⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
#عذاب مرد میخ فروش
فضل بن زبير ميگويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيرهاي است که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته ميشود.
) ميدهد. «سدي» به او گفت «صمغ» ميفروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر ميفروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و در کنار آن حضرت، حضرت علي عليهالسلام و امام حسين عليهالسلام نيز حضور داشتند و ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به اصحاب امام حسين عليه السلام آب مي دهد. من هم در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله تقاضاي آب کردم؛ ولي آن حضرت از آب دادن به من خودداري کردند و فرمودند: آيا تو نبودي که به دشمنان ما کمک کردي؟ گفتم يا رسول الله! من فقط ميخ ميفروختم، در همين حال رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليهالسلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ بخوران.
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
حضرت علي عليهالسلام هم جامي به من دادند و من از آن خوردم، وقتي که بيدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بيرون ميآمد، سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولي بوي آن باقي ماند. «سدي» به او گفت: نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نيز بنوش؛ يعني هر چه دوست داري بخور، براي اين که هرگز فکر نميکنم بهشت را مشاهده کني. ( مدينةالمعاجز، ج 4، ص 87. )
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
منبع: کرامات حسينيه و عباسيه ؛ موسي رمضانيپور نوبت چاپ: هفتم تاريخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان
⚫️⚫️eitaa.com/n20011
#عذاب معاویه در عالم برزخ
امام صادق(ع) فرمود: همراه پدرم در بیابان «عُشفان» (نزدیک مکّه) سوار بر استر، حرکت میکردیم، ناگهان استر رم کرد، به پیش نگاه کردیم دیدیم زنجیری به گردن مردی بستهاند، و آن طرف زنجیر در دست مرد دیگری است و او را میکشاند، آن مردی که زنجیر در گردنش بود، به پدرم عرض کرد: «به من آب بیاشام».
آن مردی که او را با زنجیر میکشید، به پدرم گفت: «آب به این مرد نرسان، خدا به او آب نرساند.»
من به پدرم گفتم: «این مرد تشنه با این حال، کیست؟»
فرمود: این معاویه است (که در عالم برزخ) عذاب میشود.
منبع؛ بحار، ج ۶، ص ۲۴۸ به نقل از الاختصاص شیخ مفید - نظیر این مطلب در برابر امام سجّاد (ع) رخ داد، یحیی بن ام طویل که همراه آن حضرت بود، پرسید: «این مرد تشنه و گرفتار عذاب کیست؟» امام سجّاد (ع) فرمود: «این معاویه ملعون است» (همان مدرک)
💠#عذاب قبر ستم کننده به فرزند حضرت زهرا س💫
سید جلیل و عارف گرانقدر سید محمدعلی عراقی ، از معدود کسانی است که خدمت حضرت صاحب الامر عج رسیده اند می گوید : در ایام جوانی در یکی از روستاهای عراق ساکن بودم. در آن ایام شخصی را می شناختم وفات نمود. از همان شبی که او را دفن نمودند به مدت چهل شب ، در وقت مغرب آتشی از قبر نمایان می شد و ناله جانسوزی از آن قبر به گوشم می رسید.
در یکی از شبها چنان ناله و فزع آن شخص شدت پیدا کرد که از شدت ترس لرزه بر اندامم مستولی شد. به گونه ای که نتوانستم خود را نگه دارم و نزدیک بود که حالت غش بر من عارض شود. بعضی از بستگانم که از حال من مطلع بودند مرا برداشته و به خانه دیگری بردند و پس از مدت زمانی به خود آمدم.
از این حالت که از آن شخص دیده شده بود ، بسیار متعجب بودم ، زیرا او کسی بود که وظایف شرعی خود را انجام می داد. مقداری جستجو کردم تا علت این عذاب را بفهمم ، تا اینکه معلوم شد آن شخص در زمان حیاتش مدتی مباشر عمل دیوانی محله خود بود و از شخص سیدی که در آن محله بود وجه تحمیلی دیوانی می خواست و چون سید قدرت مالی برای دادن نداشت مدتی او را حبس کرده و برای دریافت آن، مدتی او را به سقف خانه خود آویخته بود.
💠#عذاب قبر ستم کننده به فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها 💫
سید جلیل و عارف گرانقدر سید محمدعلی عراقی ، از معدود کسانی است که خدمت حضرت صاحب الامر عج رسیده اند می گوید : در ایام جوانی در یکی از روستاهای عراق ساکن بودم. در آن ایام شخصی را می شناختم وفات نمود. از همان شبی که او را دفن نمودند به مدت چهل شب ، در وقت مغرب آتشی از قبر نمایان می شد و ناله جانسوزی از آن قبر به گوشم می رسید.
در یکی از شبها چنان ناله و فزع آن شخص شدت پیدا کرد که از شدت ترس لرزه بر اندامم مستولی شد. به گونه ای که نتوانستم خود را نگه دارم و نزدیک بود که حالت غش بر من عارض شود. بعضی از بستگانم که از حال من مطلع بودند مرا برداشته و به خانه دیگری بردند و پس از مدت زمانی به خود آمدم.
از این حالت که از آن شخص دیده شده بود ، بسیار متعجب بودم ، زیرا او کسی بود که وظایف شرعی خود را انجام می داد. مقداری جستجو کردم تا علت این عذاب را بفهمم ، تا اینکه معلوم شد آن شخص در زمان حیاتش مدتی مباشر عمل دیوانی محله خود بود و از شخص سیدی که در آن محله بود وجه تحمیلی دیوانی می خواست و چون سید قدرت مالی برای دادن نداشت مدتی او را حبس کرده و برای دریافت آن، مدتی او را به سقف خانه خود آویخته بود.
منبع: سایت بلاگفا