#ببعت احمد بن موسی شاه چراغ با امام رضا علیه السلام👌
چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خا ونه ام احمد، مادر حضرت شاهچراغ «احمدبن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.
به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.
پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمدبن موسی شاهچراغ به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
@n20011🖐
#سفر شاه چراغ به ایران✨✨✨
شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمدبن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
@n20011✨
#سفر شاه چراغ به شیراز👌
در زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمدبن موسی(س) به اتفاق جناب سید محمد عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.
خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون) دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
حاکم شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان زنیان» در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد (شاهچراغ) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند. لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الان خبر رسید که ولیعهد(امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد(شاه چراغ) شبانه با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل پراکنده شدند.
@n20011♣️
#شهادت حضرت شاهچراغ:
💧💧💧
حضرت احمدبن موسی شاهچراغ (س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید.
«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت. هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد شاهچراغ در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند. سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند.
با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
@n20011✨✨✨
#بنای تاریخی شاه چراغ علیه السلام✨✨✨
بنای شاه چراغ در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی ورودی است كه در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ كاشی كاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم میشود. حرم شاهچراغ در سمت غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ، در سمت شمال شرقی حیاط قرار دارد.
دور تا دور حیاط شاهچراغ، اتاق هایی دو طبقه ساخته شده كه پیشانی و جرزهای جلو آنها كاشی كاری شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت كاری شده به كار رفته است.
در سال ۷۴۵ ه. ق. ملكه تاشی خاتون؛ مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات نیكویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیكوكار، اقدام به بهسازی بارگاه شاهچراغ كرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ ه. ق. آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه شاهچراغ، مدرسه ای وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیك حرم شاهچراغ و ملك میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس كرد.
ابن بطوطه، جهانگرد مراكشی، كه در سال ۷۴۸ ه. ق. برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است: "آرامگاه شاهچراغ در نظر شیرازیها احترام تمام دارد و مردم برای تبرك و توسل به زیارت شاهچراغ میروند. تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته كه در آن به اطعام مسافران میپردازند و عده ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امامزاده شاهچراغ، قرآن میخوانند. شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه شاهچراغ میآید و در آن شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز حاضر میشوند. این جمعیت در بقعه جمع شده و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول میشوند. خوراك و میوه به مردم داده می شود و پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر میرود و تمام این كارها در بین نماز عصر و شام انجام میگیرد".
در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام گرفت. ۸۵ سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق. نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد كه دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان كردند. نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود كه اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغانها و تسلط شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ كرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته كه از طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود. در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق. بنابر تحقیق آنوبانینی، شیراز با خاك یكسان شد و آرامگاه شاهچراغ نیز به كلی مخروبه گردید. نویسنده تذكره دلگشا كه خود شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد: "گنبد بقعه شاهچراغ كه از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن كشیدی، به یك دفعه چنان بر زمین خورد كه زمین شكافته و در اعماق خاك فرو رفت... و آن عمارات عالی... تو گویی همیشه ویران بوده..."
پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه شاهچراغ كردند. در سال ۱۲۴۳ ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تا كف بقعه شاهچراغ را یك متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در آخر ضریحی نقره ای بر قبر نصب كردند. در سال ۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شاهچراغ شكست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا نوسازی كرد. پس از آن بارها تغییرات دیگری در بقعه شاهچراغ صورت گرفته تا به شکل امروزی خود درآمده است.
@n20011🔰
#تفسیر نور (محسن قرائتی)✨✨✨
قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
(اى پيامبر!) همانا مىبينيم كه تو (در انتظار نزول وحى، چگونه) روى به آسمان مىكنى، اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، برمىگردانيم. پس روى خود را به جانب مسجدالحرام كن. و (شما اى مسلمانان) هر جا بوديد، روى خود را به جانب آن بگردانيد و همانا كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها داده شده، (به خوبى) مىدانند كه اين فرمان به حقّ است كه از ناحيهى پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نيست.( بقره آیه ۱۴۴)
نکته ها
اين آيه حاكى از آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله منتظر و مشتاق نزول وحى در جهت تغيير قبله بود واين تغيير قبله از بيتالمقدّس به كعبه، وعدهى خداوند به پيامبرش بوده است، ولى آن حضرت در موقع دعا، بىآنكه چيزى بگويد، به سوى آسمان نگاه مىكرد تا اينكه آيه نازل شد و دستور داد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و همهى مسلمانان در موقع عبادت، روبه سوى مسجدالحرام وكعبه نمايند. اهل كتاب و يهود با آنكه حقّانيّت اين تغيير را مىدانستند وقبلًا
جلد 1 - صفحه 223
در كتابهايشان خوانده بودند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مىگزارد، امّا اين حقيقت را كتمان نموده و يا با القاى شبهات و سؤالات، نقش تخريبى ايفا مىكردند و خداوند با جملهى «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ» آنان را تهديد مىنمايد. «1»
رضايت رسول اكرم صلى الله عليه و آله از قبله بودن كعبه، دلائلى داشت از جمله:
الف: كعبه، قبلهى ابراهيم عليه السلام بود.
