eitaa logo
خـ‌انـِه مـ‌ن
6.2هزار دنبال‌کننده
406 عکس
56 ویدیو
0 فایل
ش‍‍‌ده دل‍‌ت‍‌ن‍‌گ ب‍‌ش‍‌و‌ی چ‍‌اره ن‍‌ی‍‌اب‍‌ی ج‍‌ز #اش‍‌ک:)؟ م‍‌ن ب‍‌ه ای‍‌ن چ‍‌اره ب‍‌ی‌چ‍‌اره د‌چ‍‌ارم ه‍‌ر #ش‍‌ب:)! ‌ 🌿 تیم مدیریت: @Sheykh_Makhmour 🌿 تبادلات و همکاری: @imready1
مشاهده در ایتا
دانلود
خـ‌انـِه مـ‌ن
#سلام بر دل های تنگ 🦥
بر دیده‌های روشن ز نور عشق
خیس شدن زیر بارون قشنگه وقتی اون پیشته خورشت کرفس خوشمزس وقتی اون برات درست کرده چراغ قرمز یه چشم بهم زدنه وقتی داری نگاش میکنی شبکه چهار جذابه وقتی دارین پی ام بازی میکنین دیدی هیچی بد نیست فقط اونی که باید باشه نیست
همه‌ی اون وقتایی که بهمون گفتن بزرگ میشی یادت میره، داشتن دروغ میگفتن، تو هرچقدرم بزرگ بشی، زخمایی که رو تنت و روی روحت نشست و دردایی که کشیدی، یادت نمیره!سالها بعد از ماجراهای بدم اگر برگردی پشت سرتو نگاه کنی و تو سرت دور‌شون کنی، بازم حالت بد میشه و مریض میشی و از پا درمیای. شاید بگی خب چرا واستیم پشت سرمونو نگاه کنیم که حالمون بد بشه اصلا؟ من میگم نگاهم نکنی یه نشونه از گذشته‌ها بالاخره سر راه زندگیت پیدا میشه که! یه عکسی، خاطره‌ای، آهنگی، اتفاقای بد نمیگذره، اتفاقای خوبم نمیگذره، کلا نمیگذره هیچی فراموش نمیشه. فراموشم بشه اثرش پاک نمیشه، هرچقدرم بزرگ بشی یادت نمیره، یادتم بره تو ناخودآگاهت میمونه
هرکسی لیاقت خوبی هاتو نداره،اگه فکر می‌کنی داره ایگنورت میکنه یا اگه ناراحتت کرد ترکش کن. کسی که دوست داشته باشه نمیزاره ناراحت شی.
‹ اسکارِ بدترین حس هم میرسه به . . )!
یه وقتایی منتظر چیزی هستیم که میدونیم اتفاق نمیفته میدونیم هرچقد انتظار بکشیم بازم همونجوری میمونه و چیزی عوض نمیشه میدونیم قرار نیست چیزی درست بشه و مثل قبل بشه ولی بازم منتظر میمونیم:)
عشق وجود دارد...
هدایت شده از ازدحام عشق
من حرمت را به دلم قول داده‌ام...🌱 ✒️♣️
اگه یه نفر تو زندگیت هست که واست اهنگای قشنگ میفرسه؛ اگه کنارش بهت خوش میگذره؛ اگه وفاداره و مهربونه؛ اگه همیشه باعث میشه لبخند بیاد رو لبت بدون که خیلی خوشبختی و سهمتُ از رفاقت،عشق یاد گرفتی! تمام سعیت رو کن که اون شخص رو به هیچ وجه از دست ندی؛ اینطور ادما این روزا کم پیدا میشه. https://eitaa.com/mood_202 -
تو فیلم نبات دختره وقتی برمی‌گرده به شهاب حسینی میگه نمیخوای منو ببخشی؟ شهاب حسینی میگه 3650 روز که میشه معادل 10 سال از زندگیم رو بهم برگردون،میبخشمت
شازده کوچولو پرسید: آدما میگن زهر مار کشندست! مار گفت: زخم زبون خودشون از همه بدتره آدم‌ها همیشه ناامیدت میکنن بچه جون تنها کاری که خوب بلدن همین یکیه!
