📖#داستان_کوتاه
مرد🧔🏻و زن🧕دور ِسفره نشسته اند.
مرد قاشقش🥄 را زودتر فرو می برد
توی كاسه سوپ🍜 و زودتر می چشد
طعم غذا را و زودتر می فهمد كه
دستپخت همسرش بی نمك است
و اما زن🧕چشم دوخته به او تا مُهر تایید
آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند
و مرد🧔🏻 كه قاعده را خوب بلد است،
لبخندی میزند😊 و میگوید :
"چقدر تشنه ام ❗️زن🧕بی معطلی بلند میشود
و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود.
سوراخ های نمكدان سرِ سفره بسته است
و به زحمت باز می شوند و تا رسیدن ِ آب
فقط به اندازه پاشیدن ِ نمك توی كاسه سوپ
زن فرصت هست.
برای مرد زن🧕 با لیوانی آب و لبخندی
روی صورت برمی گردد و می نشیند .
مرد🧔🏻 تشكر می كند، صدایش
را صاف میكند و میگوید :👇
"میدونستی كتاب های آشپزی رو
باید از روی دستای تو بنویسن؟
و سوپ بی نمكش را میخورد ؛ بارضایت😍
و زن سوپ با نمكش را میخورد ؛ با لبخند😇
❤️ زندگی زیباست به شرط : مهر و گذشت❤️
@n1khorshid2nn🍃🌹🌱