eitaa logo
مذهبی ها🕊
269 دنبال‌کننده
985 عکس
797 ویدیو
16 فایل
کپی؟ حلالت‌مومن 🌷 کانال های دیگمون👇 https://eitaa.com/joinchat/3146187766Ca990181ae4 شهدا https://eitaa.com/joinchat/1547895742C1d6c59d498 دهه هشتادی ها تبادلات👇 @akbare599
مشاهده در ایتا
دانلود
‌-میگفت: گاهی‌ اوقات‌ با خدا‌ خلوت‌ کنید نگویید‌ که‌ ما‌ قابل‌ نیستیم.. هر چه‌ ناقابل‌ تر باشیم خدا‌ بیشتر‌ اهمیت میدهد. خدا کسی‌ نیست‌ که‌ فقط‌ خوب‌ها را انتخاب‌ کند🌱 ( معلم شهید ابراهیم هادی) 「↳ @mzhbiha59
❤️اگر کسی از شما پرسید: آسان ترین،شیرین ترین و مفیدترین کار چیست؟ به او پاسخ دهید: 🌹یادِ قطب عالم امکان،پدر مهربان و ولّیِ زمان،شریک قرآن،فرمانروای زمین و آسمان، حضرت مهدی عجل الله فرجه! ✔️این دستورِ آیت الله مصباح (ره) است. 「↳ @mzhbiha59
سعی کنید هرکاری که میکنید با خلوص نیت باشه برای خدا کار کنید اما... خالصانه! ╭❣ ╰┈➤ @mzhbiha59
سعی کنید هرکاری که میکنید با خلوص نیت باشه برای خدا کار کنید اما... خالصانه! ╭❣ ╰┈➤ @mzhbiha59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مذهبی ها🕊
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت52💙 توی سالن بیمارستان نشسته بودیمو دعا میکردیم.۴ روز بو
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت53💙 سه روز بعد.... زهرا کاملا حالش خوب شده بود و فقط دست و پاش توی گچ بود و شدیییید برای بچش که هنوز حتی مشخص نبود دختره یا پسر بی قراری میکرد. قرار بر این شد که سه ماه دیگه عقد کنیم تا حال روحی و جسمی زهرا به طور کامل خوب بشه. دیگه انقدر از دانشگاه رفتم بیمارستان از بیمارستان رفتم خونه دوباره از خونه به بیمارستان از.......خسته شده بودم.به یه خواب طولانی احتیاج داشتم...بعد از نماز ظهر توی بیمارستان و یکم قرآن خوندن حوصلم سر رفته بود که زنگ زدم فاطمه. _الوو سلاااام.من زنگ نمیزنم تو هم نباید بزنی.با شوهرت خوب سرگرمی دیگه ما رو تحول نمیگیری؟زود تند سریع بدو جواب بده ببینم. فاطمه:اوووو چته خو یه نفس بگیر.سلام😂 _جواب منو بده. فاطمه:اون وقت جنابعالی کی باشن؟من فقط به آقامون جواب پس میدم😌 _اععع باشه خانم محمدی(محمدی رو خیلی غلیییظ و پر ملات گفتم😂) فاطمه:آره خانم کرامتی😂 _خدانگهدار دار خانم محمدی فاطمه:صبر کن صبر کن حوصله منم سر رفته یکم حرف بزنیم. _خب بگو. فاطمه:اممم چه خبر _هیچی فاطمه:دیگه چه خبر _هیچی فاطمه:آها....🤔 _فعلا که خبرا پیش شماست فاطمه خانومم. فاطمه:آها راستی.قرار شد من و آقامون😌عروسی نگیریم.یه جشن زنونه کوچیک بگیریم و تمام.که شما هم قدم رنجه میکنید. _حالا کی هست؟ فاطمه:بعد ماه صفر... _آها...باشه..کاری نداری وقت ملاقاته میخوام برم پیش زهرا فاطمه:باشه...قربونت ...