- ماسک اکسیژن را پایین می‌کشد و رو به مادر گریانش لب می‌زند : - میشه میشه بگی فرهاد بیادتو ?! مادر غم دیده نگاهی به دخترک نیمه جانش می‌اندازد و فرق سرش را می‌بوسد . لبخند مرده‌ای بر لبانش می‌نشیند و بیرون می‌رود . . پسرکی پشت اتاق ، نشسته بر کف زمین و تکیه بر دیوار اشک می‌ریزد و دل دل می‌کند با خدایش که نکند او را بگیرد . پسرکی که خود دوای ناامیدی دختر بود پشت دیوارهای این بیمارستان نفسش را بیش از دخترک از دست داده بود ، ماسک اکسیژنش شده بود هوای نفس‌هایی که نمی‌دانست تا کی داشت ؛ - پسرم محیا منتظرته تو اتاق نمیری تو . پسرک خیره به جلو ، شانه خم کرده و دگر نمی‌کشد . دستانش را به دیوار می‌گیرد تا بلند شود ، تا به هنگامه‌ی تشرهای پدرش که مگر مرد با این باد‌ها می‌لرزد . نلرزد اما لیک پدرش هم می‌دانست اگر محیای فرهاد رود ، فرهاد هم می‌رود ؛ وارد اتاق که می‌شود گریه‌ها از سر گرفته می‌شود ، همه اعضای خانواده قرآن بدست ، متوسل شده بر عرش خدا ؛ راستی خدایی می‌کرد امشب برای این دو مجنون . کاش که دل عاشقان را بر بیم فروپاشی نکاشته باشد این خدای ، که گر محیا برود دیوانه خانه‌ای سازند از جنس خاطره‌ها برای فرهاد ؛ فرهادی که در این چند روز زیر رو کرده بود عکس‌های دو نفریشان را با محیا . وارد اتاق که می‌شود محیا می‌خندد و دو دستش را بالا می‌گیرد و غرق در آغوش فرهادش می‌شود ؛ فرهاد لبخندی عمیق می‌زند و لپ محیا را می‌کشد و لب می‌زند : - خب محیا خانومِ خودم ، امشب چطوری ? محیا دستان فرهاد را در دستش می‌گیرد و می‌گوید : - امشب می‌شی فرهاد قصه‌ها ، یه قصه واسه من میگی . اشک تیری است در چشمانش ، بغض غده‌ایست تکثیر شده در عمق جانش و لیک به خاطر اوآری بخاطر او قوی می‌ماند . - یکی بود یکی نبود . . با گفتن این جمله محیا خندید و لب زد : - فرهاد یاد بچگیام افتادم . فرهاد هم می‌خندد و در این اتاق نیمه تاریک شاید خیالش کمی جمع بود که محیا قطر اشک بی اختیارش را نمی‌بیند . - یه روز یکی از پسرهای پادشاه مغول مریض میشه هر دوا و طبیبی که میارن افاقه نمی‌کنه که نمی‌کنه ! پادشاه برای اینکه حال پسرش خوب بشه یه کاری می‌کنه اگه گفتی . . محیا می‌خندد ، بیخیال ز نفس‌هایی که با ماسک اکسیژن هم به شمارش افتاده لب می‌زند : - چی . فرهاد ترسیده دستانش را می‌خواهد از دستان او جدا کند و سراغ دکتر برود که محیا با همان ته مایه جانش محکم دستانش را می‌گیرد و نفسی سخت می‌کشد و لب می‌زند : - ادامه‌ بده من من خوبم . فرهاد حالا آشکارا گریه می‌کند و با همان بغضش لب می‌زند : - برای اینکه بیماری پسرش خوب بشه و اون بیماری به خودش برسه هفت تا ده بار دور پسرش می‌گرده . پسرک خوب میشه و پدرش با گرفتن بیماری چند روز بعد میمیره . . - چه چه داستان قشنگی ؛ فرهاد لبانش را محکم به هم فشار می‌دهد و در پی آن است که بغض مردانه‌اش تبدیل به هق هق نشود . محیا خیره به سقف قطره اشکی از گوشه‌ی چشمانش می‌چکد و چشمانش بسته می‌شود ! صدای دستگاه‌هایی که خبر از رفتن می‌دهد و او رفته بود ، نگذاشته بو د فرهاد قصه‌هایش دور او بگردد ؛ نگذاشته بود فدایش شود و او عاشق ترین بود که رفت تا نبیند . . فرهاد ز جایش برخاست و حال ، خیالش راحت بود که او رفته تا غصه‌ی اشک‌های مردانه‌اش را نخورد . زیر گوشش بانگ داد : - نزاشتی نزاشتی ‹ دورت بگردم › محیای من . . : )! خزان‌نظری‌کتاب‌دردپنهانی .
