🎥 #المرئيات (1)
🖥 #مسلسل_كرتوني #حكايات_آن (1-1)
✳️ المفردات والمصطلحات:
لم أرَ مهدًا من الورود: أرضاً سهلة مستوية
🌸 السعادة الغامِرة: أحسّ بها إحساسًا قويًّا
يجب أن أُحضِرَ الماءَ بسرعة: آتي به، أجلِبُه
لقد اضطُرِرت: كنت مُجبَرة
يُنبوع الماء: عَين الماء
غابة من الأزهار: جنگل پر از گل
🌸 أهلًا أيّتها السِنجابة الصغيرة: سلام سنجاب کوچولو
السعادة الغامِرة: شادی فراگیر (غرق در شادی)
سوف أعطيكِ اسمًا جميلًا: یک اسم زیبا بر تو خواهم گذاشت
✅ فعلتُها ثانية!: باز هم دسته گل به آب دادم! (خراب کاری کردم)
الحَظيرة: آغل، طويله
🌸 كفّ عن رَكل الكرسي: از لگد زدن به صندلی دست بردار
أزهار الكَرَز: شكوفه هاى گیلاس
يجب أن تَرينَها بنفسك!: بايد خودت ببينى!
✅ لأسباب تافِهة: به دلايل واهى
إيّاكِ وأن تَنسَي: مبادا فراموش كنى
أُلقيت في أحد مَلاجِئ الأيتام: در یکی از يتيم خانه ها (پرورشگاه ها) رها مى شدى (انداخته مى شدى)
✅ إنّها غَلطَتُك: خطاى تو بود
✅ يا لك من...: چقدر تو...
🌸 ناكِرة للجميل: نمک نشناس
🌸 حفّاظة: پوشک بچه (نیز نوار بهداشتی خانم ها)
فزّاعة: مترسک
@n_amjad 💎💎💎👈
🎥 #المرئيات (2)
🖥 #مسلسل_كرتوني #حكايات_آن (1-2)
✳️ المفردات والمصطلحات:
🌸 اشتَقتُ إليكِ: دلم برایت تنگ شد
كانت هناك أعمالُ خياطةٍ طارِئَة: کارهای خیاطی ناگهانی (ضروری) پیش آمد
✅ فتَقوا أقمِصَتَهم: پیراهن های خود را پاره کردند
✅ هلّا رَتَقتيها (ترتقينها) لهم؟: ممکن است آن ها را برایشان ترمیم کنی (بدوزی)؟
🌸 لا تَقلَقي: نگران نباش
يُعجِبُني شَعرُكِ الأصفَر: از موهای زردت خوشم می آید (موهای زردت را دوست دارم)
هَيّا اذهَبي للنوم: سريع برو بخواب
🌸لابدَّ أنّ يومَك كان شاقًّا كالعادة: حتما مثل همیشه روز سختی (طاقت فرسایی) داشتی
✅ نشَرتُها (الحفّاظات): پهن کردم
أتمنّى لو أنّ الظروف أفضل!: ای کاش شرایط (اوضاع) بهتر بود!
إنسانٌ كَسول: انسان تنبل
✅ يثيرُ المشاكلَ طَوالَ الوقت: همیشه دردسر درست می کند
🌸التَّعاسَة: بدبختی
🌸 لمَ لا تَحمِلُه أنتَ وتُهَدهِدُه؟: چرا تو او را بلند نمی کنی و تکان بدهی؟
يا لَها من حياةٍ عجيبةٍ حقًّا!: به راستی که چه زندگی (روزگار) عجیبی است!
✅ مليئَة بالأشياء العجيبة فِعلًا: واقعا پر از چیزهای عجیب است
أريدُ أن أسمعَ ثانيةً من فضلِك: اگر لطف کنی می خواهم یکبار دیگر بشنوم
قطَّة: گربه
أليسَ كذلك؟: اینطور نیست؟
✅ كانا في غايةِ العَطف كما سَمِعت: آن طور كه شنيدم خيلى مهربان بودند
بَشِع: زشت
🌸 أصيبا بالوباء الّذي اجتاحَ البلدة: دچار همان بیماری واگیر داری شدند که شهر را فرا گرفته بود
لا أظنّ أنّ الأماني تتحقّق للبنات القبيحات ذوات الشعر الأحمر: گمان نمی کنم که آرزوها برای دختران زشت مو قرمز برآورده شود
@n_amjad 💎💎💎👈
🎥 #المرئيات (3)
🖥 #مسلسل_كرتوني #حكايات_آن (1-3)
✳️ المفردات والمصطلحات:
🌸 يبدو أنّك وجدتَ لنفسك عملًا أخيرًا؟: به نظر می رسد سرانجام (بالاخره) برای خودت کاری پیدا کردی؟
🌸 كلَّفَتني أن أقطعَ (أُقَطّع) لها خشبًا للتَّدفِئَة: از من خواست که مقداری چوب (هیزم) برای گرم کردن، برایش خرد کنم
✅ سيّدة الرُّهون: خانم دلّال (خرید و فروش خانه)
🌸 العجوز القاسِيَة: پیرزن خشن (بی عاطفه)
لا يوجَد مَن اقترب منها إلى هذه الدرجة: هیچ کس تا این اندازه به او نزدیک نشده بود
لا يَهُمّ، مادامت ستدفَعُ لي أجري (أجرًا): تا زمانی که به من پول بدهد، مهم نیست
✅ تفَضَّل بالانصِراف: بفرما برو
🌸 هل هناك شيءٌ آخرُ أقومُ به؟: کار دیگری هست که انجام دهم؟
✅ أنا تَحتَ أمرك: در خدمتم
مِشبَكها انكَسَر: گیره اش شکست
✅ ثمّ ماذا؟: خوب که چی؟
🌸 عملتُ مُساعدًا لفنّانٍ بعضَ الوقت: مدتی زیر دست یک هنرمند کار کردم
كنتُ أظنُّك حَصَلتَ على عمل: فکر می کردم کار پیدا کردی
🌸 لكن اتّضَحَ...: مشخص شد که...
