eitaa logo
مذهبی ها🕊
310 دنبال‌کننده
1هزار عکس
826 ویدیو
16 فایل
کپی؟ حلالت‌مومن 🌷 کانال های دیگمون👇 https://eitaa.com/joinchat/3146187766Ca990181ae4 شهدا https://eitaa.com/joinchat/2161574991C3cf5fc34c5 استیکر فرهنگی و مذهبی 🍃 تبلیغات👇 @akbare599
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته‌بود: رفیق‌اونی‌هست‌که‌به‌رشد دینت‌کمک‌کنه‌،نه‌اینکه تورونسبت‌به‌دینت‌بی‌تفاوت‌کنه🌱(: شهیدآرمان علی وردی
🟣 هیچکس قفل بدون کلید نمی‌سازد!!! بنابراین ؛ 🟡 خدا مشکلات را ؛ بدون راه حل قرار نداده است ! 🔴 پس با مشکلات خود ؛ 🍀 با اعتماد کامل به خدا 💐 و اعتماد به نفس بالا برخورد کنید ؛ 🌹که مطمئنا موفقیت از آن ِ شما است ! https://eitaa.com/mah_mehr_1403
🌱شفاعتت میکنه اون شهیدی که؛ موقع گناه میتونستی گناه کنی ولی به حرمت رفاقت با اون گذشتی...!! ❤️
روز ها را با ابراهیم میگذرانی و لحظه لحظه ات را که سعی میکنی برای مردم دنیا ، ابراهیمی دیگر باشی ، یا با کمک ابراهیم، ابراهیم بودن را تمرین میکنی ، نمیدانم کجای راهی ...! ولی یادت باشد ؛ ابراهیم کنار خداست و کار هایش خدایی . گاهی اگر گره ای میخورد در کارت و یا اگر حالت ،حالی همیشگی نیست، گله نکن! ابراهیم، عزیز خداست... مبادا زبان به شکایت بگشایی؟! کمر همت ببند و بیشتر تلاش کن... 🌱
همین که چشمتان به یک جوش روی صورت تان می افتد، حسابی حالتان گرفته می شود. حالا فرض کنید همین جوش را هی در ذهنتان بزرگ تر کنید. یک دفعه می بینید یک جوش کوچک تبدیل به هزار جوش در نگاه و ذهن شما شده است و اعتماد به نفستان را می گیرد. این جوش واگیر پیدا می کند به حس و حالتان، به لبخند تان و حتی به پیشرفت تان. انگار همه بخش های زندگی شما لنگ شده است و یک جوش بزرگ آنجا زده است. مثلا وقتی دارید سر کلاس دانشگاه ارائه می دهید، انگار یک جوش بزرگ روی قدرت کلامتان به وجود آمده که مِن مِن می کنید و فکر می کنید حالا که یک جوش در صورتم هست، چطور پیش همکلاسی ها و استادم ارائه بدهم؟ آن قدر نگرانی و استرس می گیرید که گاهی حتی به خاطر همان جوش، امتحان آن روز را هم خراب می کنید. یا وقتی یکی از اعضای خانواده تان با محبت به شما نگاه می کند و می گوید روز خوبی داشته باشید، خیال می کنید چشمش به جوش صورت تان است و لابد الان ‌ فکر می کند شما چقدر زشت شده اید و با این قیافه، اصلن چرا می خواهید از خانه بیرون بروید! بیایید حواستان به واگیر جوش صورت باشد. سعی کنید یک جوش کوچک روی گونه، بینی یا پیشانی روی فکر و محبت و تعاملات با دیگران تأثیر نگذارد. هم شما می دانید و هم دیگران می دانند که این یک مسئله شایع است و ممکن است خیلی از آدم ها روزی از خواب بیدار بشوند و با دیدن یک آکنه روی صورتشان، حالشان گرفته بشود، اما بهتر است این مسئله را زیادی بزرگ نکنید و بروید به دنبال درمان آن توسط یک پزشک متخصص. یک دم به آن فکر نکنید و خیال نکنید که لابد الان همه آدم هایی که شما را می بینند در دلشان می گویند : « فلانی را ببین! این دیگر چه قیافه ای است؟» نه، اصلا چنین نیست. ممکن است حتی خیلی از اطرافیان شما آن‌قدر درگیر کارها و افکار خود باشند که اصلا متوجه نشوند یا اگر هم متوجه نشوند یا اگر هم متوجه بشوند، چندان برایشان مهم نباشد. پس تمام این افکار ویرانگر را دور بریزد و به خودتان ایمان داشته باشید و اجازه ندهید هیچ چیزی در زندگی حتی مشکلات خیلی بزرگ تر از یک جوش روی صورت اعتماد به نفستان را از شما بگیرد. https://eitaa.com/ebrahimehadi1403 ب کانال سرباز گمنام بپیوندید👆
مراحل خرید کردن خانوما: 1 چیزی لازم ندارم، فقط نگاه کنم 😒 2 پوشیدنش که ضرر نداره😏 3 انگار برای من ساختنش😍 4 حالا یه بار که صد بار نمیشه ☺️ 5 آقا اینو حساب کنید 😂😂😂😂 به کانال ما بپیوندید 😂👇 https://eitaa.com/ebrahimehadi1403
https://harfeto.timefriend.net/17138783738790 🤜 سربازان گمنام لینک پیام ناشناس ایجاد کرده است * *همین حالا به لینک بالا برو و حرف دلت رو به صورت ناشناس واسشون بفرست* ‼️👆👆👆👆👆👆‼️
🌼 کلام معشوق ❤️👆 🍀 ...... و تنها به او دل ببند !
