لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تم_ایتا 🌱
#مذهبی
#شهدایی
#شهیدمجیدقربانخانی
💢راهنمای فعال کردن تم:
روی آیکن سه نقطه لمس کنید.
گزینه "اعمال فایل قالب" را انتخاب کنید.
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
31.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این سوال خیلی از نوجوون هاست
❓کجای قرآن معجزه است؟🤔
یک کتاب دیگه! معجزه چیه آخه؟!
✅ پاسخ ساده و روان👆
📣 سیدکاظم روحبخش
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
#تلـــــنگࢪانھ
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
بطری وقتی پر است و میخواهی
خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه،از حرفها و طعنههای دیگران.
قرآن میگوید: هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت.این نسخهای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:ما قطعا میدانیم و اطلاع داریم، دلت میگیرد، به خاطر حرفهایی که میزنند.
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
مذهبی ها🕊
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت24💙 صبح دوباره یک ساعت قبل اذان بیدار شدم و نماز شبمو خو
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🦋خودت کمک کن🦋
💙قسمت25💙
رفتم نشستم جلوش و شروع کردم.
_سلام،کاری داشتید؟
مقیمی:زنده ای؟
_بنظر خودتون من الان مرده ام؟؟!
(توی دلم کلی خندیدم😂)
مقیمی:ببخشید
_چیو ببخشم اینکه داشتین منو میکشتین؟
(توی گوشم گفتن بیشتر پیگیر هدفش بشم)
مقیمی:آره،اون موقع کارم دست خودم نبود.
_برو سر اصل مطلب،چرا گفتی بیام؟
مقیمی:زرنگی!
_آره اصلا من زرنگ،حرفتونو بزنید.
مقیمی:خب...چجوری بگم...ممم....منتظرم بمون
تک خنده ای زدم و گفتم
_چرا باید همچین کاری کنمم اونوقت؟
مقیمی:میفهمی دوست دارم؟
_نه خیر من بی فهم و شعورم،با همین عقلمم هم تصمیم میگیرم که فراموشتون کنم.
و....این که..آها بازجویی شما چه ربطی به من داشت؟تنها کمکی که میتونم بکنم اینه که زودتر اعتراف کنین که بیاید بیرون و زندگیتونو بکنین،تاکید میکنم که با من نه
مقیمی:من همچین چیزی نگفتم..نکن اینجوری...نکن
_چیکار نکنم؟کمک
مقیمی:حرف آخرته؟
_حرف اول و آخرمه
مقیمی:خب...باشه.فقط اینو بدون که یک درصد احتمال داشت به خاطر تو اعتراف کنم که دیگه احتمالش نیست
(توی گوشم گفتن نگران نباشید همه چی درسته)
_کار اشتباهی میکنی،برای من فقط اعترافاتتون مهمه،نه چیز دیگه،من به عنوان یک....هم زبون شما حساب کن.به عنوان یه هم زبون خواستم بهتون کمکی کرده باشم.شما هم اگر به من خیلیی علاقه دارید میتونید اعتراف کنید اما از همین حالا بگم،من هیییییچ علاقه ای به شما ندارم.تماام
بلند شدم که برم گفت
مقیمی:پس وایستا پیش خودت اعتراف کنم.
_من وظیفه ای ندارم که به اعترافات شما گوش بدم.
(توی گوشم گفتن بهترین فرصت برای بدست آوردن اطلاعاته بشین)
نشستم و گفتم
_میشنوم...
مقییمی:من ۲ ساله که بعد مرگ پدرم رئیس باند شدم.کل زندگیم از همین راه میچرخه.مخفی گاهمون زیر زمین همون جایی که بردمت.چیز دیگه ای مونده؟
_من بازجویی بلد نیستم که بدونم چی رو باید بپرسم و چی رو نپرسم.
بهتره به خود مامور ها بگین.اگر کارتون تموم شد من برم!
مقیمی:خدافظ تا همیشه
_خدافظ....
💎بـــه قلـــــ🖊ــــم:خــادم الــزهـــ✨ــــرا💎
「↳ @mzhbiha59」
مذهبی ها🕊
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت25💙 رفتم نشستم جلوش و شروع کردم. _سلام،کاری داشتید؟ مقیم
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🦋خودت کمک کن🦋
💙قسمت26💙
مقیمی:فقط...
برگشتم سمتش.
