هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۶۱
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳/ سال چهارم
حزب اللهی بی قلم؟؟ فَإنَّ هٰذا شَيْءٌ عَجيبْ!!
سالانه حدود سی میلیون نفر به زیارت حضرت آقا امام رضا علیه السلام مشرف می شوند. اما بسیار اندکند زائرانی که خواسته حقیقی امام از خودشان را می دانند. چه اینکه ما به زیارت می رویم تا کاری برایمان انجام شود. توجه نداریم که از اصلی ترین مفاهیم زیارت، #نصرت_امام است و کاری که قرار است ما برای ایشان انجام دهیم!(اینجا)
امام رضا علیه السلام در یک راهبرد تمدنی گرانقدر، وظیفه تاریخی همه دوستداران و شیعیان را این چنین معین کرده اند: رحمت خدا بر کسی که امر (حکومت) ما اهل بیت _علیهم السلام_ را زنده کند. سپس در پاسخ به شیوه انجام این ماموریت فرمودند: #علوم_ما را بیاموزید و به مردم آموزش دهید. آنگاه این جمله معروف را اضافه کردند: فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا.
(معانی الاخبار ج۱ص۱۸۰).
حال در شرایطی که حکومت های دیکتاتور مدرن برای کوچکترین مسائل هم به وضع قوانین جبری می پردازند، بسیاری از آیات و روایات نشان می دهد که حکومت در اسلام، مبتنی بر رعایت #اختیار انسان و جهت دهی به آن در طریق #رشد است. طبق فرموده آقا امام رضا علیه السلام، راهکار این مدل از حکومت و هدایت هم در نشر علوم حقه قرآن و روایات نهفته است. پس تمامی مسائل، حول محور #علم_امام است و هدایت #اختیار انسان، که اساسا تعلیم، تعلم و ارتقای سطح تفکر مردم جبری نیست.
حال چه باید کرد؟ از طرفی اساس حکومت و گردآوری اختیاری مردم به دور کعبه امام، مبتنی بر #نشر_علوم و محاسن کلام ایشان است و از طرف دیگر، #فراموشی در زمره اصلی ترین آفتهای علم(المحاسن ج۱ص۱۶). چگونه باید این علوم را حفظ، منتشر و مردم را از محاسن کلام و راه امام آگاه کرد؟ به عبارتی #زیرساخت_نشر_علم چیست؟
حضرت #مدینة_العلم علیه السلام پاسخ می دهند: قَيِّدُوا العِلْمَ بِالْكِتابَة: دانش را با نوشتن قید بزنید و برای خود حفظ کنید(تحف العقول ج۱ ص۳۶). #کتابت در این منظر، جزو مهم ترین زیرساختهای حکومت در اسلام است. نوشتن و نویسندگی در این طراحی باشکوه تمدنی، در زمره #واجبات هر فردی است که در پی #نصرت_امام و ارتقای سطح تفکر جامعه است(نهج البلاغه خطبه اول).
در واقع برخلاف آموزش و پرورش مدرن که نوشتن و نویسندگی را به کالایی استثنایی بدل کرده(پایان نامه نویسی جبری)، در #مدرسه_اسلامی ، همگان اهل کتابت و نشر علوم امامند. یعنی به میزانی که فهمیده اند و از باب #زکات_العلم، هر روز و هر هفته را به اختیار می نویسند. چه اینکه هدفشان #ظهور حکومت امام است و راه آن، نشر مجموعه علوم ایشان و کتابت، زیرساخت و ابزار اصلی نشر.
نکته پایانی اینکه: شیوه نشر علوم اهل بیت علیهم السلام، یک ساختار چهار مرحله ای بدیع، کارآمد و جذاب دارد که از آن به #چرخه_تحریک_فکر یاد می کنیم. بدون توجه به چرخه نشر علم، بسیاری از تلاشهای مفید این عرصه (یادداشت، مقاله، کتاب و...) مونسی جز گرد و غبار قفسه کتابخانه ها نخواهد یافت و به صورت حداکثری، منجر به #احیای_امر امام نخواهد شد.
مطالعه تکمیلی: چرخه تحریک فکر
@besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۰۸
۲۹ بهمن ۱۴۰۱/ سال دوم
و هنگامی که به آنها گفته میشود به پیامبر ایمان بیاورید، می گویند:
مدرنیته برای ما کافی است!!!
چرا هیچگاه پیامبر را جدی نمی گیریم؟؟
به دلایل مختلفی ارتباط ما با #قرآن و پیامبر سلام الله علیه قطع است و آنها را جدی نمی گیریم. بخش مهمی به پذیرش تمام و کمال دروغ های تمدن کفر در مورد #تاریخ_گذشتگان باز می گردد. تصور غالب ما از دشمنان انبیاء این است که موجوداتی احمق، عقب افتاده، منهای عقل، فاقد فکر، بدون طراحی و احتمالا با شاخ و دمی در سر و پشت بوده اند! انسان هایی که اگر امروز در اثر #طاعون نمی مردند، قطعا فردا بخاطر #وبا از بین می رفتند. بدیهی است که در این فضا، خود انبیاء و در رأسشان حضرت #مدینة_العلم را هم، درگیر مسائل و مشکلاتی پیش پا افتاده می دانیم و مشغول انسان هایی نخستین.
