دلم برای آقای مربعی ای که هر روز صبحا کنار خیابون میدیدمش تنگ شده.

آی جاااان.

از عمق قلبم، دارم به بچه هایی که رفتن مشهد حسودی میکنم.

علی خیلی اسم قشنگیه، الان خیلی بیشتر مصمم شدم که اسم پسرمو بذارم علی.

-

عیدِ حیدر.

امروز خیلی دگرگونم، نیاز به یه جرقه دارم بشینم ساعت ها گریه کنم.

عیدای مربوط به حضرت علی کلا یه حس و حال دیگه ای داره. خیلی باباگونس. خیلی خوبه.

بابا علی.

حرم امام رضا به مناسبتِ میلاد بابا‌علی، قشنگه : )

اینو دوس دارم یاد اوریش میکنم براتون.

هفته پیش این موقع ها خیلی خوشحال بودم.

سیده زینب!

دلم میخواست امروز برم مدرسه، بارونو ببینم، خانم موسوی رو، زندگی رو، دوباره زمستونو، حیف واقعا.

نهایتا من موفق میشم، حالا تو همه جوره تلاشتو بکن با من نسازی.

کاش میتونستم یکم یه جوری سرت غر بزنم و بگم ولم کنی، ولی نمیشه دیگه.

یک چیزی در من نیاز به برون ریزی داره که من نمیدونم اون چیه.

ملت کفش پاشنه بلند میپوشن چهار شبانه روز در نمیارن، من دو ساعت با یه کفش راه میرم بعدش باید قید انگشتامو بزنم.

امروز روزِ خوبی بود.

ریحانه..

وای بچه ها من خیلی خرم، دوستامم شبیه خودم خر کردم، اگر میخواین خر نشین با من رفاقت نکنید. من خر کنندگی میارم.

https://eitaa.com/SabzPooshMan/64 بخونید منو.

اللّهم‌عجل‌لولیک‌الفرج؛

بیاید یکم غر بزنم.

الان باید برم خونه و کارایِ دو هفته‌یِ کلاسایِ تخصصیم رو انجام بدم. این وضعیت فاجعه است. میخوام از زندگی کنار بکشم یعنی نمیشه؟

اینجا یکی تو مترو یاس دستشه، یاس میخوام.

یاس چیه؟ نرگس منظورمه.

امروز خیلی نیاز داشتم که تو بشینی جلویِ روم و من برات حرف بزنم. در واقع امروز نه امروز هایِ زیادی هست که این وضعیت رو دارم. خیلی بیشتر از قبلا ها اتفاقاتی میفته که دلم میخواد برات تعریفشون کنم. دلم میخواد اونجا جلویِ من رو صندلیایِ مترو بشینی یا چه میدونم مثلِ اون زوجی که امروز تویِ ایونت دیدم کنار دستم حتی نشسته باشی، یا یه همچین جایی. دلم میخواد بیشتر بنویسم برات، از این نوشته قشنگا. دلم میخواد بهت بگم که دلم برای خودم تنگ شده و دلم میخواد دستتو بذاری رو قلبم و درونمو بکاوی. ولی ده لامصب تو اصلا نیستی.

چهارشنبه ها حاملِ خاطرات خوبه، دوسش دارم، کاش فردا به چهارشنبه ابری باشه.