🍏🍎سیب یعنی سلامتی سیب! سیب! سیب! سیب! سیب! سیب! 🩺دکتر کرد افشار 👌لطفا تا آخر این کلیپ را نگاه کنید

مـــــولای ما نمونه‌ی دیگر نداشته است اعجازِ خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف، دور حــــــــرم فکر می‌کنم این خانه، بی‌دلیل تَرَک بَرنداشته اســـت دیدیم در غدیــــــــر که دنیا به جز علــی آیینه‌ای برای پیمبـــــــــر نداشته اســـت سوگند می‌خورم که نبـــی شهر علم بود شهری که جز علی درِ دیگر نداشته است طوری ز چارچوب در قلعــــه کنده است انگار قلعــــه هیچ زمان در نداشته است ۲۴ رجب سالروز فتح خیبر توسط حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام مبارک باد.

🎥حال و هوای کاظمین دقایقی پیش در آستانه‌ی #شهادت_امام_کاظم علیه السلام ♨️ @Maddahionlin 👈

🎦 #استوری اَلسَّـلٰامُ عَلَی الْمُعَذَّبِ في قَعْـــرِ السُّجُـــون شهادت مظلومانه هفتمین پیشوای شیعیان جهان باب‌الحوائج حضرت‌ امام موسی بن جعفـــر علیه‌السلام بر شما همراهان گرامی تسلیت باد. @dbkhatam

🏴 #استوری ▪️امام كاظم علیه اسلام: برای هر چیزی، دلیل و راهنمائی است، و راهنمای شخصِ عاقل، تفكّر و اندیشه می باشد. شهادت مظلومانه هفتمین پیشوای شیعیان جهان باب‌الحوائج حضرت‌ امام موسی بن جعفـــر علیه‌السلام بر شما همراهان گرامی تسلیت باد. @dbkhatam

🎥 #نماهنگ |«سفره موسی‌بن‌جعفر عليه السلام 🏴به مناسـبـت شهادت حضـرت موسي بن جعفر عليه السلام مادر پدرهامان همین که کم میاوردند / یک سفره‌ی موسی بن جعفر (علیه‌السلام) نذر می‌کردند ... @dbkhatam

معصومه خوب شد که نبود و ندیده است روح از تنت جدا شد و زنجیر وا نشد

تو رو خدا اینقدر به مناسبت دهه فجر اون عکس فتوشاپی «ورود سگ و ایرانی ممنوع» رو نذارید، اصل یه مطلب صحیح زیر سوال میره. این اعتراف هویدا رو بذارید که حرفی هم توش نیست. 🗣 حسام‌الدین کاظمی @twtenghelabi

▪️امشب رضا ز سوز جگر گریه می‌کند ▪️مانند سیل ز ابر بصر گریه می‌کند ▪️تنها پسر نه، دختر چشم انتظار هم ▪️از داغ جانگداز پدر گریه می‌کند شهادت غریبانه امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت🥀🖤

📙 #داستانک ☕️ #یک_فنجان_تفکر بُشْـــــر حافـــــی 🎻 صدای ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزدیك آن خانه می‌گذشت، می‌توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست! بساط عشرت و می گساری پهن بود و جام «مِی» بود كه پیاپی نوشیده می‌شد. 🧹كنیزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در كناری بریزد. در همین لحظه مردی كه آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان بود و پیشانی اش از سجده های طولانی حكایت می‌كرد از آنجا می‌گذشت، از آن كنیزك پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟! کنیز با تعجب پاسخ داد: البته که آزاد است! _ معلوم است كه آزاد است. اگر بنده می‌بود، پروای صاحب و مالك و خداوندگار خویش را می‌داشت و این بساط را پهن نمی‌كرد. ردوبدل شدن این سخنان بین كنیزك و آن مرد موجب شد كه كنیزك مكث زیادتری در بیرون خانه بكند. هنگامی كه به خانه برگشت اربابش پرسید: چرا این قدر دیر آمدی؟ كنیزك ماجرا را تعریف كرد و گفت: «مردی با چنین وضع و هیئت می‌گذشت و چنان پرسشی كرد و من چنین پاسخی دادم. 💡شنیدن این ماجرا او را در اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده می‌بود از صاحب اختیار خود پروا می‌كرد) مثل تیری بر قلبش نشست. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشیدن نداد. با پای برهنه به دنبال گویندۀ سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت #موسی_بن_جعفر علیه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و دیگر به افتخار آن روز كه با پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد. او كه تا آن روز به «بُشربن حارث بن عبد الرحمن مروزی» معروف بود، از آن به بعد لقب «حافی» یعنی «پابرهنه» یافت و به «بُشر حافی» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهیزكار و خداپرست درآمد. 📚برگرفته از #داستان_راستان #شهید_مطهری 📚 الكنی والالقاب محدث قمی، ج 2، ذیل عنوان «الحافی» ، ص 153 @dbkhatam

#عرض_تسلیت به محضر حضرت معصومه سلام الله علیها هـستی غـریب و با تو کـسی آشنا نشد هـمدم کسی به سوز دلت جز خدا نشد خرما به زهرِ کینه شد آغشته، وای من جز سـوزِ زهـر، زخـمِ دلِ تو، دوا نشد معصومه خوب شد که نبود و ندیده است روح از تنت جدا شد و زنجیر وا نشد جان دادی ای غریب، به دور از وطن ولی امـا غـمـی بـه مـثـل غـمِ کـربـلا نـشـد #یا_باب_الحوائج @dbkhatam