eitaa logo
Vol
40 دنبال‌کننده
60 عکس
3 ویدیو
0 فایل
دوباره vol, و من، فگار.. سلام:) چطوری؟ https://daigo.ir/secret/1239708877
مشاهده در ایتا
دانلود
حاصلِ کارگه کون و مکان این همه نیست باده پیش آر که اسبابِ جهان این همه نیست از دل و جان شرفِ صحبتِ جانان غرض است غرض این است، وگرنه دل و جان این همه نیست مِنَّتِ سِدره و طوبی ز پیِ سایه مکش که چو خوش بنگری ای سروِ روان این همه نیست دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار ور نه با سعی و عمل باغِ جَنان این همه نیست پنج روزی که در این مرحله مهلت داری خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست زاهد ایمن مشو از بازیِ غیرت، زنهار که ره از صومعه تا دیرِ مغان این همه نیست دردمندیّ‌ِ منِ سوختهٔ زار و نَزار ظاهرا حاجتِ تقریر و بیان این همه نیست نام حافظ رقمِ نیک پذیرفت ولی پیش رندان رقمِ سود و زیان این همه نیست
📪 پیام جدید بهههههههههههههههه سلاااااااااااممممممم فگااااررررر خانمممممم برگشتی بالاخرههههههههه Vol , [18.03.25 13:48] سلامممممممممممممم لبخند:)))))))))
اون حس روزای آخر ماه رمضون خیلی بده.
میدونید.. زندگی هم میگذره
...👉🏻👈🏻
شما نمیدونید امیلی چقدر خوبه
ی مدت پیش تو مدرسه ی کافه زدیم. خیلی خوب کار کردیم. خفن و عالی. اولش من فقط باریستای کافه بودم و قهوه و مشتقاتش رو سرو می کردم، بعدا که با بالایی ها به مشکل بر خوردیم به سخنگوی کافه هم تبدیل شدم (خیلی چیزای جالبی اتفاق افتاد که سر فرصت تعریف میکنم) از اینا گذشته، ما دو تومن سود کردیم و حالا نمیدونیم باهاش چیکار کنیم. نظری دارید؟
هدایت شده از VOI.
فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین نبض مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان آن که مدام شیشه‌ام از پی عیش داده است شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان
Vol
فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان آن که به پرسش آمد و فاتح
دیشب اومدم این مصرع همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان رو خطاطی کنم.. انقدر خراب شددددد که..
هدایت شده از VOI.
دوتا از پروفایلای دبیر فیزیک مورد علاقم که امسال باهامون برنداشت