لم تَضحك منذُ مئة عام: صد سال است که نخندیده است
لا تَقُل إنّك أضَعتَ كلَّ ما كسبتَ في اللَّهو!: نگو که تمام درآمدت را در عیش و نوش بیهوده تلف کردی (به باد دادی)!
✅ ليسَ مِن شأنكِ أن تَعرِفي كيف أنفَقتُ نُقودي: به تو ربطی ندارد (لازم نکرده بدانی) که من چگونه پولم را خرج کردم
✅ إنّ أنفاسي تَكاد تَتَوَقَّف: واقعا نفس هایم دارد بند می آید
🌸 حجَر كريم: سنگ قیمتی
إيّاكِ أن تَلمِسيه: مبادا دست بزنی
أم أنّكِ فقط ماهرةٌ في إلقاء اللَّومِ عليّ؟: یا فقط در سرزنش من مهارت داری؟ (فقط بلدی مرا سرزنش کنی؟)
تَحَطَّمَت أسرَتُنا!: خانواده مان متلاشی شد!
🌸 نشقى في العمل حتّى ندفعَ ثمنَها: رنج بکشیم (جان بکنیم) تا بهایش را بپردازیم
✅ لن تَصُبَّ غضبَها على طفلة تبكي: دق دلش را سر دختری که گریه کند، خالی نمی کند
@n_amjad 💎💎💎👈
🎥 #المرئيات (4)
🖥 #مسلسل_كرتوني #حكايات_آن (1-4)
✳️ المفردات والمصطلحات:
يجبُ أن أجِدَ بعضَ الأدَواتِ لأُصلِحَها: باید ابزاری پیدا کنم تا تعمیرش (درستش) کنم
🌸 أنت الّتي تَسبَّبتِ في كَسر القِلادَة: تو باعث شکسته شدن گردنبند شدی
سامِحيني!: مرا ببخش!
سَيّئ، لَيسَ مُقنِعًا: خوب نیست، قانع کننده نیست
✅ أتَمَرّن: تمرین می کنم
✅ كأنّني أوسخت ملابسَ مغسولةً لِتَوّها: مانند این است که لباس های تازه شسته شده را کثیف کرده باشم
✅ ليس هذا فقط: تازه فقط این نیست
✅ مهما بَكيت: هر قدر (چه) گریه کنم
✅ حقًّا؟: واقعاً؟
لماذا تَظُنّين ذلك؟: چرا اینطور فکر می کنی؟
✅ كلّا: به هیچ وجه
عندما كانت السيّدة منتن جميلةً مثلَ الزَّهرةِ المُتَفَتِّحة: وقتی که خانم مینتون مانند گل شکفته، زیبا بود
🌸 كانت القلادةُ ذِكرى عزيزةً من زوجها: این گردنبد، یک یادگاری ارزشمند از همسرش بود
✅ لم أكُن لِأُسامِح...: نمی بخشیدم
أتَقصُدين نفسَك؟: منظورت خودت بودی؟
✅ نعم بالضبط: بله دقیقاً
أطفال عائلةِ توماس دائمًا يَسخَرون منّي بينما أقومُ بأعمال التنظيفِ والغسيل: وقتی مشغول کارهای نظافت و شستشو می شوم، بچه های خانواده توماس، همیشه مرا مسخره می کنند
✅ سخريَّتُهم مِن شَعري الأحمَر توجِعُني بشدّة أكثر من كَوني طفلةً يتيمة: مسخره کردن موهای قرمزم از جانب آنان، خیلی بیش از یتیم بودنم، مرا به درد می آورد.
🌸 إنّه حُلمي أن تكونَ عندي قِطَّة: رویای من این است که گربه داشته باشم
✅ لا تُساوي الكثير: خیلی ارزش ندارد
✅ لن تَغضبَ عندما تَكتَشف...: اگر بفهمد (متوجه شود)... ناراحت نمی شود
يا لَها من مُفاجَأة!: عجب غافلگیری ای!
✅ لم أكُن حتّى أحلُمَ به: حتی خوابش را هم نمی دیدیم
سوف أخبِرُ منتن بأمر القلادة: قضیه گردنبند را به مینتون خواهم گفت (گزارش می کنم)
✅ هناك ما يَجِبُ أن نتحدَّث فيه معًا: یک مساله ای هست که باید در موردش با هم صحبت کنیم
كي نُعَوِّضَ عن ثَمَن القلادة...: برای اینکه هزینه گردنبند را جبران کنیم...
✅ ليس عندي أدنى فِكرَة: هیچ نظری ندارم (واقعا نمی دانم چه بگویم)
تَحَقَّقَت أُمنِيَة...: آرزوی... برآورده شد (محقّق شد)
✅ ولَو لِمرّةٍ في عمرها: یک بار هم که شده، در تمام عمرش
@n_amjad 💎💎💎👈