The evil, it spread like a fever ahead
It was night when you died, my firefly
What could I have said to raise you from the dead?
Oh, could I be the sky on the Fourth of July?
او با خنجرش از پشت به من زخم زد ؛
سپس خونی را که جاری شد بوسید و بوسید .
قلب خسته ام برایش تپید و تپید .
خون تمام شد ،
اما زخمم بر جای ماند.
حالا هر روز سر باز میکند
نه از جسمم بلکه از روحم .