بهش گفتن محمدهادی این چیه رو قلبت..؟! گفت: این عکس باتری قلبمه نباشه قلبم کار نمیکنه.. سلامتی وطول عمر امام خامنه ای
معجزه شهید گمنام 🌹💐🌺🌸 قبل از این که بیام سربازی با یکی از دختربستگان نامزد شدم ودوماه بعدش اعزام شدم ناجا متاسفانه بعد از آموزشی که رفتم مرخصی دیدم همه چی به هم خورده وتمام هدایای مارو پس اوردند. خیلی ناراحت شدم مادرم گریه می کرد خودم قصد فرار داشتم ازادامه زندگی دلسرد شدم چون یکی از دوتا فامیل و ودوستان کارشکنی کرده بودند وهیچ دلیل منطق برای این جدایی وجود نداشت خدا شاهده هر دو ازبستگان شهدا و مسجدی و بسیجی بودیم دقیقا یادمه روزی که اولین حرف نامزدی را زدیم 27 بهمن ماه  مصادف با عملیات والفجر5 بود وتلویزیون  قسمتهایی از آمادگی  رزمنده ها رو نشون میداد جای خودمون را خالی میدیدیم و اشک از چشمان هردوتامون جاری شده بود که چرا ما زمان جنگ نبودیم و ... خبرنگاربا یک رزمنده  صحبت کرد مشخصاتش یادم نیست فقط گفت فرزند روح الله اون رزمنده بسیار خوش سیما و چشمهای جذابی داشت و از روحیه بچه ها صحبت می کرد تصویر اون رزمنده برای همیشه در ذهن ما وجود داشته و خواهد داشت... برم سر اصل مطلب بالاخره بعد از اتمام مرخصی رفتم سر خدمت  قراربود شهدای  گمنام بیارن تهران چند تا نیرو می خواستن واسه تشییع جنازه شهدای گمنام  منم انتخاب کردن ساعت 3 نصف شب بیدارمون کردن تا برای اعزام آماده  بشیم وقتی رفتیم سر تابوت شهدا دیدم  روی همه تابوتها پرچم کشیدن و روی همه نوشته فرزند روح الله   یادم به شب نامزدی افتاد خدا شاهده به تاریخ شهادت نگاه کردم دیدم تاریخ شهادت یکی شون سوم اسفند 1362 بود. گفتم این شهید باید از عملیات (والفجر5) باشه رفتم روی تابوتش نوشتم (سلام شهید گمنام ) ونشستم به گریه کردن سپس فرمانده دستور داد هرچهار نفر که  هم قدهستند  یک تابوتا تشییع کنن هنگامی که شهید را تاپای کفی تریلی حمل می کردیم گفتم خدایا این همون رزمنده نیست که تلویزیون باهاش مصاحبه می کرد؟؟؟؟ بعد دوباره پیش خودم گفتم اون گفت فرزند روح الله ولی همه شهدای گمنام را می نویسن فرزند روح الله تااین که  قرار شد تابوت ها را روی کفی تریلی بزاریم پیش خودم گفتم من باید سیر دلم تابوت این شهید را ببوسم و صورتم را بهش بمالم وقتی خواستم بوسه ای برتابوت بزنم چیز عجیبی دیدم کنار جمله من شخص دیگری روی تابوت نوشته ( سلام شهید گمنام ) و امضا کرده خط و امضاء آنقدر آشنا بود که فکر کردم نامزدم نوشته  از شدت تعجب داشتم بیهوش می شدم . از بچه ها پرسیدم کی اینو نوشته ؟؟ همه اظهار بی اطلاعی کردند. به هرحال سرم را گذاشتم روی تابوت و با صدای بلند گریه می کردم و بوسه برتابوت می زدم من از جزئیات این اتفاق برای هیچ کس تعریف نکردم ترسیدم مرا مسخره کنند. هرچند خودم درناباوری بودم آخه افراد شخصی اجازه ورود نداشتن خدمتم داشت به پایان می رسید .  