چي گفتي!؟ لعن ميكني؟ گفتم: نهخير. دستم رو ول كن. اما او همينطور داد ميزد و با سر و صدا، بقيه مأمورين را دور خودش جمع كرد. ◽️ در همين حال يكدفعه به من نگاه كرد و حرف زشتي را به مولا امیرالمؤمنین علیه السلام زد. ◽️ من ديگر سكوت را جايز ندانستم. تا اين حرف زشت از دهان او خارج شد و بقيه زائران شنيدند، ديگر سكوت را جايز ندانستم. يكباره كشيده محكمي به صورت او زدم. ◽️ بلافاصله چهار مأمور به سر من ريختند و شروع به زدن كردند. يكي از مأمورين ضربهٔ محکمي به كتف من زد كه درد آن تا ماه‌ها اذيتم ميكرد. ◽️ چند نفر از زائرين جلو آمدند و مرا از زير دست آنها خارج كردند و سريع فرار كردم. ◽️ اما در لحظات بررسي اعمال، ماجراي درگيري در قبرستان بقيع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و فقط به عشق موال علي علیه السلام با آن مأمور درگير شديد و كتف شما آسيب ديد. براي همين ثواب جانبازي در ركاب مولا علي علیه السلام در نامه عمل شما ثبت شده است. ۱ ______________ ۱.البته اين ماجرا نبايد دستاويزي براي برخورد با مأمورين دولت سعودي گردد. ✔️ ادامه دارد... منتظر باشید 📺 ندای مُنْتَظَر