من در دوران جوانے زیاد مطالعہ میکردم. غیر از کتابهاۍ درسے خودمان، کتاب تاریخ، ادبیات، شعر، قصّہ و رمان هم مےخواندم. به کتاب قصّه خیلے علاقہ داشتم و خیلے از رمانهاۍ معروف را در دوره نوجوانے خواندم. شعر هم مےخواندم.
من با بسیارۍ از دیوانهاۍ شعر، در دوره نوجوانے و جوانے آشنا شدم.
حضرتآقا💛.
[۱۳۷۶/۱۱/۱۴]
بیا وارد ماجرایۍ عجیب بشویم؛ ماجرایۍ کہ در ذهنت ثبت و در زندگۍ همراهت مۍشود!
بنگر ببین تو در کجاۍ داستان ایستادهاۍ؟!
شب نیمہ شعبان، در مجلس امام زمان، درست زمانۍ کہ همہ عاشقان و شیفتگانش، یک صدا و با شور و حرارت فریاد مۍزنند: آقا بیا! آقا بیا!
اگر یک نفر از میان جمعیّت، با همان شور و حرارت و حتّی با شدّت بیشترۍ فریاد بزند: آقا نیا! آقا نیا! تعجب آور و غیر منتظره نیست؟
شما فکر مۍکنید صدای آن یک نفر در میان جمعیّت گم مۍشود یا شنیده نمۍشود. ولی این طور نیست. یعنۍ این طور نبود...
نویسندھ ❲ سید مهدی شجاعے ❳!
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
خانم مهناز رئوفے نویسندھ این کتـٰاب زمانے بهائے بوده و چند سالے است کہ مسلمان شده. ایشان در این کتـٰ
قـ🍕ـاچ کتاب؛
از آن همہ سنگدلے و بـےرحمی پدر و مادرش در تعجب بود! آنها کسانے نبودند کہ موانع شرعے بتواند آنان را از امری فطری و غریزی باز دارد. اما واقعاً عواطف انسانے در این قشر مرده بود. نهتنها پدر و مادر ژانت، بلکہ همہ کسانے کہ حلقہ بہ گوش اوامر تشکیلات بودند، با شعار انقطاع از ماسوی الله دلبستگےهای خانوادگے را در خود کشتہ بودند. این هم یکے از اهداف تشکیلاتے بود کہ مےخواست در جامعہ خود سگ و گربہهایـے پرورش دهد کہ با هر سوت صاحب خود کانون گرم خانواده را رها کرده، در جهت پاسداری و امنیت آنان حرکت کنند.
❲ مسلخ عشق♥️ ❳!