eitaa logo
آموزه های دینی شامل احکام-اخلاق_اذکارومعارف دین N_Ashrafi
446 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
64 فایل
بیان تفسیر آیه به آیه قرآن -احکام -سخنرانی های کوتاه -بیان احادیث وادعیه ومطالب ارزشمنددیگر @a_s_h_2 کپی مطالب مجاز @n20011
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ مرد میخ فروش فضل بن زبير مي‏گويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيره‏اي است که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته مي‏شود. )  مي‏دهد. «سدي» به او گفت «صمغ» مي‏فروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر مي‏فروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و در کنار آن حضرت، حضرت علي عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام نيز حضور داشتند و ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به اصحاب امام حسين عليه السلام آب مي دهد. من هم در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله تقاضاي آب کردم؛ ولي آن حضرت از آب دادن به من خودداري کردند و فرمودند: آيا تو نبودي که به دشمنان ما کمک کردي؟ گفتم يا رسول الله! من فقط ميخ مي‏فروختم، در همين حال رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه‏السلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ  بخوران.  ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️   حضرت علي عليه‏السلام هم جامي به من دادند و من از آن خوردم، وقتي که بيدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بيرون مي‏آمد، سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولي بوي آن باقي ماند. «سدي» به او گفت: نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نيز بنوش؛ يعني هر چه دوست داري بخور، براي اين که هرگز فکر نمي‏کنم بهشت را مشاهده کني. ( مدينةالمعاجز، ج 4، ص 87. )   ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️  ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ منبع: کرامات حسينيه و عباسيه  ؛ موسي رمضاني‏پور  نوبت چاپ: هفتم تاريخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان ⚫️⚫️eitaa.com/n20011
معاویه در عالم برزخ امام صادق(ع) فرمود: همراه پدرم در بیابان «عُشفان» (نزدیک مکّه) سوار بر استر، حرکت می‌کردیم، ناگهان استر رم کرد، به‌ پیش نگاه کردیم دیدیم زنجیری به گردن مردی بسته‌اند، و آن ‌طرف زنجیر در دست مرد دیگری است و او را می‌کشاند، آن مردی که زنجیر در گردنش بود، به پدرم عرض کرد: «به من آب بیاشام». آن مردی که او را با زنجیر می‌کشید، به پدرم گفت: «آب به این مرد نرسان، خدا به او آب نرساند.» من به پدرم گفتم: «این مرد تشنه با این ‌حال، کیست؟» فرمود: این معاویه است (که در عالم برزخ) عذاب می‌شود. منبع؛ بحار، ج ۶، ص ۲۴۸ به نقل از الاختصاص شیخ مفید - نظیر این مطلب در برابر امام سجّاد (ع) رخ داد، یحیی بن ام طویل که همراه آن حضرت بود، پرسید: «این مرد تشنه و گرفتار عذاب کیست؟» امام سجّاد (ع) فرمود: «این معاویه ملعون است» (همان مدرک)
💠 قبر ستم کننده به فرزند حضرت زهرا س💫 سید جلیل و عارف گرانقدر سید محمدعلی عراقی ، از معدود کسانی است که خدمت حضرت صاحب الامر عج رسیده اند می گوید : در ایام جوانی در یکی از روستاهای عراق ساکن بودم. در آن ایام شخصی را می شناختم وفات نمود. از همان شبی که او را دفن نمودند به مدت چهل شب ، در وقت مغرب آتشی از قبر نمایان می شد و ناله جانسوزی از آن قبر به گوشم می رسید. در یکی از شبها چنان ناله و فزع آن شخص شدت پیدا کرد که از شدت ترس لرزه بر اندامم مستولی شد. به گونه ای که نتوانستم خود را نگه دارم و نزدیک بود که حالت غش بر من عارض شود. بعضی از بستگانم که از حال من مطلع بودند مرا برداشته و به خانه دیگری بردند و پس از مدت زمانی به خود آمدم. از این حالت که از آن شخص دیده شده بود ، بسیار متعجب بودم ، زیرا او کسی بود که وظایف شرعی خود را انجام می داد. مقداری جستجو کردم تا علت این عذاب را بفهمم ، تا اینکه معلوم شد آن شخص در زمان حیاتش مدتی مباشر عمل دیوانی محله خود بود و از شخص سیدی که در آن محله بود وجه تحمیلی دیوانی می خواست و چون سید قدرت مالی برای دادن نداشت مدتی او را حبس کرده و برای دریافت آن، مدتی او را به سقف خانه خود آویخته بود.
💠 قبر ستم کننده به فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها 💫 سید جلیل و عارف گرانقدر سید محمدعلی عراقی ، از معدود کسانی است که خدمت حضرت صاحب الامر عج رسیده اند می گوید : در ایام جوانی در یکی از روستاهای عراق ساکن بودم. در آن ایام شخصی را می شناختم وفات نمود. از همان شبی که او را دفن نمودند به مدت چهل شب ، در وقت مغرب آتشی از قبر نمایان می شد و ناله جانسوزی از آن قبر به گوشم می رسید. در یکی از شبها چنان ناله و فزع آن شخص شدت پیدا کرد که از شدت ترس لرزه بر اندامم مستولی شد. به گونه ای که نتوانستم خود را نگه دارم و نزدیک بود که حالت غش بر من عارض شود. بعضی از بستگانم که از حال من مطلع بودند مرا برداشته و به خانه دیگری بردند و پس از مدت زمانی به خود آمدم. از این حالت که از آن شخص دیده شده بود ، بسیار متعجب بودم ، زیرا او کسی بود که وظایف شرعی خود را انجام می داد. مقداری جستجو کردم تا علت این عذاب را بفهمم ، تا اینکه معلوم شد آن شخص در زمان حیاتش مدتی مباشر عمل دیوانی محله خود بود و از شخص سیدی که در آن محله بود وجه تحمیلی دیوانی می خواست و چون سید قدرت مالی برای دادن نداشت مدتی او را حبس کرده و برای دریافت آن، مدتی او را به سقف خانه خود آویخته بود. منبع: سایت بلاگفا