ب: از زخم زبان، تحقير و استهزاى يهود آسوده مىشد.
ج: استقلال مسلمانان به اثبات مىرسيد.
د: به اوّلين پايگاه توحيد يعنى كعبه، توجّه مىشد.
چون مسئلهى تغيير قبله يك حادثهى مهمّى بود، لذا در آيه، دوبار در مورد توجّه به كعبه، فرمان داده شده است: يكبار خطاب به پيامبر با لفظ؛ «وَجْهِكَ» و يكبار خطاب به مسلمانان با كلمه؛ «وُجُوهَكُمْ»
پیام ها
1- آسمان، سرچشمهى نزول وحى ونظرگاه انبياست. «نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ»
2- خداوند به خواسته انسانها آگاه است. «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها»
3- تشريع و تغيير احكام، از طرف خداوند است و پيامبر از پيش خود، دستورى صادر نمىكند. «فَوَلُّوا ...»
4- ادب پيامبر در نزد خداوند به قدرى است كه تقاضاى تغيير قبله را به زبان نمىآورد، بلكه تنها با نگاه، انتظارش را مطرح مىنمايد. «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ»
5- خداوند رضايت رسولش را مىخواهد و رضاى خداوند در رضاى رسول اوست. «قِبْلَةً تَرْضاها»
6- قرآن، دانشمندانى كه حقيقت را مىدانند، ولى باز هم طفره مىروند، تهديد و نكوهش مىكند. «لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ ... وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ»
«1». تفسير مجمعالبيان.
جلد 1 - صفحه 224
7- نبايد دستورات دين را به مردم سخت گرفت. «شطر» به معنى سمت است.
يعنى به سمت مسجدالحرام ايستادن كافى است ولازم نيست بطور دقيق روبه كعبه باشد. «فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ»
@n20011💧💧💧
چرا بارگاه حضرت احمد بن موسی علیهما السلام به شاه چراغ معروف است؟
پاسخ
ماه ذی القعده تولد سه نور از خاندان اهل بیت علیهم السلام- تولد حضرت معصومه و امام رضا و حضرت احمد بی موسی الکاظم علیهم السلام- است. از اول تا 11 ذی القعده به عنوان دهه کرامت نام گذاری شده است.
حضرت احمد بی موسی الکاظم علیهما السلام از سال 204 تا360 هجری قمری که در زمان امیر عضدالدوله دیلمی بود کسی از مدفن حضرت احمد بن موسی علیهما السلام اطلاعی نداشت و آنچه که روی قبر را پوشانده بود تپه ای خاکی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن، خانه های متعدد ساخته شده بود.
یا شاه چراغ!
پیرزنی در یکی از آن خانه ها زندگی می کرد، این پیرزن در هر شب جمعه در ثلث آخر شب، چراغی در نهایت روشنایی در بالای تپه خاکی مشاهده می کرد و این چراغ تا طلوع خورشید روشن بود، چند شب جمعه پیرزن همان چراغ را مشاهده می کرد تا اینکه پیرزند خدمت امیر عضد الدوله دیلمی رفت و آنچه را که مشاهده کرده بود را شرح داد، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند اما امیر عضدالدوله که مردی روشن فکر بود و باطنی پاک داشت به پیرزن گفت که اولین شب جمعه شخصاً به خانه تو می آیم تا از موضوع آگاه شوم. اولین شب جمعه امیر به خانه پیرزن آمد و به پیرزن گفت که من می خوابم و هرگاه که روشنایی را دیدی مرا بیدار کن، ثلث آخر شب پیرزن بر حسب معمول روشنایی که از دیگر شب های جمعه پرنور تر بود را مشاهده کرد و از روی خوشحالی بی اختیار فریاد زد: شاه چراغ.،
میر عضدالدوله دیلمی بیدار شد و نگاه به سمتی که پیر زن نشان می داد کرد و از خانه آمد به بیرون و به سمت نور حرکت کرد اما وقتی به بالای تپه خاکی رسید نوری ندید ولی وقتی از تپه خاکی به پایین می آمد، نور را مشاهده می کرد.
امیر عضدالدوله دیلمی شخصی را مأمور کرد تا آن منطقه را جستجو کند و قضیه را بفهمد در آخر مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر علیهما السلام که حضرت احمد بن موسی علیهما السلام است آشکار شد و امیر عضدالدوله دیلمی دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت ساخته شود،
@n20011🔰
#پرسش_پاسخ_احکام
❓آیا #چادر_رنگی برای #حجاب بانوان مناسب و کافی است؟
#پاسخ 👇
حجاب و #پوشش ، بايد به گونه ای باشد که علاوه بر اين که تمامى بدن زن (بجز صورت و دست ها تا مچ كه استثناء شده) را بپوشاند، توجه نامحرم را جلب نكند.
