eitaa logo
Vol
49 دنبال‌کننده
75 عکس
5 ویدیو
0 فایل
دوباره vol, و من، فگار.. سلام:) چطوری؟ https://daigo.ir/secret/1239708877
مشاهده در ایتا
دانلود
من که دارم میرم بسکتبال بازی کنم... اولین کار بعد عید *اینکه روزم هم که دشواری نداره
۳۰ اسفند
این نامردی نیست که من نمیدونم تو کی ای؟ ازت ممنونم:) بیشتر از اون چیزی که فکرشو کنی.... امیدوارم یا من بتونم برات جبران کنم، یا ی جایی زندگی ی کاری کنه که ی لبخند گرم و عمیق بشینه رو صورتت. ممنونم. زیاد:)
۱ فروردین
هدایت شده از او|he
بُکشد، کَسَش نگوید، ‹تدبیرِ خون‌بها کن›
۱ فروردین
من نصف خونم رو بخاطر کندن پوست لبم از دست دادم
۱ فروردین
.. من ی گره ای دارم تو زندگیم،.. این شبای قدر، اگر میشه منم دعا کنید،.. صدای خودمون که نمیرسه...
۱ فروردین
۱ فروردین
ی چیزی در رابطه با خودم کشف کردم و اون اینه که خیلی بی دلیل وقتی جلوی جمع می خوام ی چیزی که تایید نشده رو بخونم مثل شعرم یا متنم، میلرزم. خیلی بد میلرزم. فکم، دستم، سینم... بعد خودم از خودم خندم میگیره.
۱ فروردین
میدونید.. من هنرمندای زیادی دیدم. و باهاشون معاشرت داشتم. تو خیلی از عرصه ها. و همینطور کتابای زیادی خوندم که توش شخصیتی هنرمند وجود داشته. و این نتیجه تجربم شده که به طور کلی، هنرمند بودن موجب میشه ادما دو خصلت پیدا کنن. یکی اینکه در رابطه با عقایدشون، به خصوص عقیده جامعه شناختی و هنری شون، به شدت متعصب می شن و دو اینکه قاضی می شن و مدام همرو، اون هم با ادراکات کم، حتی در حد اسم و فامیل، قضاوت می کنن همشم به این دلیله که فکرمیکنن دیگه جامعه و ادما رو میشناسن و دیگه عامه نمیتونه براشون برگ جدیدی رو کنه. که البته، هنرمند بودن موجب روانشناس بودن هم میشه، اما نه کاملا. و خب.. این اشتباهیه که هم به اختیار و هم به اجبار موجب جامعه گریزیشون میشه. خلاصه که، اگه هنرمند شدید، حواستون باشه..
۱ فروردین
هدایت شده از ایوْارِه
-تقدیمی ایوْارِه این پیامُ فوروارد کنید داخل چنل‌تون تا من بهتون عکس یک دسته گل به همراه ویدیو از یک ساز رندوم تقدیم کنم. [ممبرا هم میتونن شرکت کنن] [ظرفیت ۱۰] تگ
۲ فروردین
هوای اینجا روانی کننده خوبه ی بارون نم نمکی داره میاد،.. انواع و اقسام پرنده ها می خونن،.. خنکه ولی سرد نیست،.. اصلا ی چیزی..
۲ فروردین
دارم یاد میگیرم رانندگی رو دیگه‌. خیلی باحاله. ...بچه که بودم، یکی از کابوسام این بود که من تو ماشینم و گاها طاها که خیلی فسقلی هم بوده تو ماشین بوده، بعد یا سرازیری میشده ماشین میرفته یا ی موجود ناجالبی بوده که باید از دستش در میرفتیم یا ماشین در حال حرکت بوده و من پشت فرمون بودم خلاصه که خیلی وحشتناک بود. البته بعضی وقتا رانندگی هم میکردم ولی خب.
۲ فروردین