eitaa logo
آموزه های دینی شامل احکام-اخلاق_اذکارومعارف دین N_Ashrafi
441 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
64 فایل
بیان تفسیر آیه به آیه قرآن -احکام -سخنرانی های کوتاه -بیان احادیث وادعیه ومطالب ارزشمنددیگر @a_s_h_2 کپی مطالب مجاز @n20011
مشاهده در ایتا
دانلود
*نکاتی از سخنرانی حجت الاسلام حائری زاده شیطان در بین خانواده دشمنی و کینه ایجاد می کند، هرکجا دعوا شد شیطان آنجاست، اکثر دعواها در هیئت ها عصر روز عاشوراست، چون شیطان می بیند که عزاداران اهل بیت خوب گریه کرده اند سعی می کند اثر معنوی را از آنها بگیرد. *سرمنشا همه زشتی ها کینه توزی است، در بین حیوانات شتر مظهر کینه توزی است، شتر اگر بیست سال بعد کسی که به او بدی کرده را ببیند می شناسد و تلافی می کند، خروس مظهر شهوت پرستی است، طاووس مظهر تجمل گرایی است. *امیرالمومنین فرمود: سگ ده صفت خوب دارد که مومن باید داشته باشد ولی یک صفت بد دارد که باید از آن پرهیز کرد و آن هم این است که شب ها بیدار است ولی صبح ها در خرابه ها چرت می زند. *شیطان در سه جا حضور پیدا میکند، جایی که انسان عصبانی شود، برای اینکه کمتر عصبانی شویم باید با وضو باشیم، سکوت کنیم، ذکر یاحلیم یا صبور بگوییم و موقیعت و فضایی که در آن حضور داریم را تغییر بدهیم. *همسرآقا سید علی قاضی به او فحش می داد و ایشان عکس العملی نشان نمی داد، به ایشان گفتند: شما سخت تان نیست اینقدر فحش می شنوید، آیت الله العظمی قاضی فرمود: این شنیدن فحش ها من را به این مقام رساند که شما به من می گویید آقا سید علی قاضی، که محصول نفس زدن آقای قاضی شد آیت الله بهجت و شیخ مرتضی طالقانی. *یکی از علائم غفلت این است که غافل با مسجد و هیئت و منبر کاری ندارد و شمایی که در مجالس حضور دارید پس اهل ذکر هستید، آن کسی که ولایت اهل بیت را ندارد هرچه نماز بخواند پای شیعیان اهل بیت نوشته می شود. منبع:عقیق ؛ سایت اطلاع رسانی محافل مذهبی @n20011💠
سـ🍁ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🍁 🗓 امروز  یکشنبه ☀️  ١٧   مهر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ١٢   ربیع الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٩     اکتبر   ٢٠٢٢    ميلادی
💠 نور (محسن قرائتی)💫 قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ (مائده آیه ۵۹) بگو: اى اهل كتاب! آيا جز اين بر ما خورده و عيب مى‌گيريد كه به خداوند و به آنچه بر ما نازل شده و به‌آنچه از پيش (بر پيامبران گذشته) نازل گرديده، ايمان آورده‌ايم؟ همانا بيشتر شما از مرز حقّ بيرون رفته و فاسقيد. نکته ها «تَنْقِمُونَ» از ماده «نقمت»، به معناى انكار چيزى است؛ با زبان باشد يا به وسيله‌ى قهر و كيفر و برخورد. «1» پیام ها 1- با مخالفان هم بايد جدالى نيكو داشت. استدلال آميخته با سؤال‌هاى عاطفى. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا» 2- دشمنى دشمنان با مؤمنان، فقط به خاطر ايمان آنهاست. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ» 3- ايمان مسلمانان به تمامى كتب آسمانى، از عوامل كينه و عداوت اهل‌كتاب با آنان است. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ» 4- دشمنى اهل كتاب با مسلمانان، تاريخى وبا سابقه است. «هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا» 5- در برابر سختگيرى‌هاى دشمن، عدالت و انصاف را از كف ندهيم و همه را يكسان و فاسق مپنداريم. «أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ» «1». مفردات راغب. جلد 2 - صفحه 325 6- انكار حقّ و آزار پيروان حقّ، فسق است. «فاسِقُونَ» @n20011💧🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده_سالم_چگونه_خانواده_ای_است (4).mp3
4.24M
◽️ خانواده سالم چگونه خانواده‌ای است؟ ▫️ قسمت پنجم 👤 مرحوم آیةالله میرزا علی فلسفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 پيامبر اسلام(ص)💫 يكي از دلايل بر نبوت پيامبران ارئه معجزه از ناحيه پيامبران الهي به پيروان و مردم مي باشد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ درراستاي نبوت و پيامبري خويش داراي معجزات متعدد و گوناگوني بود كه در اين نوشتار به برخي از آنها اشاره مي شود: ۱. از حضرت ابي عبدالله (جعفر بن محمد) صادق - عليهما السلام - در حديثي نقل شده كه چون رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ متولد شد شيطان (از رفتن به) آسمانهاي هفتگانه ممنوع شد؛ و شياطين بواسطه ستارگان رانده شدند، و قريش گفتند: اين (نشانه) به پا شدن رستاخيزي است كه از اهل كتاب مي شنيديدم آن را ذكر مي كردند؛ تا اين كه گفت: صبح آن روزيكه پيغمبر بدنيا آمده بود، بتها وارد صبح شدند در حالي كه همگي برو در افتاده بودند؛ و در آن شب ايوان كسري لرزيد وچهارده كنگره اش افتاد، درياچه ساوه فرو رفت، و آتشهاي (آتشكده هاي فارس) كه از هزار سال پيش از آن خاموش نشده بود خاموش شد تا اين كه گفت: وطاق كسري از ميان شكست، و آن قسمت از دجله كه پر آب بود شكافته شد (چون سد شكست و آبي كه پشت سد جمع شده بود رخنه پيدا كرده سرازير شد) ، و در آن شب نوري ازطرف حجاز انتشار يافته بعد درخشيد تا به مشرق رسيد، و تخت هيچ پادشاهي از پادشاهان دنيا باقي نماند مگر اين كه صبح آن روز وارونه بود و پادشاه هم لال شده بود و آن روز سخن نمي گفت، و علم كاهنين گرفته شد و جادوي جادو گران نابود شد و هيچ شيطاني (از آنها كه رفيق كاهنين بودند و اخبار شد و جادوي جادوگران نابود شد و هيچ شيطاني (از آنها كه رفيق كاهنين بودند و اخبار را از آسمانها استراق سمع كرده به ر فقاشان مي رساندند) در عرب باقي نمانده مگر اين كه از (رفتن نزد) رفيقش ممنوع شد تا اين كه گفت: آمنه فرمود: بخدا قسم! فرزندم به دنيا آمد و با دستش خودش را از (افتادن) زمين نگهداري كرد؛ و بعد سر طرف آسمان بلند كرده به آسمان نظر انداخت، سپس از او نوري بيرون آمد كه همه چيز براي او روشن شد؛ و در آن پرتو از گوينده اي شنيدم كه مي گفت، تو سرور و آقاي مردمان را به دنيا آوردي، او را محمد نام گذار. ۲. براي ما حديث نموده اند از براء بن عازب كه گفت: هنگامي كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ به كندن خندق امر نمود، سنگ بزرگ و سختي در عرض خندق برايش نمايان شد كه كلنك ها در آن كار نمي كرد، پس رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ آمد و چون آن را ديد جامه اش را گذاشته؛ و كلنك به دست گرفته فرمود: بسم الله، و ضربتي به آن سنگ وارد آورده يك سوم آن را شكست؛ و فرمود الله اكبر، كليد هاي شام بمن داده شد؛ به خدا قسم! من كاخهاي قرمز آنجا را الساعه مي بينم، سپس براي مرتبه دوم ضربتي وارد آورده فرمود: بسم الله، و يك سوم ديگرش را شكافت و فرمود: الله اكبر، كليدهاي فارس به من داده شد و بخدا قسم! من كاخ سفيد مدائن را مي بينم، سپس سومين بار ضربتي زده بقيه آن سنگ را شكست و فرمود: الله اكبر، كليد هاي يمن به من داده شد؛ و بخدا قسم! من دروازه هاي صنعاء را از اينجا مي بينم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 پیامبر اسلام 🌟 ۳- براي ما حديث نموده اند از ابان بن عثمان از حضرت صادق جعفر بن محمد - عليهم ا السلام - كه فرمود: روزي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: تو باقي خواهي ماند تا فرزندم محمد بن علي بن حسين بن علي بي ابيطالب - عليهم السلام - را كه در تورات معروف به باقر است ملاقات كني، پس هرگاه به ديدارش نائل شدي از من سلامش برسان؛ پس جابر خدمت علي بن الحسين - عليهما السلام - شرفياب شده و محمد بن علي عليهما السلام را بصورت پسر بچه اي نزد ايشان ديد؛ به وي گفت: اي پسر! رو بمن بيا پس روي آورد؛ بعد گفت: پشت بگردان پشت گردانيد، جابر گفت، به پروردگار كعبه قسم! خصلتها و رفتار پيغمبر خدا صلّي الله عليه و آله ـ است، سپس رو بحضرت علي بن الحسين - عليهم ا السلام - نموده عرض كرد: اين كسيت؟ فرمود: اين فرزندم و صاحب اين امر (امامت) پس از من محمد باقر - عليه السلام - است، جابر از جا بلند شده روي دو پاي آن حضرت افتاده آنها را مي بوسيد و مي گفت: اي فرزند رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ! جانم فداي جانت باد، سلام پدرت را بپذير، رسول خدا ترا سلام مي رساند، تا آخر حديث. ۴. براي ما حديث كرده اند از عبد الله بن عباس كه گفت: رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ به علي - عليه السلام - فرمود: يا علي! تو جانشين مني بر امتم؛ تا اين كه فرمود: يا علي! مژده باد ترابه شهادت چون تو پس از من مظلوم و كشته خواهي شد، علي - عليه السلام - گفت: يا رسول الله! آيا اين عمل در سلامتي دين من خواهد بود؟ فرمود: يا علي! در سلامتي دين تست؛ تو هرگز لغزش پيدا نمي كني و از راه به در نمي روي، و اگر تو نبودي حزب خدا پس از من شناخته نمي شد. ۵. براي ما حديث كرده اند از ابان بن عثمان از حضرت ابي عبدلله جعفر بن محمد صادق - عليه السلام - كه فرمود: هنگامي كه پيغمبر خدا صلّي الله عليه و آله ـ به آسمان برده شد، تا اين كه فرمود: چون صبح نمود به قريش فرمودند: خداوندي كه جلالش بزرگست مرا به بيت المقدس برده سيرم داد، و آثار پيغمبران را به من نمود؛ و من در فلان موضع به قافله اي گذشتم كه شتري گم كرده بودند پس از آبشان آشاميده و باقيمانده اش را ريختم ابوجهل (بسايرين) گفت: فرصتي بدست شما آمد؛ از وي بپرسيد چند پايه و چه مقدار قنديلهاي آنجا بود: پس عرض كردند: يا محمد! اينجا اشخاصي هستند كه بيت المقدس رفته و ديده اند پس براي ما پايه ها و قنديلها و محرابهايش را تصيف كن آنگاه جبرئيل آمده و صورت بيت المقدس را مقابل صورتش آويزان نمود؛ آن حضرت شروع كرد به آنها از آن چه مي پرسيدند خبر مي داد، و چون به ايشان خبر داد، گفتند: تا قافه وارد شود و از آن چه تو گفتي از آن ها سؤال كنيم،رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ به آنها فرمود: تصديق اين مطلب اين است كه تا قافله با طلوع خورشيد براي شما پديدار مي شود و جلو آنها شتري خاكستري است، پس چون صبح شد روي آورده و به گردنه مي نگريستند، و مي گفتند: الآن خورشيد طلوع مي كند، پس در آن ميان كه آنها در اين حالت بودند هنگامي كه قرص خورشيد نمايان شد قافله نيز براي آنها نمودار شد كه در جلو شتري خاكستري داشتند، از اهل قافله راجع بآنچه رسول خدا صلّي الله عليه و آله ـ فرموده بود سؤال كردند، آنها گفت: بلي! چنين بوده است، شتر ما در فلان محل گم شد؛و ما آب را گذاشته بوديم و چون صبح نموديم آن آب ريخته شده بود، و (متأسفانه) آن معجزه هم براي آنها جز سركشي نيفزود. منبع : مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه علميه قم @n20011🔷
🍁زندگی را باور کن، همان گونه که هست، با همه ی دردها و رنج هایش، با همه ی شادی ها و غم هایش، با همه ی سختی ها و غصه هایش، با همه ی دلفریبی هایش با همه ی شکست‌ها و پیروزی‌هایش و با همه خاطرات تلخی ها و شیرینی هایش، و زندگی را دوست بدار و به سرنوشت ارزش ده .در تمام مراحل زندگی امیدوار باش، ☀️ هرروز را با امید و ایمان به خداوند 🧡 و فردایی بهتر به شب برسان.🍁 اینگونه باش تا زندگی برایت سهل تر و زیباتر شود🎈 🍁یقین داشته باش، که از دید خداوند پنهان نخواهی ماند.🍂 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌹
💠کرامتی از مرحوم آیةالله العظمی قاضی؛ به اذن خدا بمیر💠 علامه طهرانی می‌گوید: چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما، از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل می‌کردند که می‌گفت: من درباره استاد میرزا علی قاضی طباطبایی و مطالبی که از ایشان شنیده بودم و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم. با خود می‌گفتم: آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه؟ تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه می‌رفتم ـ و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقه‌مند بودند ـ در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛ با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم. گرم صحبت بودیم که در این زمان مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده، به موازات دیوار مسجد حرکت کرد. در آن نواحی مار بسیار است و غالبا به مردم آسیبی نمی‌رساند. همین که مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم، استاد اشاره‌ای به مار کرد و فرمود: «مت باذن الله؛ به اذن خدا بمیر.­» مار فوراً در جای خود خشک شد. قاضی بدون این که اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد، سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که آیا این کار واقعی بود و مار مرد یا این که چشم بندی بود؟ اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد. شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم، موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی زده و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی! امتحان هم کردی.
سـ🍁ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🍁 🗓 امروز  دوشنبه ☀️  ١٨   مهر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ١٣   ربیع الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ١٠     اکتبر   ٢٠٢٢    ميلادی