@n20011🌹
#تفسیر نور (محسن قرائتی)✨✨✨
وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ
و (اى پيامبر!) اگر هرگونه آيه، (نشانه و دليلى) براى (اين گروه از) اهل كتاب بياورى، از قبلهى تو پيروى نخواهند كرد، و تو نيز پيرو قبله آنان نيستى، (همانگونه كه) بعضى از آنها نيز پيرو قبله ديگرى نيست. وهمانا اگر از هوسهاى آنان پيروى كنى، پس از آنكه علم (وحى) به تو رسيده است، بىشكّ در اين صورت از ستمگران خواهى بود.( بقره آیه ۱۴۵)
نکته ها
اين آيه، از عناد و لجاجت اهل كتاب پرده برداشته و سوگند «1» ياد مىكند كه هرچه هم آيه و دليل براى آنان بيايد، آنها از اسلام و قبلهى آن پيروى نخواهند كرد. چون حقيقت را فهميدهاند، ولى آگاهانه از پذيرش آن سر باز مىزنند.
تهديد و هشدارهاى قرآن نسبت به پيامبر، به منظور جلوگيرى از بروز و رشد غلّوگرايى و نسبت نارواى خدايى به اولياست. آنگونه كه در اديان ديگر، مردم به غلّو، عيسى عليه السلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا مىدانستند.
پیام ها
1- لجاجت و تعصّب، مانع تفكّر، استدلال و حقّبينى است. آنان نه تنها نسبت به اسلام تعصّب مىورزند، در ميان خودشان نيز عناد و لجاجت دارند. «ماتبعوا
«1». در واژه «لئن» حرف لام براى جواب قسم است.
جلد 1 - صفحه 225
قِبْلَتَكَ ... وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ»
2- در برابر هياهو و غوغاى مخالفان نبايد تسليم شد و براى مأيوس كردن دشمنان، قاطعيّت لازم است. «وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ»
3- يهود ونصارى هر يك داراى قبلهى ويژهاى بودند. «وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ»
4- انحراف دانشمندان، بسيار خطرناك است. «... مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
5- علم، به تنهايى براى هدايت يافتن كافى نيست، روحيّهى حقّ پذيرى لازم است. يهود صاحب كتاب بودند، ولى با وجود تعصّب نابجا، اين علم چارهساز نشد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
6- پيامبر، حقّ تغيير قانون الهى را بر اساس تمايلات مردم ندارد. «أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
7- آئين اسلام از سرچشمهى علم واقعى است. «جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
8- قوانينى شايسته پذيرش و پيروى هستند كه از هواهاى نفسانى پيراسته و بر پايهى علم بنا شده باشند. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
9- قانون، براى همه يكسان است. اگر بر فرض پيامبر نيز تابع هوا و هوس شود، گرفتار كيفر خواهد شد. «إِنَّكَ إِذاً»
10- با وجود قانون الهى، پيروى از خواستههاى مردم ظلم است. «إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ»
@n20011💧
#حکایت✨✨✨
محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول میفرماید: در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم اما نماز قضا بر عهده ام بود و به همین دلیل احتیاط می کردم و نمی خواندم.
خدمت شیخ بهائی رحمه الله علیه عرض نمودم، فرمود: نماز قضا بخوان.
اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان علیه السلام را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود: بخوان!
عرض کردم: یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.
فرمود: برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!
در خواب گویا او را می شناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و می گریستم که از خواب بیدار شدم.
از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله صحیفه سجادیه است.
ماجرا را برایش نقل کردم. فرمود: ان شاء الله به چیزی که می خواهی می رسی.
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیمم بود.
مرا که دید گفت: ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمده ام. کتاب را از من می گیرند و پس نمی دهند. بیا برویم خانه یک سری کتاب به تو بدهم. مرا به خانه اش برد، درِ اتاقی را باز کرد و گفت: هر کتابی را که می خواهی بردار!
کتابی را برداشتم؛ ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. صحیفه سجادیه بود. به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم.
گفت: باز هم بردار!
گفتم: همین بس است.
پس شروع نمودم به تصحیح و مقابله و آموختن صحیفه سجادیه به مردم و چنان شد که از برکت این کتاب، بسیاری از اهل اصفهان مستجاب الدعوه شدند.
مرحوم مجلسی دوم می فرماید: مجلسی اول چهل سال از عمر خود را صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانه ای نیست که صحیفه در آن نباشد. این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهرهمند شوند.
منابع:
امام شناسی، ج 15، ص 49و 50.
بحارالانوار، ج 110، ص 51 به بعد.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
@n20011✨