خدافظ _خدافظ بعد هم رفتم سمت اتاق زهرا.. رضا و مامان بابای بنده و مامان بابای زهرا و راضیه و محسن هم بودن. (نویسنده:راستی.فاطمه هم از جریان محسن و رقیه باخبره) دور تخت زهرا جمع شده بودیم. حال روحی زهرا خیلی بد بود و کم حرف میزد و بعضی وقتا هم به یه لبخند اکتفا میکرد. بغض کرده بود و دستای راضیه رو گرفت و قطره اشکاش از هم فاصله میگرفتن. زهرا:راضیه یادته چقدر دوست داشتی خاله بشی؟دیگه هیچ وقت نمیتونی خاله بشی.😭 برای اینکه فضا یکم عوض بشه گفتم. _بابا الان علم پیشرفت کرده.پس اینهمه دکترایی که مشکل نازایی رو برطرف میکنن شلغمن؟ زهرا:امیدوارم بتونم بچمو بغلم بگیرم😭... قرار بود امروز با رضا و ریحانه بریم بیرون یکم حال و هوامون عوض بشه رضا:خب کجا بریم؟ _نظری ندارم.نظر شما چیه؟ ریحانه:با یه بستنی شکلاتی چطورین؟ _عالییی رفتیم دم یه بستنی فروشی و پیاده شد و با سه تا بستنی شکلاتی و وانیلی که با هم نیمه مخلوط بوون و روش هم با اسمارتیز تزئین شده بود برگشت. رضا:خب حالا کجا بریم؟ _گلزار شهدا. رضا و ریحانه:پیشنهاد خوبی است...🧐 لبخند روی لبام جا خوش کرد و رفتیم سمت گلزار شهدا.... 💎بـــه قلـــــ🖊ــــم:خــادم الــزهـــ✨ــــرا💎 「↳ @mzhbiha59
مذهبی ها🕊
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت53💙 سه روز بعد.... زهرا کاملا حالش خوب شده بود و فقط دس
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ 🦋خودت کمک کن🦋 💙قسمت54💙 دم یه گل فروشی نگه داشت و با چند شاخه گل نرگس بیرون اومد.بعدشم رفت سوپرمارکت بغل گل فروشی و با دو تا شیشه گلاب برگشت. _اووو گلاب زیاد نیس رضا:خوبه دیگه رفتیم و نزدیک به هم از بین قبرها رد میشدیمو تاریخ تولد و شهادتشونو میخوندیم و روی هرکدوم گل میزاشتیم و یکم گلاب میریختیم و دست می‌کشیدیم.هعععیی چه حس خوبی... یکم نشستیم که گفتم... _من میرم قسمت شهدای گمنام.خواستین بریم زنگ بزنین بهم. ریحانه:باشه. رفتم پیش قبر یه شهید گمنام.یکم گلاب ریختم روش و دست کشیدم.دو تا شاخه گل هم گذاشتم روش. _من نمیدونم شما کی هستی.یعنی هیچکی به جز خودتونو خدا نمیدونه.ازتون کمک میخوام.شما پیش خدا عزیزین.شفاعت زهرا رو پیش خدا بکنین. اشک از گوشه چشمهام سر میخورد و میریخت روی چادرم.گوشیم زنگ خورد.رضا بود. _الو جانم رض.. رضا:بیا حال زهرا بد شده بریم بیمارستان. با دو رفتم سمتشونو بعد هم رفتیم بیمارستان. هنوز محسن چیزی نمیدونست.دو هفته دیگه از مأموریت بر می‌گشت... زهرا بی قراری میکرد😞رضا رفت توی اتاقشون یکم آروم کردش.بعد هم یه آرامش بهش زدن بهشو خوابید. 🌱《رضا》🌱 زهرا بد جور بی قراری میکرد. _آخه خانم من.هر چی خدا خواست باید همونو قبول کنی.ان شاءالله که خدا بخواد دوباره به ما یه نی نی گوگولی مگولی هدیه بده.