فرداش یه زنگ زدم به مادرم ببینم مادرم نمی تونست حرف بزنه فقط گریه میکرد هردو گریه می کردیم گفتم مادر چند روز دیگه خدمتم  تموم میشه یه فکری برا مکن مادرم گفت  الهی قربونت برم همه چی درسته مبارکت باشه مبارکت باشه و خانواده شون پیشنهاد عروسی دادن من با ادامه گریه به سختی خداحافظی کردم وتلفن قطع شد. مستقیم رفتم کارگزینی امور وظیفه گفتم من 8 روز دیگه خدمت دارم اما 15 روز مرخصی استحقاقی و 5 روز تشویقی طلب کارم میخوام برم مرخصی کارگزینی بهم گفتن با قرارگاه همانگ کن از پله ها اومدم پاین رفتم قرار گاه جریان رو تعریف کردم یه فرم پر کرد داد به کارگزینی همون روز مرخصی گرفتم و اومدم اصفهان پرسیدم جریان چیه مادرم گفت : خانم..... (مادرعروس )خواب دیده یکی از طلاب که سادات حسینی بوده  عقدتونا خونده و ماجرا را تعریف کرده وخودشون اومدن اینجا معذرت خواهی کردن و الانم همه چی درسته منم در حالی که بغض گلویم را فشار میداد جریان شهید گمنام را به مادرم گفتم. بعد از سربازی عروسی کردیم و رفتیم امام رضا بعد از 15 ماه  هم خدا دختری بهم داد اسمش رو گذاشتم زهرا تا هم فاطمه زهرا سلام الله علیه خوشحال بشه هم شهیدان گمنام🌹 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌸🌺 https://eitaa.com/ebrahimehadi1403 ب کانال سرباز گمنام بپیوندید👆
. 😍 ❣ سلام وقتتون بخیر ..۲روز پیش دخترم اتفاقی این کانال روپیداکرد وعضو شده الان که دیدم تولدشهید هادیه یاد اتفاقی افتادم که چن ماه پیش افتادم .....تقریبا چن ماه پیش دخترم که ۷سالشه عکس شهید هادی رو تومهمونی دیده بود.. یه شب دیدم داره تودفترخاطراتش مینویسه میگه شهیدهادی میشه تابستون ماروببری مسافرت.. ماخیلی وقته خانوادگی سفر نرفتیم ...من زیادبه نوشتهاش توجه نکرده بودم تااینکه چن روز هم نشده بود دیدم یه مصاحبه برام پیش اومده بود تهران وهمزمان دقیقافرداش یه کارگاه اموزشی ۴روزه براهمسرم قم پیش اومد ومامجبورشده بودیم حتمابریم سفر اونم وسط زمستون ..دخترم اونقدخوشحال بود که حدنداشت فقط میگف وای شهید هادی توچه مهربونی من گفتم تابستون ولی چقدزود ارزوموبراورده کردی .. به هرصورت که بود رفتیم .. اولش مازیادتوجه به عنایات شهید نداشتیم ولی واقعا لحظه به لحظه سفر کرامتهای شهید هادی رواحساس کردیم حتی مکانی که قراربود بریم دیرترجور شد یکی که نمیشناختیمش چن روز خونشودراختیارمون گذاشت وخیلی اتفاقهای دیگه که واقعامثل معجزه بود همچیز یه جوری جور شده باورکردنی نبود شاید بشه گفت بهترین سفر بود. میخاستم بگم شهداسن وسال نمیشناسن کافی ازشون بخایم 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید(: ↯ https://harfeto.timefriend.net/17138783738790