با این مجمع الأوصاف پیش فرض های غلط اندر غلط، که بویژه از طریق کتابهای #آموزش_و_پرورش در ذهن ما رسوخ یافته، چه لزومی است که به قرآن مراجعه کنیم؟ کتابی که در نگاه ما، شرح و گزارش دوران کودکی، سادگی و بیسوادی بشر است؟ ما از قرآن و پیامبر به عنوان #اسوه_بشریت عبور کرده ایم. چرا که تصور می کنیم با دشمنان، چالش ها و مسائلی بسیار پیچیده تر و سخت تر از ایشان مواجهیم.
ما به دلیل پذیرش #روایت_غلط_مدرنیته از گذشته، زمانه پیامبر را عصر سادگی، کم دانشی و بساطت میدانیم. از طرفی به دلیل نداشتن روایت صحیح از مدرنیته، دوران کنونی را عصر پختگی و زمانه پیشرفتها و پیچیده گی های محیرالعقول علمی تصور می کنیم. و کدام انسان عاقل پیشرفته باسواد، به انسان ساده کم دانش رجوع می کند؟ بدیهی است که در چنین فضایی، حداکثر یک احترام صوری مناسبتی بی خاصیت به پیامبرش خواهیم گذاشت نه بیشتر.
همه اینها درصورتی است که اولا قرآن کریم تصریح دارد که «والذین من قبلکم» از شما قدرتمندتر بودند، ثروت بیشتری داشتند، فرزندانشان از شما بیشتر بود و از همه مهمتر اینکه زمین را بیشتر از شما آباد کرده بودند(اینجا)، ثانیا مقتدا و #اسوه بودن مطلقه ی پیامبر سلام الله علیه(نساء آیه۸۰/قلم آیه۴/احزاب آیه۲۱)، یعنی که حضرتشان بر قله ی همیشگی سنگین ترین، پیشرفته ترین، پیچیده ترین و طاقت فرساترین نبردهای تاریخ حق و باطل ایستاده اند که فرمود: ِلكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّٰا عَمِلوُا( سوره انعام آیه۱۳۲).
در این منظر، حتی نفس کشیدن های رسول الله هم برایمان مهم می شود که ایشان، فرمانروای همیشه زنده تمامی #اولوالعزم_های تاریخند، نه انسانی صرفا خوب و محترم که تاریخش گذشته و گاه و بیگاه مریضی شفا می دهد و شرح حالش، مناسب درس اخلاق های فردی سکولار است( آل عمران آیه ۸۱/ کتاب کافی ج۱ ص۴۴۱)! با این نگاه، دوباره به مرور گفت و گوها و مبارزات انبیاء علیهم السلام، با دشمنان جنی و انسی شان در قرآن بپردازیم. نبردهایی در سطح تغییر مسیر یک تمدن! تغییر مسیر یک تاریخ.
یادداشت مشابه: حیات القلوب علامه مجلسی یا تاریخ تمدن ویل دورانت
@besalamen_amenin
هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۸۶
۱۴ دی ماه ۱۴٠۳/سال چهارم
ائمه سکولار و «هیئت را تعطیل کردیم چون درس مهمتر بود»!!
گوشی با یک شماره ناشناس زنگ خورد. نوجوانی بود که می گفت مسئول همان #هیئتی است که خواسته اند در آنجا برنامه داشته باشم.
حاج آقا زنگ زده ام بگویم: چون #درس مهم تر است، دو هفته ای هیئت مان را به خاطر امتحانات تعطیل کرده ایم.
برادر کوچک جدیدم نمی دانست با همین جمله ی «درس مهم تر از هیئت است»، مرا به چه درگیری های فکری تاریخی که نبرد! اگر بگویم از #اصول_فقه گرفته، تا ساختار #آموزش_پرورش ما در بیان این جمله ساده عمیق نقش داشته مبالغه نکرده ام. بدیهی است که روی کلام، صرفا تعطیلی موقت یک هیئت نیست. بلکه سخن از مسئله بسیار مهمی است که به انحاء و اقسام مختلف، در عمق تفکر و هویت ما ریشه دوانده.
چرا هیئت به عنوان یک مکان و نهاد اسلامی، در قلب نوجوان ما امری حاشیه ایست؟ چند درصد از نوجوانان ما هیئتی اند و چرا ایییینقدر کم؟ #درس چه دارد که هیئت فاقد آن است؟
پاسخ واضح است: درس حاوی تمامی آن چیزهایی است که مورد #نیاز و ضروری زندگی است و هیئت خیر. درس هرچند به صورت بسیار ناقص و پر اشتباه، اما به ما اقتصاد می آموزد، پزشکی، معماری، #غذا_و_کشاورزی، نجوم، فیزیکُ شیمی و نحوه تصرف در طبیعت و دهها مسئله دیگر، که بدون آنها نمی توان حیات انسانی را متصور شد.