اگر هم ما رو از این نعمت محروم کرد از پرورشگاه یه دختر یا پسر ناز و خوشگل و گوگولی مگولی میاریم. زهرا:من بچه خودمو میخوام بغل کنم. _خیلی از همون بچه های پرورشگاه هم میخوان مامان و بابای خودشونو بغل کنن.اما کاری میشه کرد؟ آروم تر شد و از اتاق زدم بیرون.پرستار هم توی سرمش یه آرامش بخش زد تا بخوابه. رفتم سرویس بهداشتی و آب سرد رو باز کردم.حسابی چشمام باد کرده بود از کم خوابی.آب سرد زدم اما فایده ای نداشت.از اتاق زدم بیرون و مامان همون حرفای همیشگی که تو برو استراحت کن چشمات باد کرده و پوست و استخون شدی و.........😑 یه هفته بعد.. زهرا کاملا حالش خوب شد و فقط دست و پاش توی گچ بود.یه هفته دیگه محسن میومد و دیگه سه ماه صبر نمی‌کردیم و یه ماه بعد اومدن محسن عقد میکردن. کارای سپاه رو انجام دادم و رفتم خونه.توی راه ۳ تا شاخه گل رز گرفتم.کلید رو توی قفل چرخوندمو.. _سلااام.خانم خانمای خودم. زهرا:سلام آقا آقاهای خودم😂 _تقدیم بر بانوی زیبای من. زهرا:اگه خوشگل نبودم بهم گل نمیدادی؟ _خب زن خوشگل گرفتم که بهش گل بدم. زهرا:توی بیمارستان چشت به من بوده بی تربیت بی شعور؟😂 _نهههههه باباااااا.من تو رو از روی اخلاقت انتخاب کردم.هرکی اخلاقش مثل توعه خوشگله. زهرا:اعععع.یعنی اگر یکی شبیه من پیدا کنی میری باهاش ازدواج میکنی؟باشه آقا رضا بااشهههه.من رفتم چمدونامو ببندم.پیش به سوی خانه پدر جااان. _آخه زهرایی من.تو توی تماااام کهکشان ها تکی.الکی😂(الکی رو یواش گفتم ولی جوری که بشنوه) زهرا:خیلی بدی.بعد هم کوسن مبل کناریمونو گرفت و زد تو سرم. _اععع چرا میزنی. زهرا:دوست دارم شوهرمو بزنم و به شما هم مربوط نیست.توی مسئله خانوادگی ما لطفا دخالت نکنید😌 _هه هه هه خیلی بامزه ای.سرم داغون شد. زهرا:عیب نداره بزرگ بشی یادت میره. _اگه الان مردمو بزرگ نشدم چی؟ یکی دیگه با کوسن زد تو سرمو گفت. زهرا:زبونتو گاز بگیر. _اععع الان انقدر منو میزنی میمیرم دیگه. زهرا:باشه.برو لباساتو عوض کن که فسنجون درست کردم چه فسنجونییی. _بعله بوش داره میاد😋آیی شکمم. زهرا:بدوو بروو.آفرین مامان😂... 💎بـــه قلـــــ🖊ــــم:خــادم الــزهـــ✨ــــرا💎 「↳ @mzhbiha59
🔴 صاحب این کتونی پاره، دیروز ارشدترین افسر نظامی ارتش اسرائیل در غزه رو به درک واصل کرد. 「↳ @mzhbiha59
25.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط چشــمتون به نوکــری باشه .. تا میتونین نوکری کنید ..♥️! 「↳ @shahadat14033
مذهبی ها🕊
⧼●◉✿ ﷽ ✿◉●⧽
↻آنچہ‌امروز گذشت . . ݪف‌نده‌‌رفیق‌بمونۍ‌قشنگتره! وضـویـٰادِتون‌نَـرھ•• شَبِـتون‌منـوَربھ‌نـورخُـدا••¡ッ اِلتمـٰاس‌دُعـٰا!•• یـٰاعَ‌ـلۍمَـدد..••!ッ
⧼●◉✿ ﷽ ✿◉●⧽
میخوایم باهم روزی ³ مرتبه خطاب‌به‌حضرت‌مهدی 'ﷻ' بگیم: ﴿بابی‌انتَ‌وامےیااباصالح‌المهدی﴾ آخه حضرت‌ یجور‌ خاصے‌ برامون دعا میکنن :) قرار هر روزمون ♥ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🖐🏻✨ ╭❣ ╰┈➤ @mzhbiha59