ممنونم:)

عکس از نقاشی رنگ روغن چشم دارید؟

— عرض درود زیاد . ردِ‌خون تقدیمی می‌دهد این پی‌ام رو فور می کنید چنلتون + تایپmbti خودتون ، سناریو از این قراره که اینجانب با ذهن خلاق خود برای شما یک پرونده خیالی ( بر اساس شخصیت شما ) می‌نویسد که متهم اصلی خود شما هستید برای لینک : @Moon_9876543 ظرفیت ؟ توکل بر خدا

تهران،همش خاطرست.. کوچه های افسریه،.. اسم ها، مغازه ها، سنگای پیاده رو،.. خاطره خاطره خاطره.

افسریه...باغ کتاب...انقلاب...درختای توت...وای وای وای:)))))))))

درختا.. اره:) نبرد که من تا کی نبا می خوندمش... شیرینی مهماندوست و اولین خرید راه دورم تو شش سالگیم... کوچه 35 افسریه که اسمش ایرانمنشه و توش ی نونوایی سنگک بود که من اسم شخصیت اصلی ی فیلم هندی (که منش بود) رو نشونه کرده بودم که گمش نکنم یا یادم نره.. یا کوچه 34، محمد دهقان، که میشه دایی مامانم... وای وای وای.. ی لوازم التحریری خیلیییی دنج و کوچیک که لامپش زرد بود نورش و من ی دفتر فیلی خریدم ازش برای نقاشیم و خیلی چیزای دیگه.. ی پاکنی داشت.. یا ی خرازی ای که یکم اونورترش بود و مهره های رنگی خیلی خوشگلی داشت و من ی بار کلاس اول اینا که بودم رفتم ازش ی نوع تل که مادرجونم زیاد استفاده می کرد خریدم و دادمش به مادرجونم... ی بقالی بزرگی بود که کالباس و اینا زیاد می فروخت و من اون تایمی که میرفتم یوزیمس ازش از این کولوچه پرتقالی ها می گرفتم.. می تونم تا فردا صبح حرف بزنم.

اون دورانو یادآوری می کنم و لبخند میزنم، نه بدون اینکه تهش از غم به ی گوشه خیره نشم

دیدید ایده ندادید با پول کافه چیکار کنیم، ماهم دادیمش بره

میخوایم سال دیگه انتقالش بدیم به دهم ریاضی ها که میشن یازدهم. *البته سرکله زدن با مدیر و شرایطی که ما توش کار کردیم واقعا کار هرکسی نبود