اما متقابلا هیئات ما در بهترین حالت، صرفا بستر ساز یک احساسند. یک رابطه قلبی با اهل بیت علیهم السلام که نسبت چندانی با رفع نیازهای مذکور ندارد.
البته که حاشیه ای بودن دین، علاوه بر نوجوان ما در قلب مدیر انقلابی و دلسوز این مملکت هم وجود دارد. این است که به تعبیر زیبا و گیرای آن استاد حوزه علمیه قم، مدیر #نمازشب_خوانِ مفاتیح به دست ما، صبح که به محل کارش می رود، #نهج_البلاغه را زیر میز می گذارد و کتاب های « #جان_مینارد_کینز» کافر انگلیسی را روی میز. آنگاه قربه الی الله برای جامعه مسلمان ایران تئوری اقتصادی می نویسد. نتیجه اش همین وضعی است که می بینید: پس از حدود نیم قرن از #انقلاب_نهج_البلاغه، در سرزمین پهناور، بسیار ثروتمند و پر برکت ایران، بیش از بیست میلیون نفر حاشیه نشین داریم(اینجا) و دهها استخوانِ در گلوی رنج آور دیگر.
این مسئله آنقدر ریشه دار است که حتی در #حوزه_علمیه هم نشانه های فراوانُ عمیقش هویداست. طلبه دلسوز و دغدغه مند ما هم اگر بخواهد حرفی برای مردمش داشته باشد، اقتصاد بداند، روانشناسی بفهمد و تحلیل جامعه شناسانه بدهد، ناچار به درس پناه می برد و #دکتر_حجه_الاسلام می شود.
تمامی این اشکال به ظاهر مختلف، برآمده از یک نگاه واحدند: قرآن، امام و دین در این منظر، صرفا یک احساسند و یک امر شخصی، نه یک #مرجع_علمی برای پاسخگویی به نیازهای حیاتی بشری. در واقع #مدینة_العلم این عزیزان، همان نظام آموزشی برآمده از تمدن مدرن کفار است.
اما چرا هیئت، مسجد و در حقیقت #حوزه_علمیه، حتی در قلب طلبه هم امری ناکافی برای نیازهای عصر کنونی است؟ پاسخ را در دو گزاره بنیادین باید جست: نخست هجوم حداکثری مدرنیته از طریق #نظام_آموزشی_جدید. عامل مهم تر اما مدل #استنباط و رجوع ما به آیات و روایات است. روشی که متمرکز بر اوامر و نواهی دین است و با سایر ابعاد گرانقدر وحی و حدیث کار چندانی ندارد. منهجی که نهایتا منجر به ارائه یک دین و #امام_سکولارِ بی ربطِ به اداره جامعه شده.
به تعبیر صریح #رهبری عزیز انقلاب، «نظام آموزش و پرورش مدرن را برای بی دین کردن و #نشر_عقاید_ضد_دینی وارد این مملکت کردند. ما هم بعد از انقلاب نتوانستیم جز تغییراتی سطحی و اندک در آن ایجاد کنیم»(اینجا). تصور کنید چنین ساختاری، حداقل #پانزده_هزار_ساعت از گُل ایام زندگی فرزندان ما را در طول دوازده سال اشغال می کند. در مقابل، نوجوان ما اگر دهها اما و اگر را پشت سر بگذارد و پایش به #مسجد و هیئت باز شود، هفته ای ده بیست دقیقه هم موعظه می شنود و تمام. تازه اگر هیئت امنا مانع کار نشود!!!
با یکی از عزیزان حزب اللهی رشته پزشکی سخن می کردیم. با ذهنی قریب الانفجار از شبهات و پرسشهای بی پاسخ درباره #طب_اسلامی. من جواب هیچ کدام از سؤالاتش را ندادم و فقط پرسیدم: روزی چقدر زمان برای #رشته_پزشکی اختصاص می دهی؟ گفت حدود ده ساعت. گفتم از ابتدای عمرت تا کنون ده ساعت برای مطالعه طب اسلامی وقت گذاشته ای؟ گفت خیر.
نتیجه این #نبرد_معرفتی_نابرابر واضح است که فرمود: بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ(آیه۳۹یونس). سبک زندگی مدرن در وهله اول و به صراحت نمی خواهد دین را به حاشیه براند، بلکه فرصت پرداختن به آن را برایت نمی گذارد!(فتأمل جیدا).
اما در اینکه چه باید کرد، توضیحات فراوانی وجود دارد که مطالعه کتاب «مسجد و اداره جامعه» و «آموزش پرورش آینده» می تواند گره گشای خوبی برای ابتدای کار باشد.
@besalamen_amenin