eitaa logo
- 𝘁𝗿𝗮𝘂𝗺𝗮 .
209 دنبال‌کننده
22 عکس
0 ویدیو
0 فایل
• تروما ، شکستگیِ عمیقِ پنهانِ من ؛ خراش‌هایِ بهبود نیافتنیِ دائم‌الدردِ روانم. ‌ تکست‌ها رو آروم بخون ؛ اونها تکه‌هایِ قلبِ منن که نمیخوام چشم‌هات رو زخمی کنن ، خب ؟ ‌ - بدون هروقت اراده کنی صداتُ میشنوم : ‌ 📨 : ‹ https://daigo.ir/secret/21017600566
مشاهده در ایتا
دانلود
• نگرانِ نبودنت نباش دخترکِ موطلائیِ من ؛ اینجا آدم‌هایِ زیادی رو دارم که بدونِ در نظر گرفتنِ احوالم مثلِ خودت مشتاقانه منتظرِ ترک کردنم هستن ، دوست داشتنی‌ترین‌هام با درک نکردنم رفتار‌هاتُ یادآوری میکنن برام .. خیالت آسوده.
احساس میکنم کنج‌ترین کنجِ دنیا تنها موندم ، همه جا رو خاکستری میبینمُ بویِ چرتِ بیمارستان تنفسِ دست و پا شکسته‌مُ مشکل‌تر میکنه ، فکرِ نخواستنی بودنم رخنه کرده تا لابه‌لایِ تمامِ سلول‌هایِ مغزم ؛ انگار این افکار هر چقدر اشک‌هایِ ریز ریز میشن و سُر میخورن تا کنارِ گوشم باز بیفایده‌ست و فقط تکثیرِشون میکنه.
کاش یکی بیاد که قبل از هر چیز شهریارُ صدا بزنه ، پسرم دستش زیرِ گردنِ‌ش خشک شد .. هوایِ اتاق هم به‌شدت فاقدِ اکسیژنِ و به همین جهت یکی که پنجره رو هم باز کنه ؛ یکی که محتویاتِ فکری‌مُ ببره و بزاره پشتِ دربِ ورودی ، قبل از اینکه اون‌ها ضربه مغزیم کنن اسبابِ نجاتم رو فراهم کنه.
• خانومِ پناه ، میدونی چیه .. کاش میزانِ قدردانی‌ای که باید ازتون بکنم بابتِ الطافُ محبتِ‌تون تویِ واژه‌ها جا میگرفت ؛ الهی قلبِ تروما نبینه روزی رو که تکیه‌گاهِ آیسو کنارش نباشه و احساسِ بهتری دارم وقتی عذرخواهیم رو بابتِ نگرانی‌هاتون بپذیرید 💐 .
تیره‌ترین‌آبی متعلق به خانومِ ؟! و دلی که متعلق به دلارامِ و همینطور ویولتِ عزیزِ ماوکا ، سارایِ شیطون و کوالایِ خوش‌قلب ، دخترهایِ زیبا سوگند پگاه رستا نورا آیه هستی نیکا ، الهی بمونید برایِ تروما که تا این اندازه مهربونید ؛ عمیقا عمیقا تشکر میکنم ازتون :) 💎 .
اسمِ‌ش مصباحِ ، یه پسر بچه یِ دل‌نازک با چشم‌هایِ اشکی و لپ‌هایِ خیسِ صورتی ؛ همونطور که بینی‌شُ با آستینِ آویزونِ لباسِ‌ش پاک میکنه و اشک‌هایِ کوچولوش جایگزینِ اشک‌هایِ خشک شده یِ قبل میشن داره گوشه گوشه یِ خونه دنبالِ لبخندش میگرده .. .
- 𝘁𝗿𝗮𝘂𝗺𝗮 .
اسمِ‌ش مصباحِ ، یه پسر بچه یِ دل‌نازک با چشم‌هایِ اشکی و لپ‌هایِ خیسِ صورتی ؛ همونطور که بینی‌شُ با
• قلبِ‌ش کِی انقدر شیشه‌ای شد که با نگاهِ بدِ غریبه‌ترین آدم‌هاام اشک‌هاش سر میخورن رو صورتِ‌ش ، ضعف همه یِ وجودشُ گرفته ؛ شاید لازمِ مثلِ همیشه بره تو کمد دیواریِ اتاقِ آخری پشتِ لباس‌ها قایم بشه.
- 𝘁𝗿𝗮𝘂𝗺𝗮 .
اسمِ‌ش مصباحِ ، یه پسر بچه یِ دل‌نازک با چشم‌هایِ اشکی و لپ‌هایِ خیسِ صورتی ؛ همونطور که بینی‌شُ با
با صدایِ بچه‌گونه‌ش میگه : ‹ فقط میخوام گوشه یِ خونه با برقِ خاموش غصه‌هامُ کنارِ خودم بشونمُ باهم تو سکوتی که مثلِ تیکه‌هایِ قوری شکسته یِ مامان برایِ قلبمِ به صدایِ تیک تیکِ ساعت گوش بدیم 🩹 ›
میدونستی وقتی جلویِ موهاتُ دو گوشی میبندی چقدر با دیدنت ذوق میکنم ، برایِ همین هم بدو بدو جلویِ موهایِ منُ هم مثلِ خودت دو گوشی چهل‌گیس میبستی ؛ من شبیهِ گُل‌کَلم میشدم و تو خودِ خودِ قرصِ ماه 🙃 .
- کاش الان همون گردنبندی که واست گرفته بودمُ انداخته باشی .. چقدر قلبم درد گرفت از اینکه دیگه نیستی تا وقتی رویِ گردنت میبینم‌ِش چشم‌هایِ تو رو هم به همون لبخندِ همیشگیم مهمون کنم ❤️‍🩹 .