‹ هیچ‌ وقت فراموش نمیشن :)!
یه پدیده‌ای هست به اسم Revenge bedtime procrastination که مطمئنم همه تجربه کردیم. یعنی شبا با اینکه نیاز به خواب داریم و خسته‌ایم، بازم دیر میخوابیم. چون تو طول روز به دلیل کار و مشغله، وقت آزادی که واسه خودمون باشه نداشتیم پس خواب شبو برای داشتن اون تایم آزاد قربانی میکنیم
- چقدر این متن قشنگه : ‹ اگر ك قسمتت بار سبك نیست ، برایت شانه‌هایی قوی ، اگر ك سهمت زندگی آسان نیست ، برایت اراده‌ای محکم ، اگر ك زمانه‌ات نامهربان است ، برایت دلی مهربان ، و اگر ك روزگارت کم مداراست ، برایت سینه‌ای صبور آرزو می‌کنم . . به امید اینکه خیلی زود ، باقی روز و شب‌هایت بی‌فکر و خیال بگذرد :)
خـ‌انـِه مـ‌ن
سیوش کن 𝑨𝒎𝒊 𝒍𝒐𝒊𝒏𝒕𝒂𝒊𝒏 یعنی : کسی که ازت دوره ولی از همه‌ آدمای نزدیکت بهتره .. کسی که مثل یه رفیق تو
سیوس کن "Ethereal" یعنی کسی که انقدررر قشنگ و زیباست که انگار اصلا مال این دنیا نیست و بودنش مثل وجود یه معجزه تو زندگیته:))
‹‹ تاکسی گرفتم راننده یه پیرمرد باصفا و خوش مَش*رب بود ، کلی گپ زدیم .. یهو پرسید : متاهلی دیگه ؟ گفتم : نه .. یه نگاه انداخت و گفت : سفید کردی که ! گفتم : آره پیر شدیم . گفت : گیسایِ اونم سفید کردی .. گفتم : کی ؟! گفت : اونی كِ جوونیش رو تو تنهایی خونه باباش گذرونده تا تو بری دستشو بگیری .. به اونم ظلم کردی ! 🙂 ››
ما آغاز نکرده پیر شدیم...
یه وقتایی برو براش بنویس: برای همه روزایی که کسی نبود غممو سبک کنه، توکنارم بودی ؛ ازم کم نشی الهی:)!🗞🤍
± قباد : این روزا میگذره ! تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ... وجودم دوست دارم عاشقتم ! - شهرزاد : تو عاشقی؟ تو عاشقی واقعا ؟! عاشق چیزی رو با چیزی تاخت نمیزنه. ‹ عاشق اتقدر ترسو نمیشه ... › که هنوز هایی به هویی نرسیده اینجوری ؛ آدمو تنها ول کنه بره ... )
دل من هواتو کرده کاش الان بغلم بودی(:🖤
میخواستم‌امشب یه‌حقیقتی رو بهتون‌ بگم: اگه بهتون گفت شب بخیر ولى بعدش دوباره آنلاین شد بدونید بجز شما نفر سومى هم تو رابطه هست اگه گفت شب بخیر و آنلاین نشد بدونید شما نفر سوم رابطه اید کلا میخوام بگم خیانت هست.
_