💠#پیر پالان دوز💫
روزی شیخ بهایی در بازار قدم میزد و پیرمردی را دید که مشغول دوختن پالان پاره مردم
بود و از این راه امرارمعاش میکرد.
شیخ دلش به حال پیرمرد سوخت و جلو رفت وگفت : سلام!
سپس دستش را به پالان پیرمرد زد. بلافاصله از طرف غیب پالان پیرمرد پر شد از
سکّههای اشرفی.
پیرمرد وقتی این حرکت شیخ را دید ناراحت شد و فریاد زد :
چکار کردی؟یالّا سکّهها را بردار که به درد من نمیخورد.
شیخ گفت : من نمیتوانم سکّهها را غیب کنم.
پیرمرد چوبدستی خود را به پالان زد و سکّهها غیب شدند و رو به شیخ گفت:
تو که نمیتوانی غیب کنی چرا ظاهر میکنی؟
شیخ بهایی فهمید پیرمرد صاحب علم و کمالات بسیار است. پیرپالان دوز سپس رو
به شیخ کرد و گفت:
"دلت را کیمیا کن!"همان طور که خدای رحمان در حدیث قدسی میفرماید :
"بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود کنم. من می گویم باش پس بوجود میآید
تو هم میگویی باش پس میشود."
این پیرمرد "محمد عارف عباسی" مشهور به «پیر پالان دوز» از عرفای معاصر شیخ
بهایی بوده است که مقبرۀ ایشان نیز در مشهد و در نزدیکی حرم امام رضا(ع) قرار دارد.
💠#سخنرانی حجت الاسلام محسن #قرائتی با موضوع تفسیر سوره اعراف- آیه 159💫
وَ مِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ( اعراف آیه ۱۵۹)
ترجمه
و از قوم موسى، گروهى مردم را به حقّ راهنمایى مىکنند و به حقّ، دادگرى مى کنند.
هدایت به حقّ، نشان دورى از تعصّب و شناخت حقّ و پیروى از آن است و این گروه هدایت یافتهى یهود، کارى به سایر لجوجان بهانه گیر نداشتند.
شاید مراد از این گروه، یهودیانى باشند که دعوت پیامبر اسلام را لبیک گفتند، البتّه در جاى دیگر مطلق آمده و اختصاصى به قوم یهود ندارد. «و ممّن خلقنا امّة یهدون بالحقّ و به یعدلون» در روایات متعدّد، آمده است که اینان گروهى هستند که به نبوّت پیامبر اقرار کرده و همراه حضرت حجّت (عج) ظهور مىکنند.
پیامبر فرمودند: اى مردم! صراط مستقیمى که پیروى از آن لازم است، من هستم پس از من، علىّ (ع) و آنگاه فرزندان من از نسل او، «ائمّة یهدون بالحقّ و به یعدلون» امامانى که مردم را به حقّ هدایت کرده و به حقّ دادگرى مىکنند.
حضرت على (ع) فرمود: بنى اسرائیل پس از موسى هفتاد و یک فرقه شدند که همه در آتشند، جز یک فرقه از آنها و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند.
پیام ها
۱- در برخورد با مخالفان نیز باید انصاف داشت و خدمات و کمالاتشان را نادیده نگرفت. «و من قوم موسى اُمّة یهدون بالحقّ»
۲- هدایت کنندگان، خود باید ملازم و معتقد و پیرو حقّ باشند. «یهدون بالحقّ و به یعدلون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
@n20011💧🌷
وزن یک انسان راستین از تمام منظومه شمسی بیشتر است!.mp3
1.26M
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ ㅤ❚❚ ㅤ▷ㅤ ↻
|⇦• وزن یک انسان راستین از تمام منظومه شمسی بیشتر است!
👤 شهید #بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 موشن گرافیک احکام: نامحرم نبینه!
🔸 احکامی که باید بدانیم
#آموزش_احکام
💠 تیمّم بخاطر آرایش
💬 خانمهایی که برای مجلس عروسی و مانند آن آرایش میکنند، نمیتوانند به جای وضو تیمّم کنند بلکه باید مانع را برطرف کنند و وضو بگیرند و اگر در وقت نماز برطرف نمیشود یا برطرف کردن آن با سختی زیاد همراه است باید علاوه بر وضو جبیرهای، تیمّم کنند و بعد از برداشتن آرایش یا ناخن مصنوعی، بنابر احتیاط واجب قضای نمازها را نیز بخوانند.
🔸 اگر ناخن کمی از حدّ معمول بلندتر باشد تیمّم صحیح است.
📚 پینوشت:
آموزش مصوّر احکام آیتالله خامنهای، ص 196.
#احکام
استاد #صالحی💎
•┈┈••✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠داستان ازدواج #دکتر_سعید_عزیزی
در عروسی ما امام زمان(عليه السلام عجلالله تعالی فرجه الشریفارواحنافداه....) حضور داشت.
✅از دست ندین فوق العادس
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💠#استاد تو کیست؟💫
نقل است که از بایزید پرسیدند: پیر و استاد تو کیست؟
گفت: پیرزنی...
و چنین شرح داد که: روزی در حال و هوایی الهی و غلبات شوق و توحید بودم. به بیابان رفتم. پیرزنی با انبانی از آرد از راه رسید و گفت:
این کیسه ارد من برگیر و برایم به شهر بیاور.
ولی حال من چنان بود که خود را هم نمیتوانستم بردن، چه رسد به انبان آن پیر زن.
شیری را اشارت کردم، بیامد، انبان بر پشت شیر نهادم و به پیر زن گفتم:
به شهر که رسیدی میگویی که را دیدم؟
پیرزن گفت: به شهر که رسیدم خواهم گفت که ظالمی متکبّر را دیدم!
گفتم: هان؟ چه گویی...!!؟
پیرزن گفت: این شیر بر ما وظیفهای دارد؟
گفتم: نه!
گفت: تو این شیر. را که خدای عزّ و جل تکلیفی بر عهدهاش نگذاشته، مکلّف کردی به برداشتن بار، این ظلم نیست؟
گفتم: آری، ظلم است!
و میخواهی بدانی که اهل شهر بدانند که او تو را مطیع است و تو صاحب کراماتی.... این تکبّر نیست؟
گفتم :بلی. تکبُّر است.
توبه کردم و از اعلی به اسفل آمدم!
این بود شرح داستان من با پیر و استادم!
#تذکرهالاولیای عطّار
💠#پاکی پنجره را نگاه کن💫
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند . صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه می خوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان می کند .
زن گفت : ببین ؛ لباس ها را خوب نشسته است !!!
شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا این که پودر لباسشویی اش خوب نیست !
شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت .
هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن می کرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه می گفت .
یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر می رسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت: نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید .
شوهر پاسخ داد: صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!
زندگی ما نیز این گونه است ؛
آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه می کنیم .