مقیمی:فقط...یه لحظه بشین
رفتمو نشستم
_خب؟
مقیمی:خواستم حالا که حرف آخرتو زدی اینم بشنوی.علاوه بر اینکه رئیس باند مواد مخدر هستم عضو باند قاچاق اعضای آدم هم هستم.
سرشو گرفت پایین و ادامه داد.
مقیمی:بیشتر کارمون با مذهبی هاست.توهم یکی از طعمه ها بودی...کارمون اینجوری بود که اول میایم یه کاری میکنیم که شما مذهبی ها عاشقمون بشید و تا پای ازدواج بریم.بعد هم یه روز مونده به عقد میبریمتون تحویلتون میدیدیم و بقیه کار ها با چند نفر دیگست.
اما....من این وسط واقعا دوست داشتم.اگر میخواستم تو رو بندازم توی تور خودم با ظاهر مذهبی میومدم.
این حرف ها رو نزدم که برگردی.نه،گفتم دم آخری همه چیو بدونی و بری...
ادامه داد
مقیمی:خداحافظ
زیر لب خداحافظی کردم و اومدم بیرون.اصلا حرفهاش برام مهم نبود😂چون فایده ای نداشت.تا آخر عمر توی زندان بود و من رفتم فقط برای اینکه اعتراف کنه و تموم.توی همین افکار بودم که یه دستی جلوم به حرکت در اومد.
خانم پلیسه که بعدا فهمیدم خانم وصاله.
خانم وصال:کجایی،حرف هاش که تاثیر گذار نبود😂
_اصلا فکر کردن بهش بی فایده ست،چرا باید همچین کاری کنم؟
خانم وصال:بعلهه😄
خانم وصال راهنماییم کرد اتاق آقای مسلمی و بعد از تشکر آقای مسلمی و ابراهیمی و خداحافظی باهاشون زدم بیرون.
ساعت ۱ بود🥲
تقریبا دو ساعت وقت داشتم.تصمیم گرفتم برم گلزار شهدا...
رفتم و بین قبر ها میچرخیدم.ساعتمو نگاه کردم،یک ربع به ۳ مونده بود.
راه افتادم سمت پارک کنار دانشگاه و روی یه نیمکت نشستم.
به مهدیه پیام دادم:
《_از ورودی ۲ که بیای میبینیم.
منتظر جواب نموندم چون سر کلاس بود.》
بعد ۲۰ دقیقه جواب داد.
《مهدیه:باشه،نزدیکم دارم میام.》
بعد ۵ دقیقه از ورودی دوم وارد شد دستمو بالا بردم که ببینتم و اومد سمتم....
نشستیم و بعد چند دقیقه با هم رفتیم از بوفه پارک دو تا آبمیوه خریدیم و رفتیم توی پارک قدم زدیم... بعدش هم جزوه رو ازش گرفتم و رسوندمش خونشون و بعدم خودم رفتم خونمون...
💎بـــه قلـــــ🖊ــــم:خــادم الــزهـــ✨ــــرا💎
「↳ @mzhbiha59」
-میگفت..
گِرهازکارِدیگرانبازکنیدتاخداوندِمُتعال
گرهازکارِشمابازکند.
اگرگرهبهکاردیگرانبیندازید،
درکاروزندگیشماهمگرهخواهداُفتاد.
#علامهطباطبایی
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
ما میگیم:
" وَالشِمر جالِس عَلے صَدرک "
ولیبچهها.. بعضیوقتایهکاراییمیڪنیم؛
همینجوریسنگینیمیڪنه
روسینهیامامزمانِمون!💔🚶♀
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
دیدی آتش چطور کمکم شعلهور میشه ولی یهو از کنترل خارج میشه و همه جارو میسوزونه؟!
این داستان مراقبت نکردن و گناه کردن ماست!
یهو به خودمون میایم میبینم سراسر زندگیمون رو آتش گناه گرفته و ما اصلا نفهمیدیم!!
برای همینه میگن نگذار گناه برات عادی بشه
و با کوچکترین گناهی سریع استغفار کن!
#استغفار
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
یهعزیزیمیگفت:
توقنوتمیگمخدایااینکفِدست،
اگهمودارهبِکَن!
ماهیچینداریم؛
خودتکاسهمونوپُرکن
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59
علی را خوب بشناسید
تا بتوانید شیعهیِ علی باشید
نه شیعهیِ جسم علی یا شیعهیِ
حرمُ بارگاهِ علی
#شهیدبهشتی
╭❣
╰┈➤ @mzhbiha59